در این تصاویر میبینید، تقریباً هر جایی در هر شیبی و هر ارتفاعی که تراکتور میتوانسته حرکت کند، زمین شخم خورده شده و مراتع آباد و کمنظیر منطقه در طول یکی دو دههی اخیر کاملاً نابود گشته اند.
به گزارش خبرآنلاین، از هشتم تا دهم اردیبهشت ماه سال جاری به اتفاق دو تن از همکارانم – آقایان حسن روحیپور (استاد بازنشسته فرسایش خاک) و مهندس محمّد فیاض (رییس بخش تحقیقات مرتع) – از مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، مهمان هموطنان عزیزم در دیار خراسان شمالی بودم. برخی از مشاهدات ما در این مأموریت، چنان شگفتانگیز و نگران کننده بود که به شهادت اعضای گروه که پیوسته مناطق گوناگون و عرصههای منابع طبیعی در ۳۱ استان کشور را رصد میکنند، از بعد شدت تغییر کاربری و آسیبپذیری انسانساز نسبت به فرسایش خاک بیسابقه مینمود.
همان طور که در این تصاویر میبینید، تقریباً هر جایی در هر شیبی و هر ارتفاعی که تراکتور میتوانسته حرکت کند، زمین شخم خورده شده و مراتع آباد و کمنظیر منطقه در طول یکی دو دههی اخیر کاملاً نابود گشته اند. به ویژه حدفاصل محور بجنورد به اسفراین، در اطراف روستای گریوان و منطقه کوهستانی و ییلاقی پلمیس به شدت آثار تخریب و تغییر ماهیت مرتعی مشهود بود.
افزون بر آن، آثار آبکند (فرسایش خندقی یا gully erosion)، زمین لغزش، سولیفولکسیون و رانش زمین در بسیاری از مناطق استان از جمله: «اسفیدان»، «بدرانلو»، «تاتار»، «خندقلو»، «دراقانلو»، «شعبان»، «مملجه»، «اسطرخی»، «شورک»، «نامانلو»، «هشت مرخ»، «چری»، «پرکار»، «باغ محله»، «ریزه»، «مردکانلو»، «قره گل»، «گرماب»، «برزانلو»، «کتلی»، «طبر» و «گرمک»، «سرچشمه»، «اردوغان»، «گنجدان»، «پرچین»، «قلعه سفید»، «حسن سو»، «قره چای»، «چخماقلو» و … آشکارا خود را نشان داده است؛ واقعیتی که حدود ۴ سال پیش هم نسبت به وقوع آن در منطقه اطلاعرسانی کرده بودم.
در این میان، افزایش شمار محسوس رخداد سیلهای حادثهخیز و ویرانگر در منطقه در طول همین چند روز آغازین سال جاری و نیز چند سال گذشته، خود دلیل دیگری است .
نگارنده، هفتهی گذشته در جریان برگزاری گردهمایی بررسی چشماندازها و چالشهای منابع طبیعی و محیط زیست کشور، ضمن نمایش همین تصاویر، گزارش مختصری از وضعیت نگرانکننده استان خراسان شمالی را به دکتر پرویز گرشاسبی، معاون آبخیزداری سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور ارایه داد و البته ایشان ابراز تأسف عمیق کردند. امّا حقیقت داستان این است که ابراز تأسف عمیقتر را هنگامی باید ابراز داشت که دریابیم اغلب مردم و مسئولین منطقه، عملاً کار چندانی برای بازگرداندن توان خودترمیمی عرصه انجام نداده و روزگار را در انفعال و بیتفاوتی محض سپری میکنند! چرا؟ آیا وقتی میشنویم که مطابق گزارش انجمن علوم خاک ایران، متوسط نرخ فرسایش در ایران به سه برابر قاره آسیا و بالاترین نرخ در جهان رسیده است، آیا نباید مصداقهایش را در همین سکوت در برابر تغییر کاربریها و زمینخواریهای مشروع و نامشروع بدانیم؟ از همه دردناکتر وقتی است که مدیر جهاد کشاورزی استان خراسان شمالی با افتخار میگوید: «در مقایسه با سایر استانها، خراسان شمالی حداقل تغییر کاربری اراضی کشاورزی را دارد!»
اگر اینگونه است، پس چرا مدیرکل منابع طبیعی استان از کاشت هزار هکتار علوفه در دیمزارهای پرشیب و کم بازده استان خبر میدهد تا بلکه بتوان اندکی از درد و جراحتهای وارد بر مراتع منطقه را کاست و خاک را تقویت و تثبیت کرد؟
به گفتهی حسین آبسالان، مدیرکل محیط زیست استان خراسان شمالی که در این سفر، گروه را همراهی میکرد، عمدهترین محصولی که در این دیمزارهای پرشیب کشت میشود، حبوباتی چون عدس است که البته به دلیل فقر مواد غذایی خاک و عمق کم آن، بعد از چند سال، عملاً دیگر اصرار بر ادامه کاشت، بازده اقتصادی نداشته و فقط به بهانه تملک زمین، همچنان هر سال آن را شخم میزنند تا در نهایت سنگ بستر آشکار شود و ضریب هرزآب به یک نزدیک شود.
جان کلام آن که وضعیت ناپایداری بومشناختی و بدهکاری اکولوژیکی در استان خراسان شمالی، بسیار نگرانکننده است و هر چه زودتر باید با تقویت تشکلهای مردمنهاد، ساخت برنامههای تلویزیونی و رادیویی هشداردهنده و جذاب و نیز قاطعیت بیشتر نهادهای متولی طبیعت، مردم را ترغیب کرد تا چون یک محیط بان یا جنگلبان، خود در صف مقدم پاسداری از اندوختههای طبیعی زادبومشان قرار گیرند. مردم باید بدانند که اگر خاکی نباشد که نان آنان را فراهم کند، میبایستی به نوکری و کلفتی کشورهای دیگر و مردم دیگر بروند و با خفت و خواری نان خود و کودکانشان را تهیه کرده و جیره خوار آنان گردند. مردم باید بدانند که پاسداری از زیست بومشان، به کیفیت زندگی و عیار رفاه آنها خواهد افزود و تنها در آن هنگام است که میل به زمینخواری و تغییر کاربری اراضی به کمینه خواهد رسید.
منبع: خبر آنلاین