۳۵ پادشاه امپراطوری ساسانی به مدت ۶۲۶ سال بر ایران و دنیای آن زمان حکمرانی کردند و امپراطوران روم، به آنها خراج و مالیات میدادند و بزرگترین آنها در خدمت امپراطوران ساسانی بودند. در جنگهای طولانی که بین امپراطوری ساسانی و رومیها رخ داد، رومیها پی در پی شکست میخوردند، و نمیدانستند چاره کار چیست، تا آنکه در زمان قسطنطین قیصر رومی علت را در مذهب زرتشتی دیدند و برای مبارزه با این دین، دینی به نام مسیحیت را ساختند و در بین زرتشتیان که همواره به امپراتوران ساسانی وفادار بودند، اختلاف انداختند و فتنه ایجاد کردند. لیست امپراطوران ساسانی به شرح زیر است:
۱ - اردشیر اول (ارت خشتر) اردشیر بابکان
اشکال کلاهها و تاجهای اردشیر بابکان؛ برگرفته از سکههای وی:
کلاه و یا تاج برگرفته از سکههای دستهٔ اول اردشیر؛ چهرهٔ تمامرخ
۲ - شاپور نخست (شاه پوهر) : شاپور بعد از مرگ پدر جانشین او شد و مطابق یک سنت باستانی که تاجگذاری در نخستین نوروز پس از جلوس شاه انجام میگرفت رسماً تاج گذاری کرد. در آغاز پادشاهی او ارمنستان و حّران شوریدند. ارمنستان را به آسانی و حران را بعد ازمحاصره ٔآنجا بازگرفت . آنگاه با رومیان جنگید. در این جنگها ابتدا نصیبین و انطاکیه را گرفت و ارمنستان و بین النهرین جزو ایران گردید. دومین جنگهای شاپور شاپور به پیروزیهای درخشانی رسید. والرین امپراتور روم را اسیر کرد و مردی بنام سیریادیس را به امپراطوری روم گماشت و لقب قیصر بدو داد و این حادثه در آن روزگاران انعکاس شگرفی در جهان داشت . او سد شادروان را در شوشتر بر رود کارون ساخت و نیز شهر شاپوررا در نزدیکی کازرون بناکرد. بنای نیشابور و جندی شاپور را نیز بدو نسبت داده اند. پدید آمدن مانی در روزگار او بود. وی از شاهان بزرگ ساسانی محسوب میشود. او بیشاپور کازرون را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.
۳ - هرمزد اول : بعد از پدر برتخت نشست ، هرمزد پیش از سلطنت اردشیر نام داشت . وی بانی شهر هرمزداردشیر در خوزستان است که بعدها تازیان آن را سوق الاهواز نامیدند . مانی را که از ایران رفته بود به ایران خواست و در کاخ خود در دستگرد جای داد و نواخت .
۴ - بهرام اول : وی بعد از برادر بتخت نشست . در روزگار او زنوبیا شاهبانوی تَدمُر زن اذینه از ایران یاری خواست . بهرام سیاست غلطی در پیش گرفت . بدین صورت که سپاه اندکی روانه کرد و در نتیجه هم تدمر بدست رومیان افتاد و هم ارلین امپراطور روم از مداخله ٔ ایران رنجید و بقصد کینه جوئی مردم آلان را بر آن داشت که از طرف قفقاز به ایران تاختند. ولی ارلین پس از ورود به بیزانس در گذشت .
۵ - بهرام دوم: بعد از پدر پادشاه شد. کاروس امپراطور روم در اجرای نقشه ٔارلین به مرزهای شمالی ایران تاخت شکست خورد و عقب نشینی کردند.
۶ - بهرام سوم : پسر هرمز بعد از وفات بهرام دوم بتخت نشست و چون در حیات پدرش پس از تسخیر سیستان به حکومت آنجا منصوب گشت به سکانشاه مشهور بود و چند ماهی بیش سلطنت نکرد.
۷ - نرسی (نرسه ): نرسی پسر شاپور اول است . در دوره ٔ او جنگهای شدیدی بر سر ارمنستان با رومیان درگرفت دیو کلسین امپراطور روم تیردادرا بپادشاهی ارمنستان گماشت ولی نرسی او را از آنجا بیرون راند. دیوکلسین ، گالریوس سردار معروف را بسوی ایران فرستاد. نرسی رومیان را در هم شکست و تیرداد و گالریوس گریختند. و پیمان صلحی بسته شد که بموجب آن پنج ولایت واقع در ساحل غربی دجله : ارزون ، مک ، زابده ، رحیمیه ، کردو بروم به ایران واگذار شد و گرجستان و ارمنستان منطقه ٔنفوذ ایران شناخته شد.
۸ - هرمز دوم: وی بعد از پدر بتخت نشست . دادگری کرد و در آبادانی ایران کوشید.
۹ - آذرنرسی (آذرنرسه ) : بعد از پدر به تخت نشست و چون پسری در خاندان سلطنت نبود تاج شاهی را در خوابگاه شاهبانو زن هرمز آویختند و بشاهی شناختند.
۱۰ - شاهپور دوم (بزرگ = ذوالاکتاف = هوبه سنبا) : وی پیش از زادن نام شاهی یافت ولی از ۱۶ سالگی رسماً زمام امور را بدست گرفت .
در دوره ٔ او قسطنطین فرماندار روم دین مسیح را از روی دین مانی کپی کرد و ساخت تا در مقابل دین زرتشت قرار گیرد و از این راه عامل جدیدی برای دشمنی میان ایران و روم فراهم آمد. از خوشبختی ، قسطنطین درگذشت و در ارمنستان بعلت حمایت تیرداد از دین جدید مردم از او بیزار شدند.
رومیها جنگهایی را با شاپور به راه انداختند که دوازده سال بطول انجامید. در همین میان قبائل هون (خیون ) بمشرق ایران تاختند و بعد از هفت سال جنگ ، شکست قطعی خوردند و گروم بات پادشاه آنان با گروهی سپاه درجنگهای دوم شاپور با رومیان شرکت جست . در آغاز این جنگها شاپور دژآمد (دیاربکر) را بعد از مقاومت شدید، و نیز بزابد را تسخیر کرد. چون یولیان امپراطور روم شد با صدهزار مرد از سوریه آهنگ ایران کرد و از فرات گذشت و در جنگ به تیر یک مرد ایرانی از پای درآمد و یکی از سرداران روم به نام یویان به فرماندهی سپاه برگزیده شد، و بموجب یک پیمان صلح پنج ولایتی دیگر به اضافه ٔ نصیبین و سنجار به ایران واگذار شد و دولت روم از مداخله در ارمنستان دست برداشت . سومین جنگهای شاپور با روم در دوره ٔ والن سین امپراطور بعدی برسر ارمنستان و گرجستان درگرفت و بموجب پیمان صلح دولت روم تعهد کرد دست از حمله و تجاوز به مرزهای ایران دست بردارد و با خفت به روم برگشت. شاپور بزرگ بعد از ۷۰ سال سلطنت درگذشت .
۱۱ - اردشیر دوم : ظاهراً برادر شاپور بزرگ و مردی نیک فطرت ولی سست رای بود و در سال چهارم سلطنت بوسیله ٔ بزرگان و نجبا خلع گردید.
۱۲ - شاپور سوم: وی پسر شاپور بزرگ بود و بعد از اردشیر بتخت نشست. در دوره ٔ او ارمنستان میان ایران و روم تقسیم شد. قسمت بزرگ شرقی جزو ایران و قسمت کوچکتر غربی از آن روم شد و در هر دو قسمت شاهزادگان اشکانی بحکومت معین شدند .
۱۳ - بهرام چهارم: بعد از برادر برتخت نشست و چون در زمان پدر والی کرمان بود معروف به کرمانشاه است . در روزگار او خسرو والی ارمنستان ایران ، بتحریک تئودس یاغی شد. بهرام سپاهی به ارمنستان فرستاد، خسرو را گرفتند و به ایران آوردند و در دژ فراموشی زندانی کردند و بهرام ، شاپور برادر والی معزول را بجای او گماشت . در روزگار بهرام ، تئودس امپراطور، روم را بدو قسمت غربی و شرقی تقسیم کرد. بهرام در شورشی که در سپاه روی داد کشته شد.
۱۴ - یزدگرد اول : پسر شاپور سوم است و چون میخواست از نفوذ بزرگان و موبدان بکاهد او را بزهکار (اثیم ) نامیده اند. در مقابل ، مورخان غربی وی را به علت مهربانی با مسیحیان ستوده اند. در دوره ٔ او آرکادیوس امپراطور روم شرقی تئودوس ولیعهد خردسال خود را در تحت حمایت یزدگرد قرار داد و نفوذ شاهنشاه ایران در تقویت امپراطوری تئودس مؤثر بود. فوت یزدگرد را بعضی در نزدیکی دریاچه ٔ سو (چشمه سبز نیشابور) در نتیجه ٔ سؤقصدی دانسته اند. بعد از یزدگرد بزرگان و نجبا یکی از خویشان یزدگرد را که خسرو نام داشت بر تخت نشاندند.
۱۵ - بهرام پنجم (گور) : بهرام گور که بسرپرستی نعمان ملک حیره در کاخی بنام خورنق پرورش یافته بود، بنا به یک روایت معروف تاج شاهی را از میان دو شیر بچنگ آورد. در روزگار او طایفهای از هونهای سفید بنام (هیاطله = هپتالیان ) به مرزهای شمال خاوری ایران تاختند. بهرام خود نهانی و بشتاب بر سر مهاجران رفت و آنان را درهم شکست و خاقان آنان را کشت و تاج او را به غنیمت به آتشکده ٔ آذرگشنسب واقع در شهر شیز فرستاد. در دوره ٔ بهرام جنگهائی نیز با روم شرقی بعلت وضع مسیحیان ایران درگرفت که بپیروزی ایران پایان یافت و بموجب یک پیمان صلح صد ساله آزادی مسیحیان در ایران و زردشتیان در روم تعهد شد. پیوستگی کامل ارمنستان به ایران در زمان بهرام واقع گردید. بهرام به شکار گورخر علاقه ٔ وافر داشت و گویند جان بر سر این هوس نهاد و روزی در شکارگاه در باطلاقی فرورفت .
۱۶ - یزدگرد دوم : پسر بهرام گور بعد از پدر برتخت نشست . وی نیز گرفتار تاخت و تاز هیاطله بود. در دوره ٔ او رواج سریع مسیحیت در ارمنستان موجب نگرانی شد. خطی که میسروپ ارمنی اختراع کرده بود مبانی ملی ارامنه را استوار و آنان را به پافشاری تشویق میکرد. مهرنرسی وزیر ایران اعلامیهای در رد مسیحیت صادر کرد و روحانیون مسیحی ارمنی پاسخی بدان منتشر کردند. در جنگهای یزدگرد واردان مامی کنی سردار ارمنی کشته شد و پیشوای روحانی ارامنه با ده کشیش اسیر شدند و چون اکثریت مردم هنوز بدین زردشت بودند آتشکدهها از نو روشن شد و آرامش برقرار گردید. بموجب پیمانی که با روم شرقی بسته شد تئودوس امپراطور پذیرفت که سالانه مبلغی به ایران بپردازد و ایران پادگانی در دربند قفقاز برای ایمنی روم و ایران نگاه دارد.
۱۷ - هرمز سوم : پسر بزرگ یزدگرد، بعد از مرگ او برتخت نشست .
۱۸ - فیروز اول : بعد از برادر به شاهی نشست ، در روزگار او بدبختی از هر سوی به ایران روی آورد. ابتدا خشکسالی دیریازی (که مدت آن را هفت سال نوشته اند) پیش آمد. فیروز بحسن تدبیر بلا بگردانید و بیتخفیف مالیاتها و نظارت در توزیع خواربار در آسایش مردم کوشید. ولی تاخت و تاز هیاطله نام و زندگانی او را بر باد داد. از آثار فیروز دیواری درشمال ایران (از دریای خزر در امتداد گرگان رود) است که در مقابل هیاطله کشیده است .
ظاهرا داستان خشک سالی یوسف مصری که به مدت ۷ سال طول کشید از داستان این پادشاه اقتباس شده است.
۱۹ - بلاش (ولاش ) : پس از برادر بکمک سردار معروف زرمهر (معروف به سوخرا) از خاندان بزرگ قارن و حکمران سکستان بسلطنت رسید. و در دوره ٔ سلطنت او قدرت بدست سوخرا بود. سوخرا باهیاطله صلح کرد و ایران متعهدشد سالانه مبلغی به خشنواز بپردازد. آنگاه زریر (زارن - زاره ) برادر شاه طغیان کرد و چون واهان حکمران ارمنستان بلاش را در سرکوبی زریر یاری کرد دین عیسوی در ارمنستان برسمیت شناخته شد. بلاش بعد از چهار سال پادشاهی بعلت وضع بد کشور و ناخرسندی بزرگان (ظاهراً بتحریک سوخرا) خلع شد و کواد پسر پیروز بسلطنت رسید.
۲۰ - قباد اول (غباد - کواذ): وی پسر فیروز است و از شاهان توانا و با تدبیر ساسانی است . در زمان بلاش برای تصاحب تخت و تاج نزد هیاطله رفت و بعد از سه سال باسپاهی روی به ایران نهاد. ورود او با خلع بلاش مصادف شد و او با مسالمت برتخت نشست . آغاز پادشاهی او مصادف با رواج شعبهای از دین مانی بنام مزدکیه (زردشتگان = درست دین ) شد.
قباد بعد از ده سال جنگ با هیاطله آن قوم را مغلوب و منکوب کرد بطوری که از آن ببعد دیگر خطری از آن سو متوجه ایران نگردید. در دو سلسله جنگ با روم یکی در دوره ٔ آناستاس و دیگری در دوره ٔ یوستی نین دولت بیزانس (روم شرقی ) را نیز شکست داد. قباد بنیادگذار یک رشته اقدامات عمرانی است که در دوره ٔ پسرش انوشیروان بثمر رسید و بنام او معروف گردید.
۲۱ - خسرو اول (انوشیروان دادگر) : بزرگترین شاهنشاه ساسانی ، سرداری دلاور و سیاستمداری مدبر بود. بعد از جلوس با تجدید نظر در مالیاتها و استواری بنیاد سپاه بتقویت اساس مملکت کوشید. مرزهای ایران را ایمنی بخشید. در آغاز سلطنت با یوستی نین پیمان صلح و اتحاد بست ولی بعد قیصر روم در ستیزه ٔ منذربن نعمان پادشاه حیره (تحت حمایت ایران ) با حارث بن جبله امیرغسان بدون آگاهی ایران مداخله کرد.
انوشیروان به آهنگ جنگ با روم از فرات گذشت و انطاکیه را فروگرفت و پس از دریافت غرامت و قرار پرداخت مبلغی سالانه بوسیله ٔ رومیان با آنان صلح کرد .
وی یک بار دیگر بر سر لازیکا بارومیان جنگید. و بعد از بستن یک پیمان صلح پنج ساله با خاقان متحد شد و به سرزمین هونهای سفید (هیاطله ) لشکر کشید و آن سرزمین فتنه خیز را میان خود و ترکان تقسیم کرد و جیحون مرز ایران قرار گرفت و نواحی باختر، طخارستان ، زابلستان ، رخج جزو ایران شناخته شد. وقتی که ابرهه سردار مسیحی حبشی یمن را تصرف کرد وسیف بن ذی یزن از شاهزادگان حمیر به ایران پناه جست ، وهرز سردار ایرانی را به یمن فرستاد و حبشیان را از آنجای بیرون راند خاقان ترک ببهانه ٔ اینکه سفیرش در ایران مسموم شده با دولت روم متحد شد و بمرز ایران تاخت و بعد رومیان را تحریک بحمله به ایران کرد. در سومین جنگ با روم شرقی انوشیروان با وجود پیری خود به مقابله ٔ رومیان رفت و نصیبین را باز گرفت و اطراف انطاکیه را آتش زد و شکست رومیان چنان بود که یوستی نین دوم مجبور به استعفا شد و جانشین او کنت تیبریوس با پرداخت مبالغی غرامت صلح کرد.
مرگ انوشیروان جنگهای ایران و روم را ناتمام گذاشت . روزگار انوشیروان دوره ٔ درخشان قدرت و عظمت ایران باستان بود.
۲۲ - هرمز چهارم : تکیه بر جای پدر زد و جنگ با رومیان را ادامه داد. در اثنای جنگ با روم ترکان به ایران تاختند و بهرام چوبین سردار دلاور ایرانی مأمور سرکوبی ترکان شد و آنان را تار و مار کرد وخاقان ترک را کشت و پسرش را اسیر کرد. آنگاه مأمورجنگ با رومیان شد و و آنان را شکست داد.
۲۳ - خسرو دوم (پرویز): بعد از پدر بپادشاهی رسید. جنگهای خسرو با روم و پیروزیهای درخشان او آخر جلوه ٔ عظمت سپاه ایران است . چون موریکیوس کشته شد و پسرش فکاس به ایران پناه آورد خسرو قیصر جدید را به رسمیت نشناخت و آهنگ روم کرد و شهرهای دارا و آمد (دیاربکر) و ادس و حران را گرفت و فریگیه و دو ولایت دیگر آسیای صغیر را نیز تصرف کردد.
این فتوحات وضع داخلی روم را درهم ریخت و هرقل زمام کارها را در دست گرفت. خسرو انطاکیه و دمشق را گرفت و صلیب عیسی را به ایران فرستاد. و شهربراز سردار بزرگ ایران بمصر تاخت و اسکندریه را گرفت . شاهین سردار دیگر ایرانی کالسدن را در نزدیکی قسطنطنیه گرفت و ایران تقریباً به حدود زمان هخامنشیها رسید .
خزانه ٔ روم که به قرطاجنه حمل میشد به دست خسرو افتاد و معروف به گنج باد آورد گردید. خسروپرویز شاهنشاه بزرگ ساسانی بود.
۲۴ - قباد دوم (شیرویه ) شیرویه پسر خسرو پس از پدر بنام قباد دوم بر تخت نشست و دو سال و چند ماه سلطنت کرد. وی با رومیان صلح کرد. مرزهای دو کشور به حال قبل از جنگهای خسرو درآمد و اسیران دو جانب آزاد شدند و صلیب مسیح برومیان باز داده شد.
۲۵ - اردشیر سوم و شهربراز بعد از شیرویه فرزند هفت ساله ٔ او را به نام اردشیر سوم بر تخت نشاندند وماه آذر گشنسب نایب السلطنه شد.
۲۶ - خسرو سوم بعد از شهر براز، پسر قباد برادرزاده ٔ خسرو پرویز بنام خسرو سوم در شرق ایران بر تخت نشست .
۲۷ - جوانشیر و در همان سال جوانشیر پسر خسروپرویز نیز شاهی یافت . کریستنسن از کسی بنام فرخ زاد خسرو، نام میبرد که شاید همو باشد.
۲۸ - بوران : پوراندخت: در تیسفون دیهیم شاهی را بر سر بوران دختر خسروپرویز نهادند و پوس فرخ وزارت یافت . بوران بعد از یکسال و چهار ماه سلطنت و بستن پیمان قطعی صلح با رومیان درگذشت .
۲۹ - گشنسب بنده بعد از بوران گشنسب بنده برادر خسرو سوم و پسر قباد برادرزاده ٔ خسرو پرویز سلطنت یافت .
۳۰ - آزرمیدخت : دختر خسروپرویز . یکی از محافظان او به نام فرخ هرمز نهایتا سعی کرد که تاج و تخت را تصرف کند اما آذرمیدخت از نقشه او مطلع شد و وی را به قتل رساند. با این حال فرحزاد، پسر فرخ هرمز با حمله به ایران و کشتن آذرمیدخت انتقام مرگ پدرش را گرفت گفته میشود پسر فرخ كه همان رستم فرخزاد مشهور است كه در جنگ قادسيه كشته شد به خونخواهي پدر به تيسفون مي آيد و آذرميدخت را كور ميكند و سپس ميكشد.
یکی دختری داشت آزرم نام
ز تاج بزرگان شد او شادکام
همی بود بر تخت بر چار ماه
به پنجم شکست اندرآمد بگاه .
فردوسی .
۳۱ - هرمز پنجمم نوه ٔ خسروپرویزبود.
۳۲ - خسرو چهارم نوه ٔ خسروپرویز بود.
۳۳ - فیروز دوم نوه ٔ انوشیروان بود. کریستنسن سلطنت کوتاه او را به قید تردید بین بوران و آزرمیدخت ذکرمیکند.
۳۴ - خسروپنجم نوه ٔ انوشیروان بود.
۳۵ - یزدگرد سوم پسر شهریار (نوه ٔ خسروپرویز) و آخرین امپراطور ساسانی است
۱ - اردشیر اول (ارت خشتر) اردشیر بابکان
سکهای طلا از سکههای دستهٔ دوم اردشیر، منقوش به شمایل وی |
اشکال کلاهها و تاجهای اردشیر بابکان؛ برگرفته از سکههای وی:
کلاه و یا تاج برگرفته از سکههای دستهٔ اول اردشیر؛ چهرهٔ تمامرخ
کلاه و یا تاج برگرفته از سکههای دستهٔ دوم اردشیر؛ چهرهٔ نیمرخ
کلاه و یا تاج برگرفته از سکههای دستهٔ دوم اردشیر؛ چهرهٔ نیمرخ
کلاه و یا تاج برگرفته از سکههای دستهٔ دوم اردشیر؛ چهرهٔ نیمرخ
کلاه و یا تاج برگرفته از سکههای دستهٔ دوم و سوم اردشیر؛ چهرهٔ نیمرخ
۲ - شاپور نخست (شاه پوهر) : شاپور بعد از مرگ پدر جانشین او شد و مطابق یک سنت باستانی که تاجگذاری در نخستین نوروز پس از جلوس شاه انجام میگرفت رسماً تاج گذاری کرد. در آغاز پادشاهی او ارمنستان و حّران شوریدند. ارمنستان را به آسانی و حران را بعد ازمحاصره ٔآنجا بازگرفت . آنگاه با رومیان جنگید. در این جنگها ابتدا نصیبین و انطاکیه را گرفت و ارمنستان و بین النهرین جزو ایران گردید. دومین جنگهای شاپور شاپور به پیروزیهای درخشانی رسید. والرین امپراتور روم را اسیر کرد و مردی بنام سیریادیس را به امپراطوری روم گماشت و لقب قیصر بدو داد و این حادثه در آن روزگاران انعکاس شگرفی در جهان داشت . او سد شادروان را در شوشتر بر رود کارون ساخت و نیز شهر شاپوررا در نزدیکی کازرون بناکرد. بنای نیشابور و جندی شاپور را نیز بدو نسبت داده اند. پدید آمدن مانی در روزگار او بود. وی از شاهان بزرگ ساسانی محسوب میشود. او بیشاپور کازرون را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.
سکهای از شاپور یکم |
چیرگی شاپور یکم بر والریانوس، امپراتور روم، در نقش رستم. |
۳ - هرمزد اول : بعد از پدر برتخت نشست ، هرمزد پیش از سلطنت اردشیر نام داشت . وی بانی شهر هرمزداردشیر در خوزستان است که بعدها تازیان آن را سوق الاهواز نامیدند . مانی را که از ایران رفته بود به ایران خواست و در کاخ خود در دستگرد جای داد و نواخت .
سکهای از هرمز یکم |
۴ - بهرام اول : وی بعد از برادر بتخت نشست . در روزگار او زنوبیا شاهبانوی تَدمُر زن اذینه از ایران یاری خواست . بهرام سیاست غلطی در پیش گرفت . بدین صورت که سپاه اندکی روانه کرد و در نتیجه هم تدمر بدست رومیان افتاد و هم ارلین امپراطور روم از مداخله ٔ ایران رنجید و بقصد کینه جوئی مردم آلان را بر آن داشت که از طرف قفقاز به ایران تاختند. ولی ارلین پس از ورود به بیزانس در گذشت .
۵ - بهرام دوم: بعد از پدر پادشاه شد. کاروس امپراطور روم در اجرای نقشه ٔارلین به مرزهای شمالی ایران تاخت شکست خورد و عقب نشینی کردند.
۶ - بهرام سوم : پسر هرمز بعد از وفات بهرام دوم بتخت نشست و چون در حیات پدرش پس از تسخیر سیستان به حکومت آنجا منصوب گشت به سکانشاه مشهور بود و چند ماهی بیش سلطنت نکرد.
۷ - نرسی (نرسه ): نرسی پسر شاپور اول است . در دوره ٔ او جنگهای شدیدی بر سر ارمنستان با رومیان درگرفت دیو کلسین امپراطور روم تیردادرا بپادشاهی ارمنستان گماشت ولی نرسی او را از آنجا بیرون راند. دیوکلسین ، گالریوس سردار معروف را بسوی ایران فرستاد. نرسی رومیان را در هم شکست و تیرداد و گالریوس گریختند. و پیمان صلحی بسته شد که بموجب آن پنج ولایت واقع در ساحل غربی دجله : ارزون ، مک ، زابده ، رحیمیه ، کردو بروم به ایران واگذار شد و گرجستان و ارمنستان منطقه ٔنفوذ ایران شناخته شد.
۸ - هرمز دوم: وی بعد از پدر بتخت نشست . دادگری کرد و در آبادانی ایران کوشید.
۹ - آذرنرسی (آذرنرسه ) : بعد از پدر به تخت نشست و چون پسری در خاندان سلطنت نبود تاج شاهی را در خوابگاه شاهبانو زن هرمز آویختند و بشاهی شناختند.
۱۰ - شاهپور دوم (بزرگ = ذوالاکتاف = هوبه سنبا) : وی پیش از زادن نام شاهی یافت ولی از ۱۶ سالگی رسماً زمام امور را بدست گرفت .
در دوره ٔ او قسطنطین فرماندار روم دین مسیح را از روی دین مانی کپی کرد و ساخت تا در مقابل دین زرتشت قرار گیرد و از این راه عامل جدیدی برای دشمنی میان ایران و روم فراهم آمد. از خوشبختی ، قسطنطین درگذشت و در ارمنستان بعلت حمایت تیرداد از دین جدید مردم از او بیزار شدند.
رومیها جنگهایی را با شاپور به راه انداختند که دوازده سال بطول انجامید. در همین میان قبائل هون (خیون ) بمشرق ایران تاختند و بعد از هفت سال جنگ ، شکست قطعی خوردند و گروم بات پادشاه آنان با گروهی سپاه درجنگهای دوم شاپور با رومیان شرکت جست . در آغاز این جنگها شاپور دژآمد (دیاربکر) را بعد از مقاومت شدید، و نیز بزابد را تسخیر کرد. چون یولیان امپراطور روم شد با صدهزار مرد از سوریه آهنگ ایران کرد و از فرات گذشت و در جنگ به تیر یک مرد ایرانی از پای درآمد و یکی از سرداران روم به نام یویان به فرماندهی سپاه برگزیده شد، و بموجب یک پیمان صلح پنج ولایتی دیگر به اضافه ٔ نصیبین و سنجار به ایران واگذار شد و دولت روم از مداخله در ارمنستان دست برداشت . سومین جنگهای شاپور با روم در دوره ٔ والن سین امپراطور بعدی برسر ارمنستان و گرجستان درگرفت و بموجب پیمان صلح دولت روم تعهد کرد دست از حمله و تجاوز به مرزهای ایران دست بردارد و با خفت به روم برگشت. شاپور بزرگ بعد از ۷۰ سال سلطنت درگذشت .
۱۱ - اردشیر دوم : ظاهراً برادر شاپور بزرگ و مردی نیک فطرت ولی سست رای بود و در سال چهارم سلطنت بوسیله ٔ بزرگان و نجبا خلع گردید.
۱۲ - شاپور سوم: وی پسر شاپور بزرگ بود و بعد از اردشیر بتخت نشست. در دوره ٔ او ارمنستان میان ایران و روم تقسیم شد. قسمت بزرگ شرقی جزو ایران و قسمت کوچکتر غربی از آن روم شد و در هر دو قسمت شاهزادگان اشکانی بحکومت معین شدند .
۱۳ - بهرام چهارم: بعد از برادر برتخت نشست و چون در زمان پدر والی کرمان بود معروف به کرمانشاه است . در روزگار او خسرو والی ارمنستان ایران ، بتحریک تئودس یاغی شد. بهرام سپاهی به ارمنستان فرستاد، خسرو را گرفتند و به ایران آوردند و در دژ فراموشی زندانی کردند و بهرام ، شاپور برادر والی معزول را بجای او گماشت . در روزگار بهرام ، تئودس امپراطور، روم را بدو قسمت غربی و شرقی تقسیم کرد. بهرام در شورشی که در سپاه روی داد کشته شد.
۱۴ - یزدگرد اول : پسر شاپور سوم است و چون میخواست از نفوذ بزرگان و موبدان بکاهد او را بزهکار (اثیم ) نامیده اند. در مقابل ، مورخان غربی وی را به علت مهربانی با مسیحیان ستوده اند. در دوره ٔ او آرکادیوس امپراطور روم شرقی تئودوس ولیعهد خردسال خود را در تحت حمایت یزدگرد قرار داد و نفوذ شاهنشاه ایران در تقویت امپراطوری تئودس مؤثر بود. فوت یزدگرد را بعضی در نزدیکی دریاچه ٔ سو (چشمه سبز نیشابور) در نتیجه ٔ سؤقصدی دانسته اند. بعد از یزدگرد بزرگان و نجبا یکی از خویشان یزدگرد را که خسرو نام داشت بر تخت نشاندند.
۱۵ - بهرام پنجم (گور) : بهرام گور که بسرپرستی نعمان ملک حیره در کاخی بنام خورنق پرورش یافته بود، بنا به یک روایت معروف تاج شاهی را از میان دو شیر بچنگ آورد. در روزگار او طایفهای از هونهای سفید بنام (هیاطله = هپتالیان ) به مرزهای شمال خاوری ایران تاختند. بهرام خود نهانی و بشتاب بر سر مهاجران رفت و آنان را درهم شکست و خاقان آنان را کشت و تاج او را به غنیمت به آتشکده ٔ آذرگشنسب واقع در شهر شیز فرستاد. در دوره ٔ بهرام جنگهائی نیز با روم شرقی بعلت وضع مسیحیان ایران درگرفت که بپیروزی ایران پایان یافت و بموجب یک پیمان صلح صد ساله آزادی مسیحیان در ایران و زردشتیان در روم تعهد شد. پیوستگی کامل ارمنستان به ایران در زمان بهرام واقع گردید. بهرام به شکار گورخر علاقه ٔ وافر داشت و گویند جان بر سر این هوس نهاد و روزی در شکارگاه در باطلاقی فرورفت .
۱۶ - یزدگرد دوم : پسر بهرام گور بعد از پدر برتخت نشست . وی نیز گرفتار تاخت و تاز هیاطله بود. در دوره ٔ او رواج سریع مسیحیت در ارمنستان موجب نگرانی شد. خطی که میسروپ ارمنی اختراع کرده بود مبانی ملی ارامنه را استوار و آنان را به پافشاری تشویق میکرد. مهرنرسی وزیر ایران اعلامیهای در رد مسیحیت صادر کرد و روحانیون مسیحی ارمنی پاسخی بدان منتشر کردند. در جنگهای یزدگرد واردان مامی کنی سردار ارمنی کشته شد و پیشوای روحانی ارامنه با ده کشیش اسیر شدند و چون اکثریت مردم هنوز بدین زردشت بودند آتشکدهها از نو روشن شد و آرامش برقرار گردید. بموجب پیمانی که با روم شرقی بسته شد تئودوس امپراطور پذیرفت که سالانه مبلغی به ایران بپردازد و ایران پادگانی در دربند قفقاز برای ایمنی روم و ایران نگاه دارد.
۱۷ - هرمز سوم : پسر بزرگ یزدگرد، بعد از مرگ او برتخت نشست .
۱۸ - فیروز اول : بعد از برادر به شاهی نشست ، در روزگار او بدبختی از هر سوی به ایران روی آورد. ابتدا خشکسالی دیریازی (که مدت آن را هفت سال نوشته اند) پیش آمد. فیروز بحسن تدبیر بلا بگردانید و بیتخفیف مالیاتها و نظارت در توزیع خواربار در آسایش مردم کوشید. ولی تاخت و تاز هیاطله نام و زندگانی او را بر باد داد. از آثار فیروز دیواری درشمال ایران (از دریای خزر در امتداد گرگان رود) است که در مقابل هیاطله کشیده است .
ظاهرا داستان خشک سالی یوسف مصری که به مدت ۷ سال طول کشید از داستان این پادشاه اقتباس شده است.
۱۹ - بلاش (ولاش ) : پس از برادر بکمک سردار معروف زرمهر (معروف به سوخرا) از خاندان بزرگ قارن و حکمران سکستان بسلطنت رسید. و در دوره ٔ سلطنت او قدرت بدست سوخرا بود. سوخرا باهیاطله صلح کرد و ایران متعهدشد سالانه مبلغی به خشنواز بپردازد. آنگاه زریر (زارن - زاره ) برادر شاه طغیان کرد و چون واهان حکمران ارمنستان بلاش را در سرکوبی زریر یاری کرد دین عیسوی در ارمنستان برسمیت شناخته شد. بلاش بعد از چهار سال پادشاهی بعلت وضع بد کشور و ناخرسندی بزرگان (ظاهراً بتحریک سوخرا) خلع شد و کواد پسر پیروز بسلطنت رسید.
۲۰ - قباد اول (غباد - کواذ): وی پسر فیروز است و از شاهان توانا و با تدبیر ساسانی است . در زمان بلاش برای تصاحب تخت و تاج نزد هیاطله رفت و بعد از سه سال باسپاهی روی به ایران نهاد. ورود او با خلع بلاش مصادف شد و او با مسالمت برتخت نشست . آغاز پادشاهی او مصادف با رواج شعبهای از دین مانی بنام مزدکیه (زردشتگان = درست دین ) شد.
قباد بعد از ده سال جنگ با هیاطله آن قوم را مغلوب و منکوب کرد بطوری که از آن ببعد دیگر خطری از آن سو متوجه ایران نگردید. در دو سلسله جنگ با روم یکی در دوره ٔ آناستاس و دیگری در دوره ٔ یوستی نین دولت بیزانس (روم شرقی ) را نیز شکست داد. قباد بنیادگذار یک رشته اقدامات عمرانی است که در دوره ٔ پسرش انوشیروان بثمر رسید و بنام او معروف گردید.
۲۱ - خسرو اول (انوشیروان دادگر) : بزرگترین شاهنشاه ساسانی ، سرداری دلاور و سیاستمداری مدبر بود. بعد از جلوس با تجدید نظر در مالیاتها و استواری بنیاد سپاه بتقویت اساس مملکت کوشید. مرزهای ایران را ایمنی بخشید. در آغاز سلطنت با یوستی نین پیمان صلح و اتحاد بست ولی بعد قیصر روم در ستیزه ٔ منذربن نعمان پادشاه حیره (تحت حمایت ایران ) با حارث بن جبله امیرغسان بدون آگاهی ایران مداخله کرد.
انوشیروان به آهنگ جنگ با روم از فرات گذشت و انطاکیه را فروگرفت و پس از دریافت غرامت و قرار پرداخت مبلغی سالانه بوسیله ٔ رومیان با آنان صلح کرد .
وی یک بار دیگر بر سر لازیکا بارومیان جنگید. و بعد از بستن یک پیمان صلح پنج ساله با خاقان متحد شد و به سرزمین هونهای سفید (هیاطله ) لشکر کشید و آن سرزمین فتنه خیز را میان خود و ترکان تقسیم کرد و جیحون مرز ایران قرار گرفت و نواحی باختر، طخارستان ، زابلستان ، رخج جزو ایران شناخته شد. وقتی که ابرهه سردار مسیحی حبشی یمن را تصرف کرد وسیف بن ذی یزن از شاهزادگان حمیر به ایران پناه جست ، وهرز سردار ایرانی را به یمن فرستاد و حبشیان را از آنجای بیرون راند خاقان ترک ببهانه ٔ اینکه سفیرش در ایران مسموم شده با دولت روم متحد شد و بمرز ایران تاخت و بعد رومیان را تحریک بحمله به ایران کرد. در سومین جنگ با روم شرقی انوشیروان با وجود پیری خود به مقابله ٔ رومیان رفت و نصیبین را باز گرفت و اطراف انطاکیه را آتش زد و شکست رومیان چنان بود که یوستی نین دوم مجبور به استعفا شد و جانشین او کنت تیبریوس با پرداخت مبالغی غرامت صلح کرد.
مرگ انوشیروان جنگهای ایران و روم را ناتمام گذاشت . روزگار انوشیروان دوره ٔ درخشان قدرت و عظمت ایران باستان بود.
۲۲ - هرمز چهارم : تکیه بر جای پدر زد و جنگ با رومیان را ادامه داد. در اثنای جنگ با روم ترکان به ایران تاختند و بهرام چوبین سردار دلاور ایرانی مأمور سرکوبی ترکان شد و آنان را تار و مار کرد وخاقان ترک را کشت و پسرش را اسیر کرد. آنگاه مأمورجنگ با رومیان شد و و آنان را شکست داد.
۲۳ - خسرو دوم (پرویز): بعد از پدر بپادشاهی رسید. جنگهای خسرو با روم و پیروزیهای درخشان او آخر جلوه ٔ عظمت سپاه ایران است . چون موریکیوس کشته شد و پسرش فکاس به ایران پناه آورد خسرو قیصر جدید را به رسمیت نشناخت و آهنگ روم کرد و شهرهای دارا و آمد (دیاربکر) و ادس و حران را گرفت و فریگیه و دو ولایت دیگر آسیای صغیر را نیز تصرف کردد.
این فتوحات وضع داخلی روم را درهم ریخت و هرقل زمام کارها را در دست گرفت. خسرو انطاکیه و دمشق را گرفت و صلیب عیسی را به ایران فرستاد. و شهربراز سردار بزرگ ایران بمصر تاخت و اسکندریه را گرفت . شاهین سردار دیگر ایرانی کالسدن را در نزدیکی قسطنطنیه گرفت و ایران تقریباً به حدود زمان هخامنشیها رسید .
خزانه ٔ روم که به قرطاجنه حمل میشد به دست خسرو افتاد و معروف به گنج باد آورد گردید. خسروپرویز شاهنشاه بزرگ ساسانی بود.
۲۴ - قباد دوم (شیرویه ) شیرویه پسر خسرو پس از پدر بنام قباد دوم بر تخت نشست و دو سال و چند ماه سلطنت کرد. وی با رومیان صلح کرد. مرزهای دو کشور به حال قبل از جنگهای خسرو درآمد و اسیران دو جانب آزاد شدند و صلیب مسیح برومیان باز داده شد.
۲۵ - اردشیر سوم و شهربراز بعد از شیرویه فرزند هفت ساله ٔ او را به نام اردشیر سوم بر تخت نشاندند وماه آذر گشنسب نایب السلطنه شد.
۲۶ - خسرو سوم بعد از شهر براز، پسر قباد برادرزاده ٔ خسرو پرویز بنام خسرو سوم در شرق ایران بر تخت نشست .
۲۷ - جوانشیر و در همان سال جوانشیر پسر خسروپرویز نیز شاهی یافت . کریستنسن از کسی بنام فرخ زاد خسرو، نام میبرد که شاید همو باشد.
۲۸ - بوران : پوراندخت: در تیسفون دیهیم شاهی را بر سر بوران دختر خسروپرویز نهادند و پوس فرخ وزارت یافت . بوران بعد از یکسال و چهار ماه سلطنت و بستن پیمان قطعی صلح با رومیان درگذشت .
۲۹ - گشنسب بنده بعد از بوران گشنسب بنده برادر خسرو سوم و پسر قباد برادرزاده ٔ خسرو پرویز سلطنت یافت .
۳۰ - آزرمیدخت : دختر خسروپرویز . یکی از محافظان او به نام فرخ هرمز نهایتا سعی کرد که تاج و تخت را تصرف کند اما آذرمیدخت از نقشه او مطلع شد و وی را به قتل رساند. با این حال فرحزاد، پسر فرخ هرمز با حمله به ایران و کشتن آذرمیدخت انتقام مرگ پدرش را گرفت گفته میشود پسر فرخ كه همان رستم فرخزاد مشهور است كه در جنگ قادسيه كشته شد به خونخواهي پدر به تيسفون مي آيد و آذرميدخت را كور ميكند و سپس ميكشد.
یکی دختری داشت آزرم نام
ز تاج بزرگان شد او شادکام
همی بود بر تخت بر چار ماه
به پنجم شکست اندرآمد بگاه .
فردوسی .
۳۱ - هرمز پنجمم نوه ٔ خسروپرویزبود.
۳۲ - خسرو چهارم نوه ٔ خسروپرویز بود.
۳۳ - فیروز دوم نوه ٔ انوشیروان بود. کریستنسن سلطنت کوتاه او را به قید تردید بین بوران و آزرمیدخت ذکرمیکند.
۳۴ - خسروپنجم نوه ٔ انوشیروان بود.
۳۵ - یزدگرد سوم پسر شهریار (نوه ٔ خسروپرویز) و آخرین امپراطور ساسانی است