عیار عشق در این آب و خاک تا چند است؟
کدام خاک به ایران پاک مانند است؟
دیار آتش زرتشت و غیرت یعقوب
دیار مثنوی و شاهنامه و زند است
جهانیان همه سوغات خویش می دانند
زبان پارسی اش را که در مثل قند است
تبر به قامت او کارگر نمی افتد
که بین کاوه و این کوه و دشت پیوند است
اگرچه زال به البرز نیست، «مردی» هست
گواه محکم من قامت دماوند است
هنوز اگرچه سیاوش ز داغ می سوزد
اگرچه دشنه ی رستم به جان فرزند است ـ
صبور باش که آرش دوباره می آید
صبور باش که پایان ماه اسفند است
نشاط و قدرت و فرهنگ را دلم هرروز
برای مردم این مرز آرزومند است.
جواد كليدری