آبان ۲۰، ۱۳۹۲

لابه‌لای همین سکوت


نبین این همه آرام می‌آیند و
سر به زیر به خانه برمی‌گردند،
به خدا ... وقتی که وقتش رسید
بیا و نگاه کن ...!


نیازی به احتیاطِ نامِ تو از پرسیدنِ باران نیست
سیلِ ستاره می‌آید
اینجا معلوم است از هر مادری که بپرسی،
فرقِ میانِ ماه و شبِ معمولیِ گریه‌ها را می‌فهمد.


نیازی به جست و جویِ نامِ تو از دریا نیست
دریا تکیه کلام من است
همه‌ی اهلِ این روزهای خسته می‌دانند
ما چیزی برای پوشیدن از این و آنِ برهنه نداریم!
هر چه هست
همین است ... که بوده‌ایم
هستیم، خواهیم بود.


ما لابه‌لای همین سکوت
پدرِ این پُرگویانِ دروغگو را در آورده‌ایم.


ما گاهی وقت‌ها کلمه کَم می‌آوریم
اما رویای دورِ به دریا رفتگان، به دادمان می‌رسد،
درست مثلِ همین آلانِ عاشقانه‌ی تو
که تو باید یک جایی
همین نزدیکی‌های نماز و آینه باشی،
ورنه باد
این همه عطرِ دریا را به عدالت
میانِ ماه و من و این ترانه‌ی ساده
تقسیم نمی‌کرد، نکرده است، نخواهد کرد.

علی صالحی