جایی باید خسته شد
روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان درجایی باید خسته شوند
ازچه خسته ام ، نمیدانم
دانستنش بهیچ رو بکارم نیاید
زیرا خستگی همانست که هست
سوزش زخم همانست که هست
و آنرا با سببش کاری نیست
آری خسته ام
و بنرمی لبخند میزنم بر خستگی
که فقط همین است
درتن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن.
فرناندو پسوآ