فروردین ۱۴، ۱۳۹۲

تا یک جوانه باقیست ، نوروز رفتنی نیست.


آئین و جشن‌های کهن ایرانی‌، چهار شنبه سوری، نوروز و سیزده بدر امسال در حالی‌ به باشکوه‌ترین وضع ممکن برگزار شد که کشور از طرف دشمنان قسم خورده ایرانی‌ ها، یعنی‌ پان عرب‌ها و پان ترک‌های مفلوک که جز تیرگی و تیره روزی هیچ در درونشان ندارند، همچنان در اشغال ۳۴ ساله است.

پیش از نوروز نهایت تلاش و پلیدی را به کار بردند تا این مراسم را برای ایرانی‌‌ها خراب بکنند و به این ترتیب، بی‌ ریشگی و حقارت فرهنگی‌ خویش را تسکین دهند.

گاهی‌ در جامهِ علاقمندان محیط زیست و علاقمندان به بقای زمین وارد شده و در حالی‌ که کوچکترین ارزشی را برای جان انسان‌ها قائل نیستند و ایرانی‌‌ها را گروهی و به بهانه‌های دروغین اعدام کرده و کرد‌های بیگناه را دسته دسته قربانی نژاد پرستی‌ ترکی‌ خویش میکنند و یا طرفداران دیگر ادیان مانند ارامنه و شیعیان را با بمب گذاری‌های پی‌ در پی‌ و کشتار‌های دست جمعی‌ بیرحمانه میکشند، برای ماهی‌‌های قرمز دل‌ سوزاندند، گاهی‌ بشر دوست شده و پیشنهاد همدردی با فقرا را از طریق برگزار نکردن این مراسم دادند، در حالی‌ که همزمان و فقط در یک قلم، ۶۰۰ تن‌ میوه شب عید را در انبار‌های اردبیل احتکار کرده و آنرا دور ریختند، گاهی‌ در نقش مشاور اقتصادی ظاهر شده و مردم را به نخریدن پسته و آجیل دعوت کردند، و با همه امکانات مادی و ارتباطی‌ خویش کوشیدند تا قیمت‌ها را بالا نگاه داشته تا به این وسیله تلخی‌ و غم را وارد این مراسم کرده باشند.

با وجود همه این پلیدی ها، و تا جای که امکان برگزاری این آئین بود، این ملت جشن‌ها را با شکوه برگزار کردند و با انسجامی در خور ستایش و اتحادی که فقط از یک ملت میشود انتظار داشت، جشن‌ها و آئین‌های باستانی را مشترکن به اجرا دراوردند، و به این ترتیب آنچنان زجری را به رگ‌های بدخواهان‌شان تزریق کردند که نتایج آن را امروز در هر روز نامه و در هر سایت وابسته به این مردگان مغزی و از لابلای جملات هر مقاله چاپ شده در این گونه سایت‌ها به راحتی‌ میتوان دید و خندید و به عمق سوختگی این تیره روزان پی‌ برد.

مثلا یکی‌ از ضجه‌هایی‌ که سر دادند، گیر دادن به مراسم تهیه بزرگترین بستنی در دنیا بود که با شرکت هزاران زن و مرد غبراغ * ایرانی‌ در تهران انجام گرفت و مردم استقبال شاد و خوبی‌ را از این حرکتِ دلنشین انجام دادند، و با طنز و خنده ساعتی‌ را به شادی پرداختند،

و مانند دیگر مردم دنیا که در چنین مراسمی از این دست رفتار میکنند، و به کوری چشم جماعت پانترک و پان عربِ و آخوند ضّد ایرانی‌، گفتند، خندیدند و بستنی " مجانی‌ و مفت " .... بله! مجانی‌ و مفت خوردند، تا کور شود چشم تنگ و بخیل پان ترک‌ها و پان اعراب پست فطرت و گدا صفت که با پرداختن به این مساله "مفت" سعی‌ در کمرنگ کردن تاثیر این مراسم داشتند، حتی جایی‌ خواندم که این بدبخت‌های دروغ گوی که از قول ناتان یاهو از اردغان معذرت میخواهند و از قول اوجالان طرح صلح میریزند، نوشته بودند که بیش از صد تن‌ از خوردن این بستنی مسموم شده‌اند،!! به قول رندی میگفت من میدونستم میسوزند، ولی‌ اینکه روغن استخون‌هایشان از سوزش بزند بیرون، چیز دیگری است.

هر چند به اعتقاد من، همه این سناریو‌های مسخره و بی‌ ارزش برای مشغول کردن ایرانی‌ هاست تا به غارتی که از آنان میشود توجه نکنند و سرشان بیشتر با حفظ هویت و ایرانی‌ بودنشان گرم باشد تا حفظ ایران‌شان و این داستان قدیمی‌ و پوسیده‌ای است که ۳۴ سال است در ایران پی‌ در پی‌، بازخوانی شده و حکایت همچنان باقی‌ است.


*(قبراق چون لفظ عربی و ترکی نیست باید با غین نوشته شود.)