آذر ۰۷، ۱۳۹۲

چگونه انگلستان، با خیانت قاجار‌ها و همدستی آخوند‌ها ، دو سوم از خراسان بزرگ، افغانستان، را از پیکر ایران جدا کرد


سال ۱۸۵۷ انگلستان و ایران افغانستان!

۱۵۴سال پیش در روز ۲۷ نوامبر نیروهای انگلیسی مستقر در هند با چندین کشتی‌ توپ دار ساخت و اختراع نادر شاه که بعد از ترور او به وسیله ترک‌های قاجار، به یغما گرفته بودند از تنگه هرمز گذشتند و وارد خلیج فارس شدند تا بخشی از ایران را جدا سازند.

۲۷ روز پیش از آن (یكم نوامبر ۱۸۵۶) دولت انگلستان به ایران ـ ایرانی كه در شمال و جنوب به دریا متصل است( ولی نیروی دریایی که نادر شاه ساخته بود به وسیله غربی‌ها به یغما برده شده و ایران بدون ناوگان دریای) موثر بود اعلان جنگ داده بود. دولت لندن كه بر شبه قاره هند مسلط شده و خودرا مالك آن می پنداشت مایل بود كه میان هندوستان لندن و متصرفات روسیه و قلمرو دولت تهران كه روابط بهتری با روسیه داشت، منطقه حایل ایجاد كند و ایران خاوری را كه افغانستان نامیده بود به سران طوایف آن بسپارد و جدا كند. دولت لندن در سپتامبر و اكتبر آن سال از تهران خواسته بود كه نظامیان و ماموران خودرا از هرات و مناطق تاجیك نشین كه ساختار قبیله‌ای نداشتند خارج سازد و چون تهران به جای پاسخ موافق برشمار نیروها و ماموران خود در آن مناطق افزود پس از یك اخطار، اعلان جنگ داده بود و شش روز در انتظار واكنش تهران به این اعلان جنگ نشسته بود.

لندن در این فاصله چون پاسخی دریافت نداشت ششم نوامبر به حكمران خود در هندوستان دستور اعزام نیرو و ناو توپدار برای تصرف بوشهر، خارک و خرمشهر داد.




لندن از وضعیت تهران به خوبی آگاه بود و می دانست كه نه نیروی كافی برای اعزام به جنوب را دارد و نه حال بسیج نیروهای محلی جنوب و داوطلبان غیر نظامی محل را. (چرا که پیش از این به تحریک انگلیس در ایران جنگ داخلی‌ بین قبایل برقرار بود و آقا محمد خان قاجار از طرف انگلیس‌ها مأمور به هم ریختن حکومت ایران بود) لرد «پالمرستون» نخست وزیر وقت انگلستان فرماندهی جنگ با ایران را برعهده «سر جیمز آوت رام» گذارده بود. 
نیروهای انگلیسی تا یکم ژانویه سال ۱۸۵۷ (درست دو ماه پس از روز صدور اعلان جنگ) خارک و خرمشهر و بندر بوشهررا (نه همه این منطقه را که داوطلبان محلی مقاومت جانانه کردند و به انگلیسی‌ها تلفات وارد ساختند) تصرف كردند و دولت وقت ایران را (که احتمالا از ادامه مقاومت مردم فارس بی‌اطلاع بود) مجبور به صرف نظر كردن از هرات ساختند كه قرنها حاكم نشین خراسان، زادگاه شاه عباس و یكی از مراكز فرهنگ و ادب ایران بوده است.

مورخان مولف «تاریخ انگلستان در دوران برتری و سلطه» درباره لشكركشی این دولت به ایران بر سر هرات با مضمونی مشابه چنین نوشته اند:
انگلیسی‌ها در سال ۱۸۵۵ و در پی یك درگیری پرتلفات با پشتون ها، در پیشاور با دوست محمد خان (پشتون) قرارداد صلح امضاء كرده بودند و سیاستشان بر این بود كه یك افغانستان ملوك الطوایفی هوادار انگلستان كه حایل میان روسیه و هند باشد به وجود آید. انگلیسی‌ها كه متوجه نفوذ فرهنگی صدها ساله ایران در میان هندی‌ها شده و از تصرف دهلی توسط نادرشاه و بعدا یك خان افغان اطلاع داشتند از آن نگران بودند كه یك نادرشاه، یعقوب لیث، مرداویز و اردشیر پاپكان دیگری در ایران برسر كار آید، به اندیشه احیاء امپراتوری سابق افتد و جهانگیری از سربگیرد و این بار روسها هم به او كمك كنند.




لذا با ادامه یکپارچه بودن ایران در بخش شرقی، كه دربار آن متمایل به روسیه بود مخالف بودند و به همین سبب هرات و نواحی دیگر افغانستان و همچنین بخش شرقی بلوچستان (مکران) را از ایران جدا كردند.

«افغانستان» نامی است كه انگلیسی‌ها بر ایران خاوری گذارده اند. جنگ سال ۱۸۵۷ انگلیسی‌ها با ایران سبب شد كه روسها در تصرف مابقی آسیای میانه شتاب كنند و متصرفات خودرا تا آمودریا (جیحون) گسترش دهند و تثبیت كنند. در اینجا بود كه دولت لندن به سازش با روسها روی آورد و طبق این سازش شفاهی قرارشد كه مرز متصرفات دو دولت، «آمودریا» باشد. [تیموریان که قرنها و تا نیمه قرن نوزدهم بر هندوستان حکومت داشتند از آسیای میانه برخاسته بودند].

این توافق دهها سال رعایت می شد تا اینكه مسكو و این بار دولت كمونیستی آن بنای دوستی با دولت بیطرف كابل را گذارد و انواع كمك‌ها ازجمله كمك تسلیحاتی بلاعوض كرد و سپس در دهه ۱۹۷۰ با سرباز به كمك دولت كمونیستی كابل شتافت كه با این عمل، همان نگرانی و همان سیاست‌های نیمه قرن نوزدهم زنده شده است و ادامه دارد.

چین همسایه شمال شرقی افغانستان نیز دارد کاشغر را به صورت یک مرکز صنعتی ـ تجاری بزرگ در می آورد ـ مشابه آنچه را که در منطقه جنوب شرقی چین کرده است و بازار می خواهد و مواد خام، و به دست آوردن اینها جز با داشتن نفوذ و اقتدار میسر نیست.
تفسیرنگاران غرب درسال۲۰۰۷ رفت و آمدهای دهه یكم قرن ۲۱ مقامات تاجیكستان و سران تاجیك افغانستان به تهران و استقبال بی‌سابقه از آنان بویژه از اسماعیل خان (خان هرات) و احمد ضیاء مسعود (برادر احمدشاه مسعود و معاون وقت ریاست جمهوری افغانستان) را مورد تحلیل قرارداده و ابراز نظر كرده بودند كه لندن نگران این دوستی تنگاتنگ شده و این نگرانی را به سایر دولتهای عضو «ناتو» منتقل كرده است و این نگرانی ازهمان دست نگرانی هایی است كه دولت لندن در نیمه قرن نوزدهم داشت، با این تفاوت که این بار، نه این ایران ـ ایران مفلوك قرن نوزدهم است و نه آن چین تحت سلطه قدرت ها، هند دیگر «هندوستان انگلستان» نیست، به آینده پاکستان نمی توان اطمینان داشت و دولت كنونی مسكو یار می خواهد نه مستعمره، زیرا كه بیش از نیاز خود زمین حاصلخیز و منابع معدنی و نیز كارشناس صنعتی و تکنولوژیک دارد.

مولف (نوشیروان کیهانی زاده)
سایت تاریخ ایران