اسفند ۰۳، ۱۳۹۱

شاه میهن پرستی که همه دنیا با او دشمن بود


مثلث حماقت، انگلیس و آخوند، ایران را که ۶۰۰۰ سال پیش پیشرفته‌ترین کشور دنیا بود، به یک کشور عقب مانده تبدیل کرده است. اخیرا یک خانم سخنران کارشناس امور زنان در برلین گفت: «قبل از انقلاب، نمایندگان مجالس شورای ملی وسنا از تصویب قوانین مترقی در حمایت زنان به‌خاطرترس از روحانیت ـ خودداری می‌کردند».
بهترین خیابان‌ها در ایران اسلامی در حاکمیت روحانیت بنام ارتجاعی ترین افراد تاریخ ایران که بیشتر روحانی هستند نام‌گذاری شده است، به‌راستی چرا؟
پس از آنکه شاه اسماعیل صفوی ایران را با شمشیر به پذیرش مذهب شیعه وادار نمود، سال‌ها طول کشید که حکومت صفوی به مدرسان شیعه مذهب محتاج گردید!
به‌همبن خاطر خاندان صفوی از اعراب شیعه جبال امل لبنان کنونی روحانیونی را به ایران دعوت نمود تا مذهب شیعه را در ایران آن دوره تدریس نمایند!
هر روحانی عرب‌زبان دریکی از شهرهای ایران ساکن شد تا مذهب شیعه را گسترش دهد. آنها شهرت یا فامیلی خود را از آن منطقه بخود نسبت دادند. برای مثال مدرس اعزامی عرب وقتی در یزد ساکن شد با حفظ اسم کوچک خود آخوند یزدی نام گرفت.
کم‌کم روحانیون در کنار شاهان صفوی قدرتمند شدند و مشروعیت قوانین را امضاء می‌کردند تا اینکه به دوران شاه سطان حسین رسید که کاملا در اختیار محمد باقر مجلسی قرار گرفته بود.
شیخ مجلسی نفوذ بسیاری در بار شاه سطان حسین داشت تا آنجا که به شاه حسین تلقین نمود ه سقوط او تقدیر الهی است و گذاشتن تاجی شاهی بر سر اشرف افغان نیز مباح است.
پس از مدتی ایران در سایه نفوذ روحانیت شیعه در حکومت داری نابود شد تا اینکه نادرشاه سر برآورد.
ایران سامان گرفت اما روحانیون توانستند باردیگر در سلسله قاجار نیز نفوذ نمایند.
کتاب سقوط اصفهان روایتی کوتاه و جذاب از یک میسیونر مسیحی که روزهای سقوط شاه سلطان حسین را به تصویر درآورده است.
بخشی از نطق مدرس پس از پیشنهاد نمایندگان روشنفکر مجلس مشروطه برای حق رای دادن به بانوان کشور:
«به تنم لرزه افتاده! آخر ما هرچه تامل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در زن‌ها قرار نداده که لیاقت انتخاب کردن داشته باشند.عقول این ها استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیمومیت قرار دارند. چه طور ممکن است به آن‌ها حق انتخاب کردن داده شود؟»
این هم از آدم‌های منورالفکری که ما باید اسم‌هاشون را روی خیابون‌هامون بذاریم و در کتاب تاریخ کودکانمون باید آنها را بزرگان ایران زمین بدانند!
انقلابی که باید علیه روحانیت صورت می‌گرفت تا کشور از عقب ماندگی بیرون آید اما شوربختانه نیروهای سیاسی برعکس به سراغ همان روحانیتی که همواره مانع ترقی و اعتلای میهن بود رفتند تا رهبری انقلاب را به عهده بگیرد. آنها با این کردار خویش نیروهائی را که در طول تاریخ همواره مانع پیشرفت مملکت بودند را به اریکه قدرت رساندند. پس از آنکه ایران توسط شاهان صفوی به زور شمشیر به مذهب شیعه روی آورد ،کم کم روحانیت شیعه در اواسط حکومت طولانی صفویان در کنار قدرت و سپس در اواخر سلطنت صفویه، کاست خود ر بوجود آورد و در راس حکومت قرار گرفتند که رفته رفته باعث نابودی کشور گردیدند تا اینکه نادرشاهی پیدا شد تا ایران نجات یابد اما از آنجائیکه نادر به دسیسه روسها کشته شد، روحانیت توانست خود را باردیگر در سلسله شاهان بعدی ودر قدرت بیابد.قدرت روحانیت در درون حاکمیت و دوران قاجار به اوج خود رسید، این درحالی بود که اروپا ـ چهارنعل به‌سوی ترقی می‌تاخت.
به‌دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق، روزنامه «المهدی» مصاحبه‌ای را با آیت الله کاشانی انجام داد. خبرنگار این روزنامه از آیت‌الله پرسید: «آیا عقیده دارید که دکتر مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت می‌کرد؟»

آِیت الله کاشانی پاسخ می‌دهد:
«آری، برای برقراری جمهوریت می‌کوشید. مصدق ۴ ماه قبل می‌خواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه‌ای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتأ از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت روز بعد بازگشت. در اینجا ملت شاه را دوست دارند و رژِیم جمهوری مناسب ایران نیست.»
به‌دنبال آن خبرنگار در مورد مجازات دکتر مصدق از آیت‌الله کاشانی سئوال می‌کند و آیت‌الله جواب می‌دهد:
«طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند مرگ است.»
روحانیت که باعث جنگ‌های ایران ناتوان در عرصه نظامی در برابر روسیه توانمند شد، ایران همه آن شکست‌هایی که از روسیه توسعه طلب ایران شد ـ آنچنان زخم‌هائی بر پیکر وفرهنگ ایران به بار آورد که ایرانی همه امید خود را برای پیشرفت از دست داد. انگلیس به‌سرعت از قدرت روحانیت آگاه گردید و در میان روحانیون نفوذ بسیاری کرد تا سیاست‌های خود را از طریق «آخوند‌های انگلیسی» پیش ببرد. روسیه تزاری نیز بیکار نماند و به تقلید از انگلیسی‌ها دست به نفوذ گسترده در میان آخوندها زد و لابی‌های خود را بوجود آورد که شیخ فضل الله نوری مراد همیشگی خمینی سرسلسله آنها بود. روحانیت در تمام قرون گذشته ودر مقاطع حساس تاریخی مانع ترقی ایران گردید است و همواره توانسته‌اند در کنار حکومت‌های عرفی شاهان، اقتدار شرعی خود را با توان هرچه بیشتر از شاهان راه بیاندازد که درواقع قابل روئیت نبود اما در اصل صحنه گردان همه امور سیاسی ،اجتماعی ،فرهنگی ، اقتصادی ـ همان روحانیت بوده است.
«نامه خمینی به شاه آغاز در سال ۱۳۴۲ خواندنی است.
متن نامه به نقل از صحيفه امام، ج يك، ص۷۸ به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور مبارك اعليحضرت همايونى
پس از اهداى تحيت و دعا به طورى كه در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمن هاى ايالتى و ولايتى اسلام را در راى دهندگان و منتخبين شرط نكرده و به زن‌ها حق راى داده است و اين امر موجب نگرانى علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين است. برخاطر همايونى مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است». مستدعى است امر فرماييد مطالبى را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمى مملكت است از برنامه هاى دولتى و حزبى حذف كنند تا موجب دعاگويى ملت مسلمان شود.
الداعى: روح الله الموسوى خمینی
ناصرالدین شاه هنگام برگشت از سفر فرنگ در تفلیس، رشدیه را به حضور پذیرفت تا تقاضای اورا جویا شود، رشدیه به ناصرالیدین شاه گفت: «رمز ترقی مملکت در تغییر نظام آموزشی است»، که باموافقت شاه مواجه شد اما روحانیون به رشدیه این اجازه را ندادند نا نظام آموزشی که در اختیار آنها بود تغییر یابد. ناصرالدین شاه در مراجعت از سفر بعدی خود از فرنگ به همراهانش وعده داده بود که ایران باید از پیشرفت‌های اروپا سرمشق بگیرد که در تهران با اعتراض ملا کنی مواجه گردید و او به شاه تذکرد داد «درصورت به‌کارگیری امور فرنگ در ایران، نه عمامه برسرمن دوام خواهد آوردنه تاج برسرشاه»!
روحانیت در همه امور و مقدرات مملکتی دخالت می‌کردند و ثروت و سپاهیان بی‌شمار از خود داشتند. بعدها وقتی انقلاب مشروطیت در ایران آغاز شد، روحانیت خود را در آن جنبش ترقی‌خواهانه نیز دخالت داد تاقوانینی را به نفع خود در قانون اساسی بگنجاند که عاقبت توانست قانون نظارت مجتهدین بر مصوبات مجلس شورای ملی را مانند شورای نگهبان فعلی به خود اختصاص دهد. روحانیت در ملی شدن نفت نیز دخالت کرد و مصدقی را که هنگام مراجعت آیت‌الله کاشانی از عراق به ایران استقبال شایانی نموده بود و در دروازه ورودی تهران طاق بستان تزئین کرده بود، اما همان آیت‌الله کاشانی در همکاری با سرویس‌های خارجی و قمه‌کشان و قداره‌بندان باعث سرنگونی دکتر محمد مصدق گردید.
روحانیت بعدا نیز با قانون شرکت زنان در انتخابات مخالفت کرد اما از همین زن‌ها در سال شکل گیری انقلاب ارتجاعی و اسلامی ۵۷ به شکل ابزاری استفاده برد و آنها را در تظاهرات خیابانی شرکت داد تا به قدرت برسد اما بلافاصله پس از به قدرت رسیدن قوانین ضد زن و سرکوب جامعه زنان را به بهانه با فحشاء آغاز کرد. زن‌ستیزی آخوندها که قدمت دیرینه دارد آنجا بیشتر روشن می‌شود که پس از دریافت خبر نائب السطنه شدن فرح بعنوان یک زن، سر ناسازگاری را آغاز کرد و ادعا کرد که تنها یک مرد بعنوان شاه می‌تواند حافظ مذهب شیعه اثنی عشری باشد نه یک زن؟
روشنفکران و کمونیست‌ها که (جزوه کمونیستی آنها می‌گفت «مذهب افیون توده‌هاست») و نیروهای جبهه ملی در ضدیت با شاه با نیروئی ارتجاعی بنام روحانیت به وحدت رسیدند تا انقلاب ارتجاعی به پیروزی برسد. آنها ایران را با فاجعه ائی بس عمیق مواجه نمودند که تاکنون برای برون رفت از این بحران هیچ چشم‌اندازی در برابر مردم ایران قرار ندارد وهنور بخش وسیعی از همان روشن‌فکران مانند گذشته به‌دنبال یک فرشته نجات از درون همان روحانیت می‌دوند. روشن‌فکران تا به امروز به‌علت به‌وجود نیاوردن طبقه متحد ومقتدر خود هنوز برای طرح شکایات خود ره‌سپار قم می‌شوند تا آیت الله منتظری برای آنها چاره‌ای بجوید!

منبع نوشتار : خودنویس