دی ۰۱، ۱۳۹۲

از شعله چه ترسیم که پروانهٔ عشقیم


منــم و دلــی کــه دائــم بــه دو دست دارم او را
اگـــــرش نگـــــاه داری بـــــه تــــو میسپارم او را

نشناسد هر کس این دل ز سپردنش چه حاصل
بـه کسـی چـرا دهـم دل کـه زبـون شمـارد او را

.....
ما مست و خراب از می‌ٔ جانانه عشقیم
مدهوش به یک جرعه پیمانهٔ عشقیم

ما را چه غم از سوزش پنهانی‌ خویش است
از شعله چه ترسیم که پروانهٔ عشقیم.