مشكلی كه فقط به ظاهر حل نشدنی است نباید ما را اندوهگین كند. وگرنه شكوههای ما جرأت ستمكشیدگان را میگیرد و آب به آسیاب عاملان نقیصهها میریزد. مثلاً اگر مصایبی به جهت وضع خاص مالكیت حاصل شدهباشد و كسانی ضجّه كنند كه چنین وضعی ازلی و ابدی است، چنین شكوههایی برای كسانی كه تملكشان مصیبت زاست، این تصور مطلوب را به وجود میآورد كه قانون طبیعت است كه به دست آنها اعمال میشود. بهاینترتیب آنها برف میشوند بر سر سرمازدگان و زمینلرزه میشوند برای آنها كه زمین زیر پایشان میلرزد، یعنی اینها قدرت قهار طبیعتند كه به دست انسان از عمل نمیافتند.
انديشه هاي متی
نوشته: برتولت برشت
ترجمه: بهرام حبيبی
(اين كتاب سال هاست تجديد چاپ نشده)
دانلود کتاب اندیشههای متی از اینجا
اندیشههای متی نوشته برشت مانند اکثر نوشتههای او، اقتباس، الهام و گاهی کپی از نویسندگان شرقی است. كتاب مجموعهای از داستانها و عقايد فلاسفه و بزرگان چين باستان است كه برشت از چینی به آلماني ترجمه كرده و در كنار هم قرار داده و گاه چیزی به آنها نيز افزوده است . گفته میشه شايد به اصالت كتاب نتوان اطمينان زیادی داشت ولی مسئله مهم محتوا و پيام كتاب هست .
قسمت های از كتاب:
- قتل انواع گوناگون دارد . میشود با چاقو شكم كسی را پاره كرد یا نانش را برید، بیماریش را دارمان نكرد . میتوان كسی را در دخمه ای جا داد و یا تا حد مرگ به كار کشید . ممكن است كسانی را هم به خودكشی مجبور كنند یا به جنگ بفرستند و از این دست کارها ولی فقط بعضی از این نوع قتلها در كشور ما ممنوع است .
- فرار همیشه نشان شكست نیست بلكه ممكن است وسیله ی فتح هم باشد .
- مواظب باشید که بندهٔ ایدهآلها نشوید وگرنه به زودی نوكر موعظه گران خواهید شد .
- رفتن به جایی را كه با رفتن به آن نمیرسیم باید ترك کنیم و بحث درباره ی موضوعهایی كه با بحث كردن فیصله نمییابند را باید كنار بگذاریم و اندیشیدن در باره مسائلای که با اندیشیدن حل نمیشود را باید از سر دور کنیم
- متی میگفت : در را همیشه باید بست حتی پشت سر دوستی كه رفته است وگرنه هوای درون خیلی سرد میشود . کینه گفت : سردتر از آن ممكن نیست . متی گفت :چرا ممكن است .
- تاجری بنام ب به شهر دوری سفر كرد . از آن جا كه مشغلهاش زیاد بود و میپنداشت كه شریکش از او خاطر جمع است ، از نامه نوشتن به او غفلت كرد . شریک او از این بابت چنان آزرده شد ، یا به این علت خود را از او چنان جدا دید كه شركت خود را با او به هم زد . حتی اموال او را به خیابان ریخت و گذاشت تا ضایع شوند . در این باره نامه ای به آقای ب نوشت كه هرگز جواب آن را دریافت نكرد . سكوت همان سكوت قبلی بود ، علتش عوض شده بود!