آبان ۱۸، ۱۳۹۲

فرهاد مشیری


خبرگزاری The Korea Times نوشته است، آثار فرهاد مشیری در سئول به نمایش در آمد. وی در این کشور به عنوان یکی از نامداران هنر شرقی شناخته شده است.

وی که نقاشی متبحر می باشد و متولد ۱۹۶۳ می باشد، تحصیلات خود را در آمریکا تمام کرده و با فروش یکی از آثار نقاشی وی به نام " عشق" و آن هم با قیمت یک میلون دلار، شهرت جهانی یافته است.

آثار وی تا یکم دسامبر - یک‌شنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۲ در تالار Hyundai سئول در معرض بازدید مرتاجعه کنندگان قرار خواهد داشت.

فرهاد مشیری، (زادهٔ ۱۳۴۲ خورشیدی در شیراز) نقاش سرشناس ایرانی است. وی نخستین هنرمند اهل خاورمیانه است که کارش در سال ۲۰۰۸ به قیمتی بیش از یک میلیون دلار به فروش رسید. فرهاد مشیری، در فهرست ۵۰۰ هنرمند برتر جهان در سال ۲۰۱۲ قرار گرفته است.





فرهاد مشیری، در سال ۱۳۴۲ در شیراز به دنیا آمد. پدرش مالک چند سینما در شیراز بود و او از نوجوانی به سینما و هنر علاقه‌مند شد. او در سال ۱۳۵۸ به ایالات متحده رفته و در حومه لس‌آنجلس ساکن شد. وی در آنجا تحصیلات مقدماتی را به پایان برده و در سال ۱۳۶۰ در انستیتوی هنر کالیفرنیا مشغول به تحصیل شد. او پس از ۱۲ سال اقامت در ایالات متحده، در سال ۱۳۶۸ به ایران بازگشت و از آن پس به کار تهیه و تولید فیلم‌های انیمیشن کامپیوتری و کتاب برای کودکان به سفارش سازمان یونیسف پرداخت.
فرهاد مشیری، در سال ۱۳۷۸ با الهام از خم‌ها و کوزه‌های سفالینی که در شیراز دیده بود، یک سلسله نقاشی کشید که بعدها به نقاشی‌های کوزه معروف شدند. این آثار، نقاشی‌هایی مینی‌مال از کوزه‌های سفالین در بوم‌های بزرگ، تخت و با پس‌زمینه‌هایی تک‌رنگ بودند که به روی نقش سطح کوزه‌ها، کلمات یا عباراتی ساده چون عشق، گذشته، گذشته است یا فقط من در قالب خطاطی و خوشنویسی ایرانی، با مرکب و رنگ و حروف درشت حک شده بود. این آثار خیلی زود مورد توجه هنر دوستان و منتقدان هنر قرار گرفت. نمونه دیگر استفاده مشیری از شمایل‌های جهانی را می‌توان در قالیچه پرنده (۱۳۸۶) یافت که با قیمت بی‌سابقه‌ای در حراجی کریستی به فروش رفت. همچنین در سال ۱۳۹۲، تابلوی باغ مخفی او، در یک حراجی در شهر دوبی به قیمت ۹۸۷٬۷۵۰ دلار به فروش رفت.


فرهاد مشیری یک سلسله نقاشی کشید که دیرتر به نقاشیهای کوزه معروف شدند. به زودی این بومهای بزرگ ظروف سفالین که گفته‌هایی از دانایی و حکمت مردمی بر آنان نقش بسته بود، زینت‌بخش دیوارهای مجموعه‌داران آثار هنری بیشتر شناخته شده گشت. اما آنچه از زبان مردم کوچه و بازار بر این کوزه‌ها جلوه می‌کرد، جمله‌هایی همچون "گذشته، گذشته است"، یا "فقط من"، در تعبیری دیگر اشارات رندانه و ظریفی به مکتب نقاشی سقاخانه سالهای چهل و پنجاه داشتند. احضار نوگرایی (مدرنیسم) ایرانی با زبانِ در قفای مشیری در حالی‌ که اشاراتی دیداری به خوش‌نویسی و خط‌نقاشی داشت، تفسیرهای بازیگوشانه‌ای از رابطة میان دیدنی، نوشتاری و سخن‌وری بود. در حالی‌که بیشتر کارشناسان به مشیری همچون نوآموزی در حلقة خوش‌نویس- نقاشان ایرانی نگاه می‌کردند، آثارش سروصدای خیابانها، بوق کامیونهای خاور، نمود انگارة جابه‌جاشدة سقاخانه را در خود داشتند و به مرز میان شعر و ور پهلو می‌زدند... به گونه‌ای می‌توان گفت که این آثار هم به برداشت خط‌نقاشی یا مکتب سقاخانه‌ می‌پرداختند که از سبکهای مهم هنرسازی ایرانی بوده است. مشیری در آثارش (برای نمونه، در نقاشیهای کوزه) توانست وضعیتی را بیافریند که برداشت تاملات تاریخ هنری، خود در اثر تجسم می‌یابد و بیننده همزمان شاهد اثر و نقد می‌شود. این برداشت از نقد به عنوان موضع، در میان چیزهای دیگر، مثل مکان، طنز یا تضاد، آثار مشیری را از بیشتر هم‌عصرانش جدا می‌کند، هم‌عصرانی که نقد بر آثارشان استیلا دارد و کارهایشان از متجلی ساختن وضع موجود فراتر نمی‌رود.

مشیری در ۱۳۴۲ در شیراز به دنیا آمد و درحالی‌که هنوز به اندازة کافی بزرگ نشده بود که درگیر آثار مرس کانینگهام، اشتوکهاوزن یا ایانیس زناکیس شود که در جشن‌هنر آوانگارد شیراز (۱۳۴۵-۱۳۵۶) آثار خود را به نمایش می‌گذاشتند، ولی به یاد دارد که چگونه مردم نمایش"هنر والا" در شیراز را به سخره می‌گرفتند. مشیری در سال ۱۳۵۸ به حومة لوس‌آنجلس نقل مکان و دیرتر در کال‌ٱرتس ثبت‌نام کرد، در زمانی‌که هنرمندانی مانند جان بالداساری و میشل اشر در آنجا درس می‌دادند. پس از حدود دوازده سال، زمانی که فیلم‌سازان ایرانی گام زدن بر فرشهای قرمز جشنواره‌های مهم سینمایی را آغاز کردند، مشیری به این فکر افتاد که زمان بستن اسبابها و بازگشت فرارسیده است.

نقاشیهای کوزه‌اش را نخستین بار در گالری فریدون آو، پلاک ۱۳ خیابان ونک، به نمایش گذاشت، فضای کوچکی که آثار بیشتر هنرمندانی را که جایگاهی در صحنة بین‌المللی هنر معاصر یافته‌اند، به نمایش گذاشته. دیرتر در ۱۳۸۳، مشیری نخستین گلدوزی‌هایش را در نمایشگاهی در ایتالیا به نمایش گذاشت و در ۱۳۸۷ اثرش به نام "عشق" که در بلورهای سوارووسکی گلدوزی شده بود، رکود فروش یک حراجی را برای اثری از یک هنرمند ایرانی به ارمغان آورد.

هر چند مشیری اینک بیشتر به دلیل فروش در حراجیهای نقاشی آوازه یافته است، اما تاثیرش بر صحنة هنر ایرانی فراسوی بازارپذیری هنر می‌رود. در زمانی که معدودی از هنرمندان کشور درگیر و دلمشغول سیاست هویت که دیگر کهنه شده و آثار هنری بی‌مایه‌‌ای بودند که تنها به دلیل غرابت راه به بازار می‌یافتند، و بسیار محافظه‌کارانه از ماده (مدیوم) هنر سود می‌جستند، تخته‌رنگ (پالت) مشیری فراسوی لوله‌های رنگ رفت...

برداشت جابه‌جایی در بسیاری از آثار مشیری کانونی است؛ جابه‌جایی در برابر تضادی که منبع و مایة فرآوردهای هنری تک خطی بسیاری از هنرمندانی شده که نگار‌گران صرفِ درکنارهم‌گذاری‌های از پیش ساختة زندگی معاصر ایرانی شده‌اند. این جابه‌جایی می‌تواند درون نهاد خود نقاشی باشد، مانند ظروف سفالینی که هنرمند با آنها نگاهی، برای نمونه به سقاخانه، می‌اندازد، یا می‌تواند طلایی باشد که مبل استیل، ست استریوی چیدمان شده‌ای را در فضای مکعبی سفید زراندود می‌کند ـ آثاری مانند گهوارة کامیابی. هنر مشیری هم از راهکارهای بازاریابی بومی سود می‌جوید و هم از نقد آنها، و با نوک‌ضربه‌ای با قلم مو، بازتاب‌پذیری طنزآمیز خود را شکر و تخم‌مرغی تزئینی روی شیرینی آنها می‌کند. با جای‌دادن فاصله در خودِ کار، که در جاهایی می‌تواند به کلبی‌مذهبی و بدبینی نزدیک شود، مشیری حضوری تندیس‌وار به مفهوم می‌بخشد. او می‌تواند سطوحی از فرشها بسازد، تن‌های مرده را با کیک و شیرینی طراحی کند و با مواد شوینده شعر بنویسد.

منبع: سایت مجله هنری طاووس