مرداد ۰۸، ۱۳۹۲

هنوز باز ماندگان زندگیشون بوی خون میده

نپرس حال مرا بی تو حال حال بدی است
هزار وسیصد و هشتاد و هشت سال بدی است
نپرس هیچ نپرس از دلم ، همین "چه خبر"
همین "چه می کنی این روزها.."سوال بدی است

پانته آ صفایی




بخش ۱
دولت تعیین کردی به چه قیمتی؟ به قیمت کشتن نسل‌های بعدی یا حبسای ابدی ثواب سنگسار یا کشتار جمعی تو دهه شست خاطراتش هنوز توی ذهن ما هست حمایت انقلاب دولت تو واسم تاریخ بوده از چی میترسیدی که بسیج ساختی دورت الان هزارن دل شکسته ی اعتیادی داریم دیگه نیازی به ریشه شکنی و عیب یابی نیست چون همه دلا مردست و مشتا پر عقده گلو پر بغض همه حس انتقام دارن و نیستش جایی واسه توبه نه نمیشه هیچوقت از مغزم پاک جون اون مادر عزیزشو از دست داد هنوز مونده‌های ۶۷ زندگیشون بوی خون میده هنوزم داریم کسایی و که زیر طناب داره جون میده تو امدی که آزادی و پرورش بدی نه که نخبه هارو پشت میله سرزنش کنی الان فقط یه سوال توی وجودمه کدوم دیکتاتوریو دیدی که دروغ نگه؟ زندگیمون شده مثل در بسته تو یه کوچه بنبست و که اگه بازم باز بشه خراب و دره ست


بخش ۲

محاکمه کردن کشتن آدما هم مردن همه روزنامه‌ها جمع شد و مخالفا زیر خاکن هنوزم همینطوره بعد از ۳۳سال هنوز حقیقتا گم دیدی الان ایران چجوری شده دل آدما گرفته و زندان غرق خون اکثر زنا شدن قربانی فحشا از نداری و فقر و گشنگی تو شب‌ها الان غم جوونا شده نداشتن پکه علف که بکشن و نئشه شن و بکنن لحظه هارو تلف نسل جوونای ایران و تو خراب کردی همه افسرده و غرق لای خلافای سنگین این سیاستتونه که همه رو نابود کنید و از حقیقتا دور کنید ولی بازم همه جوره بوی آزادی حس میشه گفته‌های تاریخیتم قابل ذکر میشه دیگه طعم خوشی تو ایران قدغن شده درد و دلای تلخ باعثه اشک قلمم شده