گريز ستاره از اذهان شب
وحی ديگریست
که از تناسخ دريا
بشارتم میدهد
شاعرترين خاموش اين خانه
منم
که از اعتراض واژه
در معانی مرگ،
خبر از خوابِ پروانه
آوردهام
دريغا
دردی در اين دواير ديوانه ديدهام
چنين
که به گيسوی گريه میپيچم
باری
مگرم که در گشودنِ اين راز
آوازی از طراز آينه خيزد
ورنه شکستن اين سنگ را
مجال باور نيست
باشيد
که در توشهی باد
صدای بيشهای خواهيد شنيد
با پروانههایش، خاموشیهایش، خوابهایش
نيمی شهود جادو
نيمی پَرِ عقاب.
علی صالحی