در دوران حکومت رژیم جمهوری اسلامی بر ایران، تخریب فراوانی در طبیعت و محیط زیست کشور صورت گرفته است به نحوی که از برخی پدیدههای طبیعی، فقط نامی باقی مانده است
و نسلهای آینده می باید با مراجعه به منابع در دسترس؛ با شرح و تصویر چشمه ها، رودخانه ها، مرداب ها، جنگل ها، مراتع و ... آشنا شوند که- به همت دست اندرکاران جمهوری اسلامی- ازدست رفته است و وجود خارجی ندارد.
در میان نابودگران محیط زیست ایران، نیروهای مسلح حکومت جمهوری اسلامی نقش برجسته و پررنگی دارند. در بین این نیروها، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکه تاز و در تخریب محیط زیست از همه فعالتر و کوشاتر است و چنان که از شواهد برمی آید، به تنهایی سهمی بیش از سایر نیروهای نظامی و انتظامی را داراست.
من در این نوشته نگاهی به فعالیتهای تخریب گرانه(سازمانی و گروهی) نیروهای مسلح رژیم جمهوری اسلامی دارم. فعالیتهای یادشده را در چند بخش جداگانه دسته بندی نمودهام که عبارتند از:
- برگزاری مانورهای نظامی در طبیعت،
- به آتش کشیدن جنگل ها،
- دفع مواد زاید در طبیعت،
- ساخت پادگان و مراکز نظامی،
- ساخت مجموعههای اداری و مسکونی،
- تصرف زمینهای منابع طبیعی و حفاظت شده و فروش آن ها(زمین خواری)،
- برداشت چوب، و قتل جنگلبانان و محیط بانان.
فرمهای تخریب گفته شده، کمیت و کیفیت خود را دارا می باشند که با یکدیگر تفاوت دارد و هر کدام در جای خود بسیار مهم است.
ممکن است در برخی از این عناوین شباهت هایی به نظر برسد، از جمله آتش سوزی در عرصههای منابع طبیعی، یکی از نتایجی است که گاه در پی برگزاری مانورهای نظامی در طبیعت رخ می دهد که با به آتش کشیدن جنگلها که به عمد توسط نیروهای حکومتی صورت می گیرد تفاوت دارد و در به آتش کشیدن جنگل ها، منظور آتش سوزیهای عمدی است که به قصد نابود کردن پوشش گیاهی یک منطقه صورت می گیرد. در مجموع تمام این اعمال تخریبی که با انگیزههای اقتصادی و سیاسی و امنیتی انجام گرفته و می گیرد، آسیبهای جبران ناپذیری را متوجه محیط زیست و مردم ایران ساخته و می سازد.
برای پرهیز از طولانی شدن متن اصلی، توضیحات بیشتر مربوط به هر موضوع را، در بخش «منابع و پی نوشت ها» آوردهام که علاقه مندان می توانند به آن جا رجوع نمایند. همچنین، تاکیدها و نوشتههای داخل قلاب(کروشه) در مقاله، از من است.
۱- برگزاری مانورهای نظامی در طبیعت
برگزاری مانورهای نظامی در مناطق و محیطهای طبیعی، آسیبهای زیادی را به محیط زیست ایران وارد آورده است. برگزاری مانورهای نظامی دارای سابقه دیرینهای است که همچنان ادامه دارد، و حجم این مانورها به ویژه هنگام بروز بحرانهای داخلی و گسترش نارضایتی مردم و نیز تنش میان جمهوری اسلامی و کشورهای دیگر، افزایش می یابد.
یک گزارش- که در بهمن ۱۳۸۷ منتشر شده است- به برگزاری مانورهای نظامی در پارک ملی کویر که از مهمترین مسایل و مشکلات پارک مزبور است- و البته انکار مسئولین مربوطه- و آثار و نتایج منفی مانورهای مربوطه چنین اشاره می کند: «وقتی برای تهیه گزارشی درباره مشکلات و معضلاتی که گریبانگیر پارک ملی کویر است به اداره محیط زیست سمنان رفتم در آنجا، مسئولان مشکلات پارک را در ۳ عبارت مطرح کردند؛ ۱- چرای بیرویه دام ۲- شکار غیرمجاز ۳- کمبود تجهیزات و نیروی انسانی؛ سه مشکل دامن گیر تمام پارکهای ملی ایران. اما وقتی بیشتر پرس و جو کرده و در منابع دیگر به سراغ معضلات این پارک رفتم و با افراد مختلف مصاحبه کردم با مسائل جدیدی روبه رو شدم؛ مسائلی چون انجام طرحهای نفتی، عبور راه آهن بادرود- گرمسار از پارک و برگزاری مانورهای نظامی و مسابقات رالی در منطقه حفاظت شده کویر که نقش سپر پارک را ایفا میکند؛ مسائلی که هر یک از مسئولین به نوعی از مطرح کردن آن خودداری کردند و شدیدا مصر بودند که این پارک به غیر از ۳ مورد ذکر شده در طرح مدیریت هیچ مشکل مدیریتی ندارد، ضمن آن که در مورد شکار غیرمجاز و چرای بیرویه هم یادآور شدند که با اقداماتی که در این زمینه صورت گرفته این موارد هم دیگر جزو مشکلات پارک محسوب نمی شوند و فقط مربوط به گذشته اند ... نکته قابل توجه این که در حال حاضر منطقه حفاظت شده کویر که نقش سپر پارک را ایفا میکند هرازگاهی میزبان مانورهای نظامی است اما دامنه این مانورها محدود به منطقه حفاظت شده نیست. اگر گذرتان به پارک ملی کویر افتاد می توانید آشیانههای تانکها و پوکههای فشنگ را در این پارک ببینید، سر و صدای مسابقات رالی در منطقه حفاظت شده کویر را هم به صدای مانورهای نظامی اضافه کنید، حال تصور کنید که گونههای گیاهی و جانوری موجود در پارک چه وضعیت اسفباری دارند. فراموش نکنیم که دلیل اصلی حذف گورخر از این پارک احساس عدم امنیت در پارک بود....»۱
به دنبال اعتراضهای جامعه نسبت به برگزاری مانورهای نظامی در مناطق حفاظت شده محیط زیست، در آذر ماه ۱۳۸۶، ستاد كل نيروهای مسلح، بخشنامهای در خصوص ممنوعیت انجام رزمايش نظامی در پارکهای ملی صادر نمود. انتشار این خبر امیدواری برخی فعالان زیست محیطی را در پی داشت: «... بعد از اين ديگر امنيت و آرامش هيچ پناهگاه حيات وحش و هيچ پارک ملیای تهديد نمی شود. پارک ملی نای بند، منطقه حفاظت شده دنا، پارک ملی خجير، پارک ملی سرخه حصار، منطقه حفاظت شده جاجرود، پارک ملی و منطقه حفاظت شده كوير و... همه اكوسيستمهای بكری هستند كه در سالهای گذشته بنا به ضرورتهای خاص برای انجام رزمايش در اختيار نيروهای مسلح كشور قرار گرفته بود ... نتيجه اين اقدامات در سالهای گذشته چيزی نبوده جز رانده شدن و مهاجرت گروهی گلههای آهو و قوچ و ميش و كل و بز و گور خر به بيرون از مناطق و بعد هم شكار آنها. در برخی موارد هم لاشه جنينهای روی زمين به جا مانده كه در اثر ترس و وحشت جانوران ماده سقط شده و از بين رفته اند و يا بعضا لاشه جانورانی كه اشتباها هدف گلوله يا خمپاره قرار گرفته اند و در اين گيرودار قربانی شده اند....»۲
اما از آن جا که بخشنامه گفته شده، برای فریب افکارعمومی صادر گردیده بود، نیروهای نظامی مستقر در پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده، اقدامی در جهت اجرای آن و خروج از آن مناطق و توقف عملیات و مانورها انجام ندادند. گزارش دیگری که در آبان ماه سال ۱۳۸۹(در حدود ۳ سال پس از صدور بخشنامه ستاد کل نیروهای مسلح رژیم) منتشر گردیده است، به خوبی نشان می دهد که هیچ اقدام مثبتی در جهت جلوگیری از حضور نیروهای نظامی وانجام فعالیتهایشان صورت نگرفت:
«پارک ملی و منطقه حفاظت شده کویر از دیروز تا امروز: ... منطقه حفاظت شده کویر که روزگاری میزبان حیات وحش زیبا و زندگی بود تبدیل به میزبان اجباری برای مهمان ناخواندهای شد تا مانورهای نظامیش را در آن برگزار کند. با شروع جنگ بود که ورود نیروهای نظامی و مسلح به منطقه شروع شد. تعرضی که با اتمام جنگ همچنان در مناطق تحت حفاظت محیط زیست و پارکهای ملی ادامه داشت. اگر روزی به پارک ملی و منطقه حفاظت شده کویر ایران می رفتیم پر بود از یوز و گور و دهها جاندار دیگر. اما امروز باید شاهد پوکههای فشنگ به جامانده باشیم.
البته در این میان نباید از کنار لاشههای جانورانی که مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و یا لاشههای جنینهای سقط شده به راحتی گذشت. به گفته یکی از مسئولان سازمان، همین رزمایشها به غیر از سقط جنین حیوانات می تواند باعث تغییرات ژنتیکی نیز در حیوانات گیاهخوار منطقه شود که غذای اصلی یوزها هستند. نتیجه این مانورهای نظامی در منطقه چیزی به غیر مهاجرت اجباری گروهی گلههای آهو و قوچ و ميش و كل و بز و گور خر به بيرون از مناطق و بعد هم شكار آنها نبود. روز به روز با سرعت زیادی حیات جانوری منطقه از بین رفت و این بود سهم حیات وحش کویر از مسئولانش.
البته با پیگیری مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست و فشار رسانه ها، فرمانده ستاد كل نيروهای مسلح كشور با ابلاغ بخشنامه ای(در تاريخ ۱۳/۹/۸۶ )، خطاب به تمامی قوای مسلح كشور برگزاری هرگونه مانور در مناطق حفاظت شده سازمان حفاظت محيط زيست و پارکهای ملی را ممنوع اعلام كرد ... اما از آن تاریخ تاکنون این گونه به نظر می رسد که هیچ یک از این نهادهای نظامی از مناطق چهار گانه تحت حفاظت محیط زیست خارج نشده اند.... حیات وحش کویر را فراموش کنید. همچنان شرایط اسفناکی بر ۴۲۰ هزار هکتار پارک ملی و ۲۵۰ هزار هکتار منطقه حفاظت شده کویر برقرار است. روز به روز از حیات جانوران کم و به تعرض دستگاههای دولتی افزوده می شود. اول دستگاههای نظامی و سپاه بود اکنون وزارت نفت و فردا هم شاید وزارت راه و مسکن....»۳
همچنین گزارش هایی از برگزاری مانور سپاه پاسداران، همزمان با مسابقات اتومبیل رانی قهرمانی کشور در پارک ملی کویر موجود است.۴
بروز آتش سوزی بر اثر برگزاری مانور نظامی
یک گزارش که در خرداد سال ۱۳۹۱ انتشار یافته است به وقوع آتش سوزی در توابع شهرستان پاوه بر اثر مانور نیروهای نظامی رژیم جمهوری اسلامی پرداخته است: «مانور پایگاههای نظامی رژیم ایران در بخش باینگان منجر به آتش سوزی شد: به دلیل مانور نظامی پایگاههای رژیم در بخش باینگان از توابع شهرستان پاوه که از سه روز قبل شروع شده است، مراتع و پوشش گیاهی منطقه طعمه ی حریق شده و در آتش می سوزد. از روز بیستم خرداد ماه به علت مانور نظامی نیروهای ایران در پاسگاههای «دروله» و «کلور» در منطقه باینگان، کوههای این منطقه همچنان در آتش می سوزند. مانور نظامی نیروهای حکومت ایران دلیل اصلی آتش سوزی در کوههای «بیژل» و «کلور» در آن منطقه می باشد و بعد از سپری شدن سه روز از آغاز مانور، آتش سوزی هنوز مهار نشده و از سوی مراکز ذیربط هم هیچ اقدامی بعمل نیامده است. به گفته اهالی آن منطقه، حکومت ایران جنگلها و مراتع کردستان را عمداً آتش زده و اجازه ی مهار آتش از سوی افراد محلی را گرفته است. پیشتر هم ۵۰ هکتار از مراتع و جنگلهای شهرستان ثلاث باباجانی طعمه حریق شده و هیچ یک از نهادهای مرتبط جوابگوی این آتش سوزیها نمی باشد.»۵
مرگ و میر آبزیان در اثر مانورهای نظامی دریایی
مديركل حفاظت محيط زيست هرمزگان- در اسفند ۱۳۸۸- گفت: «جسد يک نهنگ ۱۲ تنی كه بيش از ۱۳ متر بوده است در ساحل روستای بونجی شهرستان جاسک يافت شده و بر اساس بررسی كارشناسان ما مشخص شده كه اين نهنگ از گونههای حمايت شده و كمياب «برايد» در خليج فارس و دريای عمان است. علت مرگ اين نهنگ پارگی شكم و برخورد آن با پره موتور كشتیها و شناورهای دريایی حاضر در منطقه است. برخورد اين نهنگ با كشتیها باعث متلاشی شدن لاشه و در نهايت مرگ اين نهنگ ۱۲ تنی شده است كه پس از چند روز امواج دريا آن را به ساحل آورده است....
وی به مرگ نهنگ ديگری نيز كه دو ماه پيش با وضعی مشابه مورد اخير از بين رفت، اشاره كرد و گفت: گونه اين دو نهنگ هر دو از نوع «برايد» بوده است كه عواملی همچون پيری نهنگها و همچنين انجام عمليات ناوبری دريایی و به ويژه برگزاری مانورهای نظامی دريايی در منطقه از جمله موارد تهديد كننده زيست اين آبزيان است. بارها درخصوص خطرات احتمالی مانورهای نظامی در مناطق حفاظت شده دريایی و احتمال مرگ و مير برخی گونههای كمياب در اثر تصادم با شناورها به مسوولين مربوطه هشدار داده ايم اما نتيجهای نداشته است. برگزاری مانورهای دريایی در مناطق حفاظت شده خطری جدی برای زيستگاه نهنگها است. اين موضوع را بارها با مسوولين سازمان و استان در ميان گذاشته ايم ولی اذعان می داشتند كه برگزاری مانورها در آن محدوده و مختصات جغرافيایی يک موضوع خاص است و تعيين يا تغيير محدوده جغرافيایی مانورها از دست آنها نيز خارج و يک تصميم كلان كشور است و به نسبت شرايط خاص منطقه، ضروری محسوب می شود... علت مرگ و مير دلفينها كه در دو سال متوالی[۱۳۸۶ و ۱۳۸۷] اتفاق افتاد نيز به دلايل عوامل تهديدكننده صنعتی، آلودگیهای دريایی و همچنين مانورهای نظامی رخ داد.»۶
معاون زیست دریایی سازمان محیط زیست- در مهر ماه ۱۳۹۱- گفت: ... ضرر و زیانی که به دلیل رفت وآمد ناوهای جنگی در خلیج فارس ایجاد می شود به ۲ دسته تقسیم بندی می شود: بخش اول آلودگی در خلیج فارس مربوط به مانورهایی میشود که ناوهای جنگی آمریکایی گاهی به صورت شلیک موشک انجام می دهند. با شلیک هر موشک میزان زیادی نیتروژن در آب تبدیل به آمونیاک میشود که باعث رشد بیرویه جلبک در خلیج فارس می شود. تولید بیرویه جلبک در دریا به کاهش زودرس عمق خلیج فارس کمک می کند. رشد بیرویه جلبک باعث می شود که خلیج فارس زودتر پیر شود.۷
بدیهی است که آسیب ناشی از شلیک موشک محدود به فعالیت ناوهای آمریکایی نمی گردد و طبعا فعالیتهای سایر نیروهای مستقر در منطقه، از جمله نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و به ویژه سپاه پاسداران را نیز شامل می گردد که به طور متناوب، اقدام به برگزاری مانور و سایر فعالیتهای نظامی می کنند. قابل ذکر است که حکومت جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران را مسئول حفاظت از بنادر و اسکلههای تمامی مناطق جنوب ایران نموده است.
تخريب كلوتهای شهداد کرمان در مانور نیروی انتظامی
در پی برگزاری یادواره شهدای نیروی انتظامی در دانشگاه شهید باهنر کرمان توسط جامعه اسلامی دانشگاه مزبور، این نهاد در روز اول خرداد ۱۳۸۷ اقدام به برگزاری اردوی دانشجویی در یکی از مناطق عملیاتی نیروی انتظامی کرد که طی آن، نیروی انتظامی رزمایشی در این منطقه برگزار نمود. اخبار و عکسهای منتشر شده بعد از اردو نشان می دهد که این مانور با شلیک گلوله به کلوتهای بینظیر کویر شهداد همراه بوده است. آسیب دیدن کلوتها با واکنش هایی در استان کرمان و کشور همراه شد.۸
همان طور که در اخبار و گزارشها منعکس گردیده بود، نابودی پدیدههای طبیعی، نابودی زیستگاههای گیاهی و جانوری، مرگ جانوران و یا مهاجرت آنان به مناطقی خارج از محدوده حفاظت شده و کاهش جمعیت آنان، وقوع آتش سوزی در طبیعت- که خود سبب بروز مسایل و مشکلات مختلف و متعددی است- از جمله عوارض و آسیبهای برگزاری مانور در محیط زیست بوده است.
۲- به آتش کشیدن جنگل ها
از جمله خساراتی که جنگلها و مراتع کشور در طول دوره حکومت جمهوری اسلامی متحمل شده اند، تخریب و نابودی آنها در اثر آتش سوزیهای عمدی توسط نیروهای حکومت بوده است و می باشد. این آتش سوزیهای عمدی از دو علت و انگیزه امنیتی و اقتصادی ناشی می گردد. به آتش کشیدن جنگلهای غرب کشور و به طور مشخص کردستان، بیشتر انگیزه سیاسی و امنیتی دارد و نیروهای حکومتی به دلیل هراس از قابلیت تهدید امنیتی مناطق مزبور برای رژیم، همواره در حال تخریب جنگلهای آن نواحی می باشند. از سویی، گاه در برخی مناطق به ویژه شمال ایران، با به آتش کشیدن قطعهای از جنگل، زمین مزبور را از پوشش گیاهی تهی ساخته و پس از تصرف زمین، کاربری آن را به مسکونی یا تجاری تغییر داده اند. چند نمونه از به آتش کشیدن جنگلها را در ادامه آورده ام.
جنگلهای مریوان هرشب کابوس آتش میبینند
در گزارشی(منتشر شده در آبان ۱۳۸۹)، که به آتش سوزیهای گسترده و پی درپی جنگلهای مریوان در نیمه دوم دهه ۸۰ پرداخته است، آمده: «ماجرا از سال ۸۶ آغاز شد، درختها اول یکی یکی طعمه می شدند و این مساله مردم محلی را زیاد نگران نمی کرد، اما به ناگاه هکتار به هکتار جنگل شروع به از بین رفتن کرد تا امروز که هزارهزار هکتار جنگل خاکستر می شود. آتش اکنون کابوس جنگلهای بلوط مریوان است. ۵۶۹ بار آتش سوزی در جنگلهای زاگرس، طی ۵ ماه گذشته[تا آبان ماه ۱۳۸۹] آن هم تنها در مریوان و سروآباد، آمار به شدت نگرانکنندهای است این در حالی است که آمار تخریب آتش از ۲۰ هکتار تا پنج هزار هکتار در هر بار آتش سوزی متغیر است.
یکی از اعضای انجمن «سبزچیا» در مریوان می گوید: «زمانی در مریوان نگران همه چیز بودیم به جز آتشسوزی جنگل اما حالا هر شب کابوس آتش می بینیم. تمام انرژی مان صرف خاموش کردن آتش می شود. آن اوایل تعداد و وسعت آتش سوزیها خیلی کم بود. نهایتا یک آتش سوزی کوچک در هر ماه اما اکنون اوضاع خیلی فرق کرده و حتی گاهی پنج آتش سوزی در یک روز رخ می دهد ... شاید باورکردنی نباشد ولی واقعیت دارد، اوضاع جنگلها این جا خیلی وخیم است.»
مدیرعامل انجمن «سبزچیا» میگوید: « تا امروز دست کم ۲۰ هزار هکتار از جنگلهای مریوان و سروآباد دچار حریق شده است. تکرار چند بار آتش سوزی در برخی مناطق جنگی باعث شده است که ۲۰ درصد از جنگلهای بلوط برای همیشه قدرت بازسازی خود را از دست بدهند و تخریب شوند. درخت بلوط در جنگلهای غرب کشور اکثرا از نوع دانه زا است و بین ۲۰ تا ۷۰ سال طول می کشد تا یک درخت بلوط به معنای واقعی درخت بلوط شود. اما نکته اینجاست که جنگلهای بلوط اگر یک بار بسوزند می توانند دوباره احیاء شوند، اما اگر این آتشسوزی بیش از دو بار تکرار شود فاتحه جنگل را باید خواند ... عامل عمده دیگر آتش سوزی در مناطق غرب کشور به ویژه در مریوان فعالیتها و مانورهای برخی نیروهای نظامی در منطقه است. شاهد این مدعا هم آتش گرفتن قسمتی از جنگلهای این نواحی بلافاصله پس از اجرای یک عملیات و مانور در منطقه است.
... متاسفانه فعالیتهای نیروهای نظامی تنها به جنگلها محدود نمی شود بلکه حتی منطقهای مانند «کوهسالان» که در آخرین سفر ریاست جمهوری به استان کردستان توسط احمدی نژاد به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شد نیز بینصیب نمانده است. این در حالی است که به موجب قانون هرگونه تیراندازی، تعرض و از بین بردن گونههای گیاهی و جانوری در مناطق حفاظت شده ممنوع است و جالب این که منطقه حفاظت شده کوهسالان اردوگاه نظامیاست و اسف بارتر این که تمام پوشش گیاهی اطراف منطقه کوهسالان توسط آتش سوزی سوزانده شده و بالغ بر چهار هزار هکتار اراضی جنگلی شهرستان سروآباد در این منطقه خاکستر شده است... حیات وحش منطقه زاگرس به علت آتش سوزیهای هر روز و فراگیر به شدت در معرض خطر قرار گرفته است. مشاهده اجساد حیوانات که در آتش سوخته اند قلب هر انسانی را به درد می آورد. دامنه فراگیری آتش به حدی است که حتی عقابهای تیز پرواز نیز از شعلههای آن در امان نبوده اند و وجود عقاب هایی که به واسطه سوختن بالهایشان قدرت پرواز را از دست داده و توسط افراد محلی تحت درمان قرار گرفته اند این گفته را تائید می کند....»۹
آتش خاموش نشدنی بلوط زاران زاگرس
بنابه گزارش ها(در سال ۱۳۸۹): «گستردگی آتش سوزی در جنگلهای بلوط زار غرب ایران(به خصوص در استانهای کردستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان) به اندازهای شدت یافته که ۳۰ سازمان غیردولتی با ارائه گزارشهای مستند از آتش سوزیهای پی در پی؛ از رسانه ها، مجلس و دولت خواستند برای جلوگیری از تخریب بیش از پیش این ذخیرگاههای طبیعی وارد عمل شوند.
به گفته دبیر انجمن محیط زیستی «سبز چیا» در مریوان: از سال ۸۶ آتش سوزی به شکلی سازمان یافته و تصاعدی در کردستان به خصوص شهر مریوان در حال گسترش است و این گمان را در ذهن متبادر می کند که تعمدی در کار است و دست هایی به عمد جنگلها را به آتش می کشند ... آمارهای غیر رسمی از مرگ نزدیک به ۳۵ هزار هکتار بلوط در مریوان حکایت دارد.»۱۰
در گزارش دیگری(انتشار یافته در ۲۹ شهریور ۱۳۸۹)، به آتش زدن جنگلها و مراتع کردستان توسط نیروهای سپاه پاسداران اشاره شده است: «چندین هکتار جنگل و دهها جانور در آتش سوختند: روز سه شنبه و چهار شنبه هفته گذشته به دنبال عملیات نظامی گسترده در منطقه «ریوار» مابین شهرستانهای مریوان و پاوه، نیروهای سپاه پاسداران اقدام به آتش زدن جنگلهای این منطقه نمودند. شدت آتش سوزی در این نواحی به حدی بود که موجب زنده سوختن دهها خوک، روباه و خرگوش درشعلههای آتش شد. علاوه بر این، عصر روز جمعه دوازدهم شهریورماه یکی از وسیعترین آتش سوزیها طی چند ماه گذشته در منطقه مریوان باعث نابودی چندین هکتار از سرسبزی کردستان شد. در جریان این آتش سوزی حدود ۱۰ هکتار از جنگلها و مراتع اطراف روستای «مووسک» واقع در شهرستان مریوان طعمه آتش شده و به خاکستر تبدیل گردید.»۱۱
بخش هایی از زاگرس مرکزی به سود یک نهاد نظامی رو به نابودی است
دبیرخانه پروژه حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی- در سال ۲۰۱۱- اعلام کرد: «در ۳۲ سال گذشته نزدیک به صد هزار هکتار از جنگلهای زاگرس مرکزی نابود شده است ... براساس آخرین نتایج به دست آمده از مقایسه تصاویر ماهواره ای، سطح اراضی دارای پوشش طبیعی جنگلی در محدوده پروژه حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مركزی، از حدود ۳۶۰ هزار هكتار در سال ۱۹۷۵، به ۲۶۳ هزار هكتار در سال ۲۰۰۷ كاهش یافته است ... بیشتر کارشناسان محیط زیست، مدیران سازمان حفاظت محیط زیست کشور را به اهمال در برابر نهادهای صنعتی یا نظامی کشور از جمله وزارت صنایع، وزارت نفت، سپاه، و بخش خصوصی متصل به دستگاههای دولتی متهم کرده اند ... یک کارشناس محیط زیست منطقه می گوید: «ویرانی بخش بزرگی از جنگلهای زاگرس مرکزی ناشی از بیتدبیری مسئولان امر در سالهای اخیر است. برای نمونه بخشهای بزرگی از جنگلهای زاگرس را به افراد مشخصی واگذار کردند و این امکان را فراهم آوردند تا درختان کهنسال برای بهره برداری صنعتی قطع شوند، سپس زمینهای آن به ساخت ویلاهای بزرگ اختصاص یابد ... در حالی که مقامات عالیه نظام می گویند حفظ محیط زیست از واجبات الهی ست، در همان حال، دولت دستور واگذاری بخشهای بزرگی از جنگلهای زاگرس مرکزی را به یک نهاد نظامی صادر می کند تا به جای درختان کهنسال؛ پادگان، خانههای سازمانی و زاغه مهمات ساخته شود. آیا ساخت پادگان به ازای نابودی جنگلها پیشرفت محسوب می شود؟»۱۲
هرچند ابعاد قضیه به طور کامل روشن نیست اما به هر حال، همین مقدارمطالب در دسترس به خوبی بیانگر رفتار نابودگرانه دستگاههای نظامی در قبال محیط زیست ایران است.
۳- دفع مواد زاید در طبیعت
حضور سنگين نظامی از جمله عواملاصلی آلودگی دريای عمان و خلیج فارس
یک استاد دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، فعالیتهای نظامی در خلیج فارس را عامل مهمی در آلودگی خلیج فارس دانسته و گفته است: «مقایسه وضعیت کنونی این دریا با گذشته نشان میدهد که تنوع زیستی در گذشته در این منطقه دریایی از تراکم بسیار بالایی برخوردار بوده اما اکنون به شکل نگران کنندهای کاهش یافته است ... عاملی که نقش مهمی در آلودگی خلیج فارس دارد اما کمتر به آن پرداخته می شود، فعالیتهای نظامی [است] که هراز گاهی از سوی ایران و سایر کشورها در این پهناب عظیم برگزار می شود... به ویژه این که این کشتیها حامل نیروی انسانی قابل توجهی هستند که احتمالا پسابهای آنها بدون تصفیه همراه با مواد زاید در دریا رها می شوند....»۱۳
ایجاد آلودگی و رشد بیرویه جلبک در خلیج فارس بر اثر فعالیتهای نظامی
به گفته معاون زیست دریایی سازمان محیط زیست: یکی از اثرات زیست محیطی فعالیتهای نظامی در خلیج فارس تخلیه فاضلابهای بهداشتی کشتیها و ناوهای جنگی است. با توجه به این که در هر کشتی و ناو جنگی هزاران نیرو قرار دارد، به ازای هر نفر اگر ۱۰۰ لیتر پساب بهداشتی هم تولید شود، به چندین هزار متر مکعب می رسد که بار آلی زیادی همچون فسفات و نیترات و ... را به همراه دارند که این آلودگی نیز تولید جلبک به همراه دارد.۷
استقرار پادگانها و مراکز نظامی، تهديدی برای اكولوژی خليج فارس
یک گزارش- که در آذر ماه ۱۳۸۷ انتشار یافته است- به نقش مراکز نظامی و مانورها و ... در آلودگیهای زیست محیطی پرداخته است: «هر از چندگاهی شاهد گسترش دامنه مرگ و مير آبزيان در محدوده آبهای هرمزگان به ويژه در تنگه هرمز هستيم كه نگرانی بسياری از دوستداران محيط زيست را به دنبال داشته است ... مشاهده چند پديده ناگوار همچون مرگ دسته جمعی دلفین ها، تغيير رنگ مرجانهای كيش و مرگ و مير وسيع ۱۲ گونه آبزی در محدوده آبهای تنگه هرمز و از بين رفتن بخش هایی از جنگلهای مانگرو و حرا در چند ماه گذشته، توجه بسياری از كارشناسان بین المللی و داخلی را به اين منطقه جلب كرده و عملكرد مديريتی بخشهای مختلف مرتبط با اكولوژی دريا را در هرمزگان تحت تاثير قرار داده است ... وجود ۱۴ جزيره حساس و استراتژيک در محدوده آبهای هرمزگان نيز از ديگر مواردی است كه استقرار پادگانها و مراكز نظامی را در نقاط مختلف از نظر امنيتی برای كشور توجیه پذیر كرده است كه هر از چندگاهی دستگاههای نظامی به برگزاری مانورها و آزمايش محصولات نظامی در آبهای اين منطقه می پردازند كه بعضی اوقات سبب تبعات زيست محيطی در سطح كلان می شود.
مطالعه روی مناطق مشابه تنگه هرمز در نقاط مختلف دنيا، بيانگر اين است كه اين مناطق با توجه به شلوغی و بهره گیری چند برابری بخشهای اقتصادی و صنعتی از پهنه آبی و ساحلی نسبت به تنگه هرمز، از پیامدهای زيست محيطی كمتر برخوردار هستند....»۱۴
آلودگی شدید خليج فارس
در مجموع، تاثیر عوامل مختلف موجب شده خليج فارس چهل و هفت(۴۷) برابر آبهای آزاد آلوده باشد.۱۵
موارد متعددی در ارتباط با فعالیتهای آلوده کننده محیط زیست، ناشی از عملکرد نیروهای مسلح، در سایر نقاط ایران وجود دارد که از جمله می توان به نقش پادگان آموزشی سپاه پاسداران رشت در آلودگی رودخانه گوهررود۱۶، آلودگی میکروبی رودخانه دز در اثر ورود فاضلاب پادگان نظامی تیپ ۲ زرهی خوزستان به آن۱۷، ورود فاضلاب پادگان امام رضا به رودخانه قوبی چای شهر بناب۱۸، آلودگی هوا در بیرجند بر اثر نقص در سیستم فاضلاب پادگان بیرجند۱۹ اشاره نمود.
۴- ساخت پادگان و مراکز نظامی
گرچه اصطلاح «حکومت پادگانی» را در سالهای اخیر برای وصف شرایط حکومت جمهوری اسلامی به کار برده اند اما واقعیت این است که حکومت مزبور، از همان آغاز کسب قدرت دارای این ویژگی بوده است و برای سرکوب مردم و همچنین کشمکشهای برون مرزی، همواره اتکای زیادی به فعالیتهای نظامی داشته است. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و به ویژه سپاه پاسداران، به طور مستمر، در مناطق مختلف کشور، در عرصههای مختلف و از جمله زمینهای منابع طبیعی و تحت حفاظت محیط زیست، اقدام به ساخت پادگان و تاسیسات نظامی نموده اند. بدین شکل، تعداد پادگانها و مراکز نظامی به چند برابر تعداد آنها در پیش از انقلاب ۱۳۵۷ رسیده است. به چند نمونه از موارد مزبور اشاره می کنم.
ساخت پادگان و ستاد فرماندهی سپاه پاسداران در پارک ملی سرخه حصار:
پارک ملی سرخه حصار در شرق تهران واقع شده است و در سال ۱۳۵۸ زیر نظر سازمان محیط زیست قرار گرفته است. بر اساس یک لایحه قانونی که در ۱۷ خرداد ۱۳۵۹ به تصویب رسید، بخشی از زمینهای منطقه سرخه حصار در اختیار وزارت دفاع ملی قرار گرفت تا نسبت به انتقال کارخانههای مکانیک از محل قورخانه[مکان ساخت اسلحه و مهمات واقع در محدوده خیابان خیام تهران] به سرخه حصار اقدام شود و زمینهای قورخانه به طور بلاعوض در اختیار شهرداری تهران برای اجرای طرح مترو قرار گیرد.
سپس در ۲۷ آذر ماه ۱۳۶۲، در دولت میر حسین موسوی، با تصویب هیات وزیران مقرر گردید پناهگاه حیات وحش و پارک سرخه حصار در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست و قسمت دشت آن در اختیار سپاه پاسداران قرار گیرد و حفاظت منطقه نیز– با همکاری! سازمان حفاظت محیط زیست- به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد.
نیروی دریایی سپاه پاسداران که در سال ۱۳۶۴ تشکیل شد، ستاد فرماندهی نیرو را در سرخه حصار قرار داد. استقرار تاسیسات نظامی و پادگان سپاه پاسداران در پارک سرخه حصار و کنترل منطقه توسط آنان، در عمل پارک را از شرایطی که می بایست داشته باشد، دور نمود. در این خصوص، معاون سازمان حفاظت محیط زیست گفته بود: از دوران جنگ این پادگان در پارک مستقر شده و این امر باعث شده که نتوانیم مدیریتی در حفظ این منابع طبیعی داشته باشیم. تمام پارک جزء پادگان قرار گرفته و این امر عملا این مکان را از وضعیت خاص خود به عنوان یک پارک خارج کرده است.
از مجموع پارک سرخه حصار تنها قسمت شمال و شرق پارک كه در همسایگی پارک ملی خجیر قرار دارد ، در حفاظت سازمان محیط زیست قرار دارد. در واقع پارک ملی خجیر و سرخه حصار همانند یک جزیره شده است كه ارتباطی با مناطق حفاظت شده اطراف خود ندارد و پیامد این امر، تخریب مناطق مزبور است.۲۰
ساخت پادگان در مرغوبترین زمينهای كشاورزی ری: بر اساس گزارشی در خرداد ۱۳۸۹، علی رغم مخالفتها و پیگیریهای قانونی مردم دهستان قلعه نو از توابع بخش كهريزک شهرستان ری، انتقال پادگان قلعه مرغی به اراضی این دهستان در حال اجرا است. حدود صد هکتار از ارضی دهستان قلعه نو که هم اکنون در بین دیوارهای بتونی محصور شده است، پيش از این، مجموعهای تفریحی و ورزشی به نام «مجموعه پروازی آسمان ری» بود که می توانست کمبود امکانات تفریحی جنوب تهران را تا حدی مرتفع سازد. انتقال پادگان قلعه مرغی به اراضی قلعه نو، علاوه بر تغییر کاربری زمینهای کشاورزی این منطقه و سلب آسایش و آرامش اهالی این دهستان که قریب ۴۵ هزار نفر جمعیت دارد، احتمال وقوع حوادث ناگوار ديگری را نيز ايجاد كرده است. دهیار روستای قلعه نو در حالی که لغو برنامه این انتقال را خواسته حداکثری مردم قلعه نو و روستاهای همجوار می داند، می گوید: حداقل بخشی از این اراضی را هم به تفریح و ورزش مردم این منطقه اختصاص نداده اند تا ۴۵۶ هزار نفر جمعیت این دهستان مکانی برای سپری کردن اوقات فراغت و انجام ورزش و تفریح داشته باشند. چگونه است که احداث استخر توسط بخش خصوصی در زمینهای كشاورزی قلعه نو را به بهانه تغییر کاربری امکان پذیر نمی دانند اما با تغییر کاربری قریب صد هکتار زمین کشاورزی موافقت می کنند؟ شکل گیری مجموعه پروازی آسمان ری در قلعه نو می توانست علاوه بر فراهم نمودن فضایی تفریحی و ورزشی برای مردم این منطقه بر وضعیت اقتصادی آنها نیز تاثیرات مثبت بگذارد چرا که این مجموعه ورزشی ظرفیت مورد استقبال واقع شدن توسط تمام مردم تهران را نیز داشت؛ امری که با تبدیل این مکان به یک مکان نظامی منتفی شده است ....۲۱
محاصره تهران از سوی پادگان ها: بر اساس برآوردها در سال ۱۳۸۸، از مساحت ۷۰۰ کیلومتری تهران بیش از ۵۰ کیلومتر از سطح شهر را پادگانهای نظامی در بر گرفته اند. این پادگانها تنها پادگانهای سربازی نیستند بلکه مراکز فرماندهی را نیز شامل می شوند. نه ارتش و نه سپاه پاسداران تمایل ندارند که این اراضی را به هیچ عنوان از دست بدهند و برای بهره برداریهای خود همکاری و مشارکت نمی کنند. با توجه به ارزش افزوده این زمینها و تغییرات کاربری زمین اجازه نمی دهند که مذاکراتی که بین شهرداری و سازمانهای نظامی انجام می شود به نتیجهای برسد و حتی از ورود شهرداری به داخل این اراضی برای بازدید جلوگیری می شود. وسعت این زمینها بسیار زیاد است. آخرین آماری که ارائه شده رقم قابل ملاحظهای است که ۱۰الی ۱۲ درصد از سطح تهران یعنی چیزی حدود ۷۲ کیلومتر مربع را به خود اختصاص داده است.۲۲
بوشهر: بوشهر شبه جزيرهای كه وجود اراضی نظامی، محدوديت و كمبود شديد زمين را در آن دامن زده و در عمل اين شهر را به دو نيم كرده... اگرچه عقب نشينی هایی در برخی مناطق شهر بوشهر نظير كمربندی دواس از سوی پايگاه هوايی ارتش صورت گرفته كه گفته می شود در ازای توافقاتی با شهرداری برای امتياز تبليغاتی پمپ بنزين جديد مجاور اين پايگاه و فعال سازی برخی تاسيسات اقامتی و تفريحی در ساحل - نظير فعال شدن «هتل پرواز» و آغاز احداث رستوران نيروی هوایی در خط ساحلی- صورت گرفت، اما اقدامی برای خارج شدن پايگاههای هوایی و دريایی ارتش كه سهم بيشتری از اراضی نظامی را در اختيار دارند، صورت نگرفته است. اين در حالی است كه اكنون كمتر از ۱۵ درصد مساحت شهر بندری بوشهر در اختيار ساكنانش قرار دارد و بايد امور ساخت و ساز و توسعه را در آن دنبال كنند و مابقی در اختيار پادگانهای نظامی ارتش، سپاه، نيروگاه اتمی، اراضی بندری و نهادهای ديگر می باشد.۲۳
موارد متعددی از ساخت پادگانهای نظامی وجود دارد که تمام یا بخشی از زمین آنها را زمینهای منابع طبیعی تشکیل داده است. از جمله این موارد می توان به پادگان قاین(پادگان غدیر)۲۴، پادگان نیروی زمینی سپاه در خوی۲۵، پادگان جدید لشگر ۷۷ خراسان(ثامن الائمه)۲۶ و پادگان بجنورد۲۷ اشاره نمود. به طور کلی، در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، دهها پادگان توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و به ویژه سپاه پاسداران، ساخته شده است.۲۸
بنا به نیازهای امنیتی رژیم، تعداد زیادی پادگان نیز در حال ساخت است که مساحت زیادی زمین را از چرخه فعالیتهای طبیعی خود خارج می کنند و آلودگی هایی را متوجه محیط می سازند. مدتی پس از آغاز قیام مردم در سال ۱۳۸۸، رژیم جمهوری اسلامی که از تصرف پادگانها به دست مردم(همانند آن چه که در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد) هراس داشت، قانونی با عنوان «قانون فروش و انتقال پادگانها و سایر اماکن نیروهای مسلح به خارج از حریم شهرها» را در مجلس شورای اسلامی به تصویب رساند.
بر اساس قانون یادشده، پادگانها به خارج از محدوده شهرها منتقل خواهند شد. البته برخی موارد مانند اماکن نیروهای مقاومت بسیج، سپاه انصار، نیروی انتظامی، ستادهای فرماندهی کل سپاه و ارتش و ...(با ملاحظاتی)، از موضوع این قانون مستثنی شده اند. وزارت جهاد کشاورزی نیز مکلف گردیده است نسبت به واگذاری زمین مناسب مورد نیاز برای احداث پادگان و یا اماکن دیگر، اقدام نماید.۲۹
درباره جابه جایی پادگان و پایگاههای نظامی در داخل شهرها، فرمانده نیروی زمینی ارتش- در فروردین ۱۳۹۱- گفت: يكی ازمسایلی كه در سال ۹۱ پیگیری جدی می کنیم و در سال ۹۰ نيز پیگیری خوبی داشتيم، بحث جابه جایی پادگانها و در مرحله بعد پايگاه هاست. اين مصوبه مجلس و مطالبه دولت است كه كليه پادگان هایی كه در محوطه شهرها هستند و مشكلاتی را برای شهرها ايجاد می کنند و قدرت مانور را نيز از فرمانده می گیرند جابه جا شوند.۲۳
۵- ساخت مجموعههای اداری و مسکونی
به غیر از ساخت و ساز با کاربری نظامی، ساخت اماکن مسکونی و یا اداری و ... نیز توسط نیروهای مسلح در طبیعت انجام گرفته است که در این جا به چند مورد اشاره می نمایم.
ساخت شهرک برای اعضای سپاه پاسداران در زمینهای مصادره شده متعلق به بهایی ها
هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود(۷ شهریور ۱۳۶۶) نوشته است: «... برای مراسم شروع به ساخت مجتمع [شهرک] شهید محلاتی به لویزان رفتم. بناست طرح خانه سازی برای افراد سپاه اجرا شود. در فاز اول سه هزار و پانصد واحد ساخته می شود. زمین آن پانصد هکتار است؛ اینجا قبلاً «مشرق الاذکار» بهائیان بوده و جای خوش آب و هوایی در شمال شرقی تهران است. بهاییها در ارتفاعات نزدیک آنجا، به جان ناصر الدین شاه سوء قصد کرده اند و بعداً آنجا را به عنوان مشهد انتخاب نموده اند و اراضی اطراف را خریده یا تصرف کرده اند. حدود بیست چشمه و قنات دارد. امام با پیشنهاد من، به بنیاد مستضعفان دستور دادند که آن جا را به سپاه بدهند. جای خوبی است.(این منطقه اکنون «شهرک شهید محلاتی» نام گرفته است ...).»۳۰
ساخت وساز مجموعه اختصاصی سپاه پاسداران در جنگلهای ناهارخوران گرگان: جنگل ناهارخوران در حاشيه جنوبی مركز استان گلستان با نام ساخت موزه در خطر تخريب جدی قرار گرفته است. رييس كميسيون فرهنگی، اجتماعی و زيست شهری شورای شهر گرگان، در اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ گفت: «متاسفانه یکی از نهادهای دولتی[سپاه پاسداران]، قصد تصرف عرصه وسیعی از پارک جنگلی و تاریخی ناهارخوران و ساخت و ساز موزه در اين محوطه را دارد. در سايه سكوت ادارات و سازمانهای متولی، علاوه بر واگذاری اين عرصه ملی كه حدود ۱۰هكتار است كه دور آن را فنس کشیده اند، چهار ميليارد تومان هم از اعتبارات استانی و ملی به اين ساخت و ساز اختصاص داده اند. در حالی كه مطابق مقررات موجود، ساخت و ساز در اين محور طبیعی- تاریخی ممنوع است و بسیاری از كارشناسان ساخت و ساز در اين مسير گردشی و طبیعی را منجر به نابودی كامل ناهارخوران می دانند … سكوت مسوولان ذیربط همچون اداره كل منابع طبیعی استان و صدور مجوز قطع درختان ارزشمند منطقه ناهارخوران، باعث ادامه روند اين تخريب شده است؛ در حالی كه درختان بسيار باارزش و نادری در اين محل وجود دارد كه به لحاظ زیبایی و ویژگیهای طبیعی در دنيا منحصر به فرد بوده و عمر بعضی از آنها به چند صد سال می رسد و پس از قطع شدن، جایگزینی نخواهند داشت. متاسفانه تاكنون اقدامات و مخالفتهای ما در اينباره به جایی نرسيده و اخبار و گزارشهای رسيده خبر از شروع اين پروژه می دهد.»
شایان ذکر است كه استان گلستان به دليل جاری شدن سیل طی ۱۲ سال گذشته- كه به نظر اغلب كارشناسان، در اثر كاهش سطح پوشش گیاهی منطقه بوده- پرحادثهترین استان كشور نام گرفته است. كارشناسان معتقدند اگر روند تخریبها در جنگلهای گلستان و از جمله ناهارخوران گرگان همچنان ادامه داشته باشد باز هم بايد شاهد جاری شدن سيل و رواناب، از دست رفتن جنگل ها، فرسايش خاک، رانش زمين و بسیاری ديگر از انواع بلايا و حوادث باشيم.
پیش از تخریب جنگل ناهارخوران هم به بهانه ساخت موزه برای بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، به زمینهای جنگلی و پارکها تجاوز شده بود. قلع و قمع بیش از پانصد(۵۰۰) اصله درخت ۲۰ ساله در پارک جنگلی «تهلیجان» [شهرکرد] در آذرماه سال ۱۳۸۸، و نیز نوبتی پیش از آن تاریخ، از جمله تخریبهای صورت گرفته در چارچوب فعالیتهای بنیاد مزبور می باشد. بنیادی که تحت اختیار فرماندهان سپاه پاسداران قرار دارد.۳۱
شایان ذکر است که برای جلوگیری از تخریب جنگل ناهارخوران توسط سپاه پاسداران، اقدامی صورت نگرفته است اما الهه موسوی روزنامه نگار و فعال سرشناس زیست محیطی که در باره تخریب جنگل های ناهارخوران گرگان اطلاع رسانی نموده بود، در مهر ماه سال ۱۳۹۱، با شکایت اداره کل بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، به دادگاه احضار گشت.۳۲
عرضه مصالح ساختمانی در پارک ملی سرخه حصار توسط نیروهای سپاه پاسداران
سپاه پاسداران به غیر از نقش مستقیم در ساخت و ساز غیرمجاز در فضاهای طبیعی که می بایستی حفاظت گردد، دلالی و واسطه گری در عرضه مصالح ساختمانی را نیز در کارنامه خود دارد. نیروهای سپاه پاسداران که در پارک ملی سرخه حصار مستقر می باشند، با استفاده از موقعیت خود، مصالح ساختمانی را به پارک ملی سرخه حصار وارد کرده و در آن جا به چند برابر قیمت به کسانی که در پی ساخت و ساز(غیرمجاز) در داخل پارک هستند و خود قادر به وارد نمودن مصالح ساختمانی به پارک نیستند، می فروختند و می فروشند و به این طریق، کاسبی پرمنفعتی داشته اند. در چهل و سومین جلسه کمیته محیط زیست شورای شهر تهران( برگزار شده در ۱۵مرداد ۱۳۸۷) گزارشی در مورد سرخه حصار ارایه شد که در آن آمده بود : «… در هفتههای اخیر نیز چندین بنای ۵۰ و ۶۰ متری آجری … در اراضی بکر سرخه حصار تهران با کمترین ممانعت از سوی مقامات مسئول ایجاد شده که بناهای ساخته شده در بیش از دو دهه اخیر را در سرخه حصار، به حدود ۶۰۰ بنا رسانده است…متاسفانه برخی نهادها[سپاه پاسداران] با سوءاستفاده از قدرت خود، به راحتی مصالح ساختمانی را به این پارک وارد می کنند….»۲۰
احداث جاده در محدوده پارک ملی بوجاق توسط سپاه پاسداران
به گزارش یکی از فعالان محیط زیست: « بیست و یکم تیرماه[۱۳۹۱] از فعالیت برای احداث جاده توسط پادگان سپاه سیدالشهدا، به مساحت چند هکتار در پهنه تالابی پارک ملی اطلاع یافتیم. متاسفانه این اتفاق در ۱۵۰ متری پاسگاه محیط بانی بوجاق به مدت چند روز در جریان بود و در کمال تعجب محیط بانان پارک ملی ظاهرا[!] متوجه ماجرا نبودند.» پارک ملی خشکی دریایی بوجاق از مناطق چهارگانه تحت حفاظت محیط زیست گیلان است.۳۳
۶- تصرف زمینهای منابع طبیعی و حفاظت شده و فروش آن ها(زمین خواری)
مناطق حفاظت شده عرصه ساخت و سازهای غیرمجاز: ضمن آن که برخی سازمانهای نظامی و غيرنظامی برای انجام مانور نظامی يا طرحهای عمرانی خودسرانه وارد مناطق حفاظت شده می شوند، باندهای زمین خواری وجود دارد که به هر طریق زمینهای با ارزش را [در این مناطق] تصاحب می نمایند و سپس با بهایی گزاف به فروش می رسانند.۳۴
زمین خواریهای سپاه پاسداران
استان فارس یکی از مناطقی است که زمین خواری توسط نیروهای نظامی [سپاه پاسداران] در آن رخ داده است. در این جا ضمن اشارهای کوتاه به باندهای زمین خوار، چند نمونه از موارد زمین خواری نقل می گردد.
کانون قدرتمند زمین خواری در استان فارس: در دوران دولت خاتمی، هدایت شرکتهای مرتبط با نهادهای نظامی[سپاه پاسداران] در فارس را، که در حوزه زمین فعال شده و از آن زمان تاکنون به سان کانونی واحد عمل می کنند، سردار نجفی[فرمانده منطقه مقاومت بسیج فارس و سپس فرمانده سپاه حفاظت انصارالمهدی] به دست داشت، به رغم این که این امر با مسئولیت رسمی او مرتبط نبود. از نظر ساختار و مقررات، شرکتهای فوق زیرمجموعه تحت فرماندهی نجفی(نیروی مقاومت بسیج منطقه فارس) نبودند و به نهادهایی چون بنیاد تعاون بسیج یا شرکت مرکزی احرار در تهران وابستگی داشتند... فعالیت این شرکت ها، به ویژه در حوزه زمین، بدون برخورداری از حمایت سردار نجفی و سازمان و نیروهای تحت امر او، مانند بسیج ادارات و بسیج متخصصین و بسیج مهندسین، نمی توانست کارآمد باشد. عناصری از مسئولین و اعضای این شاخههای بسیج، که در ادارات و نهادهای کارشناسی از نفوذ فراوان برخوردار بودند، راه فعالیت این شرکتها را هموار می کردند. برای مثال، در ماجرای اراضی دارنگان، شرکت فارس مبین، وابسته به بنیاد تعاون بسیج، صدها قطعه باغچه یکهزار متری را به اعضای نیروی مقاومت بسیج منطقه فارس و حتی سایر مناطق جنوبی ایران، مانند بندرعباس، فروخت و در مدتی کوتاه میلیاردها تومان گرد آورد. این در حالی است که اراضی فوق از طریق خدعه و با روشهای به کلی نامشروع و غیرقانونی از دست مالکین آن خارج شده و به دلیل نارضایتی تعدادی از مالکین اصلی اراضی مشاع فوق، شرکت فارس مبین تا به امروز توانایی صدور سند رسمی به نام خریداران بسیجی و غیر بسیجی را ندارد.
زمینهای شهر جدید صدرا: یکی از موارد زمین خواری، ماجرای اراضی شهر جدید صدرا، تصرف نه هزار هکتار دیم کارهایهای پراکنده و مراتع بکر مجاور با منطقه حفاظت شده محیط زیست، به بهانه تعلق آن به موقوفات مجاور، و انتقال بخش مهمی از این مراتع توسط سازمان اوقاف به مجمع جهانی اهل بیت به ثمن بخس(گویا هکتاری ۱۳ هزار تومان، یعنی متر مربعی ۱۳ ریال) است. در ماجرای شهر جدید صدرا و اراضی و مراتع باجگاه، [سردار]عبدالعلی نجفی و علیرضا مسعودی نقش اصلی را به عهده داشتند. آنها حقوق دامداران و مردم محلی و ذینفع و صاحب نسق را به کلی پایمال کردند. تصرف و تخریب یُرد عشایر و از میان بردن پوشش گیاهی و تسطیح مراتع با اعمال زور و قوه قهریه انجام گرفت.
ماجرای تصرف اراضی موقوفات باجگاه و مراتع عشایر مجاور آن[تخریب مراتع و یُرد] در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳، پیش نمونه ماجرای اراضی موقوفه بدیجان سیاخ(حسین آباد) و مراتع طوایف سرخی در مجاورت آن(کوهپایه دلو) در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ است. طی آن سرهنگ ابراهیم عزیزی فرمانده بسیج شیراز، سرهنگ سید حسن زندوی رییس بنیاد تعاون بسیج فارس، سرهنگ علی رحم یوسفی مدیرعامل شرکت فارس مبین و چند تن دیگر از مسئولان نظامی آن زمان، به عنوان بازوان نجفی عمل می کردند.
تصرف و تخریب مراتع کوهپایه دلو: پس از شرکت فارس مبین، شرکت احرار فارس به عرصه تفکیک و فروش زمین، تحت عنوان احداث «باغ شهر» وارد شد و با تصرف مراتع دارای پوشش غنی گیاهی در کوهپایه دلو، که جزو منطقه حفاظت شده موسوم به مله گاله از سوی سازمان حفاظت محیط زیست نیز هست، ایجاد «مجموعه باغهای ویلایی» را آغاز کرد. اداره کل منابع طبیعی و سازمان محیط زیست فارس تاکنون در برابر تخریب مراتع فوق به کلی ساکت بوده و در برابر اقدامات این شرکت هیچ ممانعتی به عمل نیامده است.
شرکت احرار فارس، مانند شرکتهای احرار سایر مناطق ایران، به طور رسمی به آزادگان جنگ تحمیلی تعلق دارد همان گونه که بنیاد تعاون بسیج رسما متعلق به بسیجیان است. گردانندگان شرکت احرار نیز همان نظامیان هستند و با گردانندگان شرکت فارس مبین در پیوند، به نحوی که هر دو شرکت را می توان عضو خانوادهای واحد تلقی کرد. کارگزاران و دلالان و پیمانکاران و عوامل محلی دو شرکت نیز یکی هستند.
شرکت احرار به سرعت در حال تخریب و تفکیک و فروش مراتع کوهپایه دلو، واقع در ۳۵ تا ۴۰ کیلومتری جنوب شیراز است و می کوشد تمامی این مراتع را، که وسعت آن بیش از یک هزار هکتار است، تصرف کند. در صورت تفکیک و فروش این مراتع، به بهای تخریب یکی از بکرترین و غنیترین چراگاههای فارس و نابودی دامداری دو هزار خانوار عضو شش طایفه نیمه کوچ نشین، در بازار امروز[اواخر ۱۳۸۶]، ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیارد تومان، و شاید بیشتر، نصیب شرکت احرار و عوامل محلی آن خواهد شد.
تخریب و تصرف جنگلهای زاگرس: شرکت سلحشوران که از شرکتهای زنجیرهای است که زیر نظر سردار نجفی فعالیت می کرد، پیشتر در یکی ازمعادن سنگ نی ریز فعال بود که به دلیل ورشکستگی، به تازگی[اواخر ۱۳۸۶] وارد حوزه تفکیک اراضی شده و فعالیت خود را در محدوده جنگلی پلاک ماصرم و ده سرو کوهمره سُرخی آغاز کرده است. در شرق این اراضی، تعاونی مسکن سپاه با انعقاد قرارداد با فردی به نام حاج محمد احمدی، تفکیکی اراضی جنگلی چنارفاریاب و تبدیل آن به باغ شهر را آغاز کرده است. این شرکت با تجاوز به اراضی پلاک چشمه بردی، واقع در شرق پلاک چنارفاریاب و در حدفاصل پلاکهای دارنگان و چنارفاریاب ، به محدوده مراتع و اراضی زراعی طایفه سقلمه چی تجاوز کرده و اعتراض و شکایت آنها را سبب شده است. بدینسان، محدوده بزرگی از جنگلهای انبوه و کهن زاگرسی مورد تهاجم قرار گرفته است. این جنگلها به «جنگل بلوط دان» معروف است و وسعت آن به بیش از یک هزار هکتار می رسد.
افزون بر فعالیتهای زمین خواری، شرخری در مقوله املاک، از دیگر فعالیتهای شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران است که منافع عظیمی را نصیب افراد دست اندرکار نموده است.۳۵
مبارزه با زمینخواری را باید از حکومت شروع کرد
وضعیت سوءاستفاده صاحبان قدرت از اختیارات خود برای ثروت اندوزی از زمین خواری، چنان گسترده و آشکار و بیرحمانه است که حتی مقامات ارشد حکومتی- که خود به انواع فساد آلوده اند- نیز بدان معترفند. غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل جمهوری اسلامی- در اسفند ۱۳۸۹- گفت: اقدامات زمین خواران پیچیده و تشکیلاتی است و کسانی که از درون حکومت در این اقدامات دست دارند باید تنبیه شوند. اگر می خواهیم مبارزه را شروع کنیم، ابتدا باید از خودمان و حکومت آغاز کنیم.۳۶
۷- برداشت چوب
از جمله آسیب هایی که نیروهای نظامی(سپاه پاسداران) به منابع طبیعی ایران وارد آورده اند، غارت بیرحمانه جنگلها و تجارت چوب است. قطع درختان جنگلی در ابعاد وسیع و اغلب غیر اصولی برای برداشت چوب، توسط افرادی از این نهاد نظامی، به ویژه در مناطق شمال کشور صورت گرفته است. در گفتگوهایی که حول این موضوع، در دفعات متعدد و با افراد مطلع مختلف داشتم، همگی اشاره داشتند که در طول سالهای پس از انقلاب ۵۷ و به ویژه پس از پایان جنگ ایران و عراق، در استانهای گلستان و مازندران(به طور عمده در استان گلستان)، قطعاتی از جنگلها در اختیار فرماندهان سپاه پاسداران گذاشته شد تا به دلخواه از آنها بهره برداری نمایند. این به غیر از فعالیتهای افرادی از مجموعه سپاه پاسداران در قاچاق چوب است که به طور گسترده و ممتد رخ داده است. در بسیاری موارد هم که اعضای نیروهای نظامی و انتظامی(و امنیتی) به طور مستقیم دست اندرکار نبوده اند، قاچاقچیان چوب را مورد حمایت قرار داده اند. در بخش بعدی این مقاله، اشارهای به قاچاق چوب و تخریب جنگل توسط گروهی از پاسداران در جنگلهای گیلان گردیده است.
قاچاق چوب تاثیر بسیار مخربی بر جنگلهای کشور داشته است. در همین رابطه، دکتر محمد حسین جزیره ای
یکی از چهرههای ماندگار منابع طبیعی کشور گفته است: «قاچاق چوب جنگلهای ایران را به روز سیاه نشانده است.»۳۷
از دیگر موارد برداشت چوب، باید به قطع درختان در مقیاس زیاد و در قالب اجرای پروژههای به اصطلاح عمرانی اشاره نمود. قطع درختان هرچند در پروژه پیش بینی نشده باشد، صورت می گیرد زیرا منافع کلانی از فروش چوب درختان مزبور به دست می آید.
به عنوان نمونه می توان به قطع بیش از ۱۳۵۰۰(سیزده هزار و پانصد) اصله درخت کهنسال بلوط در حوزه «سینه نمک» در منطقه حفاظت شده «دنا» در کهگیلویه و بویراحمد اشاره نمود که در طول تنها ۲(دو) روز چهارشنبه و پنج شنبه ۷ و ۸ مهر ۱۳۸۸ به وسیله قرارگاه خاتم الانبیا(زیرمجموعه سپاه پاسداران) که اجرای خط لوله گاز از عسلویه به مناطق شمال و شمال غرب کشور رابر عهده داشت، صورت گرفت.
وسعت تخريب جنگلها در منطقه حفاظت شده دنا نزديک به سه کيلومتر با عرض ۲۸ متر عنوان شد و پيش بينی کارشناسان اين است که اگر ممانعتی در اين مورد از سوی ماموران محيط بان صورت نمی گرفت، اين تخريب تا مرز ۱۰۰ هزار درخت تا پايان مسير پيش می رفته است. اگر چه مجوز زيست محيطی و ارزيابی کارشناسان محيط زيست اجازه گذر اين خط لوله از کريدور سابق را داده است اما اين خط لوله در مسيری ديگر و بدون رعايت ابتدایی ترين نظارت زيست محيطی و اراضی طبيعی در حال انتقال بوده است.۳۸ معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست خسارت قطع درختان مزبور را بیش از یک میلیارد تومان برآورد نمود.۳۹رویداد مزبور نشان می دهد که دستگاههای حکومتی چگونه به راحتی دزدیهای کلانی را با غارت منابع ملی کشور صورت می دهند و نظارت بر فعالیتها و پیگیری در مورد تخلفات آنها وجود ندارد.
۸- قتل جنگل بانان و محیط بانان
فعالیتهای دستگاههای حکومتی و افراد متصل به قدرت که به تخریب محیط زیست ایران انجامیده است و می انجامد، اغلب بدون مانع نبوده است و واکنشها و مقاومت هایی را از سوی برخی افراد دلسوز و علاقه مند به سرزمین ایران در پی داشته است. طبعا بخش عمدهای از این واکنشها از سوی ماموران دستگاههای حفاظت محیط زیست و جنگلبانی بوده است و از همین رو، حمله به ماموران جنگلبانی و محیط بانان و کشتن و زخمی نمودن آنها در سالهای حکومت جمهوری اسلامی به دفعات اتفاق افتاده است. به دلیل برخورداری متهمان از حمایتهای حکومت، پیگیریهای لازم و مجازات ضاربین انجام نشده است.
«براساس گزارش سازمان جنگلها و مراتع كشور، روند روبه رشد قتل و ضرب و شتم جنگلبانان تا سال ۱۳۸۰ بيش از هر دوره ديگری بوده است. ۳۹۶ جنگلبان در فاصله سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۸۰ توسط قاچاقچيان چوب ضرب و شتم شدند و در برخی موارد به قتل رسيدند كه در بين آنها تعداد جنگلبانانی كه دچار نقص عضو از ناحيه دست، پا، چشم و كليه شده اند نيز قابل توجه است. مقايسه تعداد نيروهای محافظ جنگل و مرتع آسيب ديده در درگيری با قاچاقچيان چوب طی دهههای ۶۰ و ۷۰ نشان می دهد كه در دهه ۶۰ تعداد ۵۶ نفر، اما در دهه ۷۰ با رشد چند صددرصدی، اين رقم به ۳۴۰ مورد افزايش يافته است. براساس آمار موجود از مجموع ۳۹۶ مورد درگيری، ۱۴۵ مورد آن يعنی قريب به ۳۷ درصد در استانهای شمالی كشور بوده و در بين استانهای خارج از شمال نيز بيشترين درگيری را استان چهار محال و بختیاری با ۵۲ مورد به خود اختصاص داده است.
اما اين آمار تنها تا پايان سال ۸۰ را دربرمی گيرد. در حالی كه از اين سال تاكنون[مرداد ۱۳۹۱] شش جنگلبان در گيلان و كرمانشاه به طرز فجيعی به قتل رسيدند كه آخرينش ناصر پيروی بود و بيش از ۴۰ جنگلبان ديگر نيز تا پايان دهه ۸۰ مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. خوشبختانه از سال ۱۳۸۴ ديگر هيچ جنگلبانی كشته نشد ....
براساس آمارها در طول سه دهه اخير، كشتار محيط بانان به نحو چشمگيری افزايش يافته است به نحوی كه از سال ۵۸ تا ۸۴، ۹۱ نفر از ماموران گارد محيط زيست و از اين سال تاكنون[مرداد ۱۳۹۱] ۲۲ نفر كشته شده اند. اين درحالی است كه در سالهای قبل از سال ۱۳۵۸ تنها چهار نفر به قتل رسيده اند! بدون شک اين گستاخی روزافزون شكارچيان و متخلفان مسلح كه اين روزها به جای شكار حيات وحش به شكار حافظان محيط زيست رو آورده اند، بيش از هر چيز ناشی از كوتاهی مسوولان محيط زيست- از گذشته تاكنون- در حمايت و تامين جانی و مالی ماموران و عدم برخورد جدی و قاطع دستگاه قضايی با عاملان حوادث مشابه است. به طوری كه تا به امروز به رغم كشته شدن بيش از ۱۱۳ نفر، هيچ يک از قاتلان آنها مجازات نشده اند.»۴۰
قتل ناصر پیروی رییس اداره منابع طبیعی شهرستان ماسال توسط گروهی از اعضای سپاه پاسداران
قتل ناصر پیروی رییس اداره منابع طبیعی ماسال(در استان گیلان) به دست گروهی از اعضای سپاه پاسداران، یکی از موارد بسیار دلخراش حذف موانع سر راه باندهای مافیایی بود. مهندس ناصر پیروی با شهامتی مثال زدنی در برابر تجاوز و دست اندازی فرماندهان سپاه پاسداران به جنگلهای منطقه حوزه مسئولیت خود ایستاد و متاسفانه به دست نیروهای سپاه پاسداران، در ۷ اردیبهشت ۱۳۸۴، به طور فجیعی به قتل رسید. پیگیری و به مجازات رساندن عوامل دست اندرکار قتل ناصر پیروی مدتی طولانی به درازا کشید و عوامل متعددی در تکاپو بودند تا از مجازات متهمین جلوگیری نمایند و سرانجام با تقلای خانواده جانباخته و فشار افکارعمومی، دو متهم اصلی به چوبه دار سپرده شدند تا طولانی تر شدن ماجرا، بیشتر به ماجرا دامن نزند و از آشکار شدن نقش افراد دیگر در تصرف و تخریب جنگل ها، قاچاق چوب و زمین خواری و ... جلوگیری گردد.
مرور پرونده ناصر پیروی، نکات زیادی را در باره فساد دستگاههای حکومتی و نقش آنها در نابودی سرزمین ایران، روشن تر می سازد.
«… پیروی ۳ ماه قبل از اینکه به دست سرهنگ پاسدار افراسیاب نصیری و پرویز کاظمی به قتل برسد، بارها از سوی فرد اول مورد تهدید قرار گرفت و وقتی پیشنهاد رشوه نصیری به او برای تصاحب جنگل ره به جایی نبرد، این جا بود که برنامه ریزی برای ترور شخصیت او آغاز شد و هر آن چه که انگ و برچسب بود به پیشانی او نصب کردند. اما پیروی باز هم کوتاه نیامد. بارها به مسئولان ارشد استان از جمله مدیر کل منابع طبیعی، رییس حراست اداره منابع طبیعی، امام جمعه ماسال، فرماندار ماسال، سازمان قضایی نیروهای مسلح و ... کتبا و شفاها شکایت برد، اما ... تا این که صبح روز حادثه [۷ اردیبهشت ۱۳۸۴] مطابق معمول با خودروی سازمانی خود از منزلاش در رشت خارج شد تا خود را به اداره ماسال برساند. اما بعد از پلیس راه رشت، خودروی او به دستور ۴ نفر از ماموران ایست بازرسی متوقف شد. ماموران[سپاه پاسداران] او را در حالی که خودروی سازمانیاش نیز روشن بود، سوار یک پژو آردی کرده و او را در نزدیکی جنگلهای صومعه سرا تحویل قاتلین دادند، بعد از آن پیروی توسط قاتلان با دستهای بسته به داخل صندوق عقب خودرو منتقل شد تا به قتلگاه خود در داخل جنگل رسید ...
طبق اظهارات متهمان و گزارش نماینده دادستان عمومی و انقلاب رشت، او با تیغ موکت بری و به شیوهای ناجوانمردانه که شدت انتقام جویی قاتلان را نشان می دهد از ناحیه پشت گردن که نیروی مضاعفی را هم می طلبد سر بریده می شود. افراسیاب نصیری در حالی که خود مسلح به سلاح کلت کمری هم بوده، اما برای این که پیروی عذاب بیشتری موقع مرگ متحمل شود، او را با دستان بسته به روی زمین می خواباند و با تیغ موکت بری سر او را می برد ... «خون تا شعاع یک متری زمین را می پوشاند »، همسر دل نگران پیروی از صبح نگران او می شود ... همسر پیروی می گفت: «نگران شدم به اداره ماسال زنگ زدم اما گفتند نیامده، رفتم اداره کل منابع طبیعی در رشت، گفتم شاید امروز به خاطر این که یه جلسه دادگاه هم با یکی از اقوام همین افراسیاب نصیری بر سر تصرف اراضی ملی در رشت داشته، شاید نرفته ماسال و اومده دفتر حقوقی اداره در رشت، اما اونجا هم نبود، تا شب هر چه گشتیم پیدا نشد تا این که خبر دادند خودروی او را بعد از پلیس راه رشت پیدا کرده اند ... دو روز و نیم بعد یعنی عصر جمعه جسد او را در جنگل پیدا کردند ... نصیری می خواست چند هکتار از اراضی جنگل را برای خودش سند بزنه، آقام نمی ذاشت، می گفت اینجا اراضی ملی است، اینجا جزء طرح ملی صیانت از جنگله و اون گاهی وقتها با سوء استفاده از موقعیتاش در دستگاه نظامی با خودروی نظامی به جنگل شبانه یورش میاره....»
دادگاه رسیدگی به اتهامات ۶ متهم به قتل و آدم ربایی شهید ناصر پیروی در مهرماه سال ۱۳۸۴ به صورت علنی و با حضور خیل عظیمی از مردم و برخی مسئولان استانی در رشت برگزار شد، وقتی صحنههای بازسازی شده این جنایت دردادگاه پخش شد، اکثر حاضران گریستند و باز هم فریاد و شیون زن و فرزند و مادر و پدر پیروی بود که به آسمان بلند می شد. جسد پیروی در حالی در جنگل پیدا شد که سرش تا نیمه از بدن جدا و تیغ موکت بریدر گردنش شکسته بوده، برخی از قسمت های لباس هایش به دلیل مقاومت در زمان مرگ پاره شده و هر دو مشت دستش گره شده بود، در حالی که علف های کف جنگل که از زمین کنده بود هنوز در دستش بود....»۴۱
جسد ناصر پیروی بعد از گذشت ۳ روز از آدم ربایی و قتل، در جنگلهای صومعه سرا كشف شد و بعد از گذشت ۴۰ روز سرانجام با همكاری یكی از افسران دایره جنایی اداره آگاهی تهران، قاتلان و آدم ربایان شناسایی و به قتل و آدم ربایی اعتراف كردند. [سرهنگ پاسدار]افراسیاب نصیری متهم به قتل و اجیر كردن ۴ نظامی و شبه نظامی[پاسدار و بسیجی] برای آدم ربایی و همدستی با پرویز كاظمی برای ارتكاب به قتل بود. وی حتی بعد از ارتكاب به قتل نیز بارها خانواده مقتول را به منظور جلوگیری از پیگیریهای قضایی مورد تهدید قرار داد.۴۲
احکام صادر شده
دادگاه[در سال ۱۳۸۴] افراسیاب نصیری و پرویز كاظمی كه با مشاركت هم ناصر پیروی را به طرز فجیعی سر بریده و به قتل رسانده بودند را به قصاص محكوم كرد. سایر متهمان پرونده به اتهام آدم ربایی به ۱۵ سال حبس محكوم شدند.۴۳
متهمین و حامیان آنها در مراحل مختلف تلاش نمودند که به هر طریق جلوی مجازات را بگیرند. از جمله اگرچه دادگاه بدوی حکم قصاص افراسیاب نصیری و پرویز کاظمی را صادر کرده بود اما دیوان عالی کشور، احکام را تایید نمی کرد.۴۴
سرانجام، افراسیاب نصیری و پرویز کاظمی به اتهام قتل این جنگلبان به اعدام و به اتهام شرکت در آدم ربایی به ۵ سال حبس محکوم شدند. سه متهم بعدی به اتهام آدم ربایی به ۱۵ سال حبس محکوم شدند. متهم ردیف شش به علت عدم وجود دلایل کافی تبرئه گردید[!]. قاتلان سرانجام در آذر ۱۳۸۷ در رشت اعدام شدند. این اعدام، اولین مورد از اعدام افرادی بود که اقدام به قتل یا جرح جنگلبانان و محیط بانان کرده اند.۴۵
ادعای سپاه پاسداران مبنی بر عدم وابستگی متهمان به آن نیرو
در استعلام دادگاه از سپاه درباره متهمان ردیف۲تا ۵، سپاه اعلام می کند که این افراد به دلیل سوء استفاده از عنوان بسیجی، دستگیریهای خود سرانه، حمل سلاح، گشت خارج از محدوده و ... از سال ۸۳ بسیجی محسوب نمی شده اند! خیلی جالب است که به نکات زیر توجه کنید:
۱-اگر اینها رابطه خاصی با سپاه نداشته اند چرا اول در بازداشتگاه سپاه بازداشت شده اند؟ با توجه به این که آگاهی تهران پیگیر پرونده بوده!
۲- چرا پیروی از متهم ردیف دوم[سرهنگ پاسدار افراسیاب نصیری] به سازمان قضایی نیروهای مسلح شکایت کرده؟ در حالی که متهم از سال ۸۳ نظامی نبوده!
۳- متهم ردیف دوم روز حادثه پس از مراجعه به محل کارش(!) از دژبان خواسته که ساعت ورود او را از ۱۰/۹ به ۱۰/۸ تغییر داده و نیز نوع خودرو او را هم خلاف واقع ذکر کند!
اگر او از خدمت اخراج شده، چگونه به محل کارش رفت و آمد داشته و چرا دژبان از دستور او اطاعت کرده؟
۴- این افراد منفک از خدمت چگونه توانسته اند حکم جلب بگیرند؟ مسلم حکم جعلی نبوده وگرنه پیروی با ۲۴ سال سابقه خدمت و آشنایی به احکام قضایی از رفتن با آنها امتناع می کرد.
۵- دست پیروی را با یک دست بند نظامی بسته بودند؛ آیا متصور است عدهای از افراد اخراج شده از خدمت نظامی با فاصله یک سال از حادثه، هنوز سلاح و تجهیزات نظامی داشته باشند؟(به شهادت متهم ردیف اول، سرهنگ نصیری کلت کمری به همراه داشته ...!)»۴۶
سرهنگ پاسدار افراسیاب نصیری در زندان
آرش سیگارچی که در مقطعی با سرهنگ پاسدار افراسیاب نصیری در زندان هم بند بود، در باره او، مطلبی نوشته است(در آبان ۱۳۸۷)، که قابل توجه است:«انتقام از قاتل جنگلبان گیلانی ... خواندم که تا چند ساعت دیگر قاتل «ناصر پیروی» جنگلبان ماسالی اعدام می شود. حتما به خاطر دارید که چهار سال پیش ابتدا اعلام شد که رییس اداره منابع طبیعی شهر ماسال – در غرب گیلان – ابتدا ناپدید و سپس به طرز فجیعی به قتل رسیده است. بعد از مدتی مشخص شد که قاتل یا قاتلین او، مجموعهای از نظامیهای عضو سپاه پاسداران همان منطقه بودند که چون در قاچاق چوب دست داشتند، و جنگلبان پیروی مانعشان بود، ابتدا سعی کردند او را تطمیع کنند وقتی این در او اثر نداشت، تهدیدش کردند و در نهایت هم به قتلش رساندند. آن هم چه قتلی. پس از زندانی کردنش در صندوق عقب ماشین، ساعتی کتکش زدند و در نهایت با تیغ موکت بر(البته روایتی هم می گوید با اره موتوری) سرش را از بدن جدا کردند.
... یک روایت از من در این مورد:
من در این مقطع به خاطر فعالیتهای مطبوعاتیام مدتی زندان بودم و تازه از زندان به طور موقت آزاد شده بودم ... بعد از چندی وقتی حکمام تایید شد، به زندان برگشتم و در زندان بود که یکی از زندانیان توجهم را جلب کرد. مردی قد بلند، با ریشی شبیه حزب اللهیها ... همه سرهنگ صدایش می زدند اما خودش همیشه ساکت بود. از قاسم، همان قاتلی که مسوول اتاقم بود، پرسیدم، این جرمش چیست؟، گفت این همان کسی است که جنگلبان را کشته است. اسمش افراسیاب نصیری است. تا تهاش را می توانستم بخوانم. یک هم جرم داشت که فکر کنم نامش «مبارکی» بود. با این که قتل را مرتکب شده بودند، اما این دو را با متهمان جرایم مالی در بند شش نگه داشته بودند و دو هم جرم دیگر را که احتمالا درجهشان از اینها پایین تر بود، فرستاده بودند بند چهار که بند تخصصی قاتلان بود.
چند ماهی را در بند شش با هم زندانی بودیم ... خیلی از مرگ می ترسید. من به شخصه که هرگز گمان نمی کردم اعدام شود. بخصوص که هر هفته در چند نوبت ملاقات کننده هایی قابل توجه داشت و امکاناتی برایش فراهم بود. یک بار هم گفته بود بیرون دارند رضایت می گیرند. چند تا از بچههای سپاه رفته اند رضایت بگیرند!
این را با گوش خودم شنیدم که می گفت: «اول انقلاب من کلی مجاهد کشته ام. نظام نمی گذارد، من را اعدام کنند. من برای این نظام زحمت کشیده ام....»
افراسیاب قصه ما اینک بد جور تنها مانده و در یک قدمی طناب دار است. دار مکافات عمل !... هرچند او قاتل است و مجرم و بر اساس قوانین ایران باید با قصاص(اعدام) به سزای عملش برسد ، اما اگر دست من بود می گذاشتمش در زندان. برای ابد. برای ظلمی که به «پیروی» کرد ، برای ستمی که به همسر این جنگلبان کرد. برای همه تخلفات دیگری که هرگز مشخص نشد. برای اینکه بالادستیهایش را لو نداد و برای هر چیز دیگر....»۴۷
واقعیت این است که روابط سیاسی و اجتماعی و شرایط موجود در ایران، جایگاه ویژهای به سپاه پاسداران داده است و دست این مجموعه بسیار عظیم برای هرگونه تخلف و غارت و ثروت اندوزی و سودجویی باز است. البته تخریب هایی که توسط ارگانهای نظامی و به ویژه سپاه پاسداران صورت می گیرد، خود جزیی و بخشی از تخریب و ویرانگری بزرگتری است که در ایران انجام می گیرد و هر فرد و یا نهاد و دستگاهی که بتواند، در پی سودجویی به تاراج می پردازد و محیط زیست و مقولاتی از این دست، برای آنها دارای هیچ ارزشی نیست.
روابط و مناسبات حاکم بر نیروهای نظامی با طبیعت ایران، بیانگر رفتارهای حاکمان کشور با سرزمین و جامعه ایران است. نیروهای نظامی و انتظامی همان رفتاری را از خود بروز می دهند که کلیت نظام حاکم با مردم دارد. اگر حکومت مردمی می بود، نیروهای نظامی و انتظامی آن هم مردمی و در خدمت مردم می بودند نه بر علیه مردم و سرزمین ایران. در واقع نیروهای نظامی و انتظامی- و امنیتی- جمهوری اسلامی، برای حفظ و پاسداری از مناسبات حاکم وجود دارند.
من در این مقاله جزیی از یک تخریب را نشان دادم که خود جزیی از تخریبی بزرگتر است. رفتار نیروهای حاکم، فقط جنایت علیه طبیعت نیست(صد البته گیاهان و جانوران به عنوان موجودات زنده و به عنوان عناصر اکوسیستمها دارای ارزش و اهمیت و جایگاه خاص خود می باشند) بلکه جنایت مستقیم در حق انسانها نیز هست. در نهایت، موضوع فقط این نیست که دست سپاه پاسداران از مردم و سرزمین ایران کوتاه شود، بلکه کل مناسبات حاکم می بایستی درهم شکسته شود و مناسباتی بر کشور حاکم شود که دیگر چنین تخریبها و فجایعی وجود نداشته باشد. بدان امید.
منبع و نویسنده مهرداد مهرپور محمدی از سایت آزادی بیان
******************
منابع و پی نوشت ها:
۱- http://www.hamshahrionline.ir/details/۷۳۶۳۶
۲- «هنوز ۶ ماه از برگزاری رزمايش توسط يكی از ارگانهای نظامی در حريم پارک ملی كوير و داخل ناحيه امن منطقه حفاظت شده كوير در ۵۰ كيلومتری تهران نگذشته كه فرمانده ستاد كل نيروهای مسلح كشور با ابلاغ بخشنامه ای، خطاب به تمامی قوای مسلح كشور برگزاری هرگونه مانور در مناطق حفاظت شده سازمان حفاظت محيط زيست و پارکهای ملی را ممنوع اعلام كرد.
سرلشكر فيروزآبادی با ابلاغ اين بخشنامه در تاريخ ۱۳/۹/۸۶ با تاكيد بر ضرورت حفظ مناطق چهارگانه سازمان محيط زيست برای نسلهای بعد، از قوای مسلح درخواست كرده چنانچه به هر دليلی پيش تر وارد مناطق حفاظت شده شده اند، با اعلام موضوع به ستاد كل نيروهای مسلح، چگونگی تخليه و خروج را از طريق اين ستاد پيگيری نمايند. خبر «كانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محيط زيست ايران» در اين باره كه دو روز قبل روی خروجی سايت اين كانون منتشر شد هر چند كوتاه اما بسيار اميدوار كننده بود، از اين جهت كه بعد از اين ديگر امنيت و آرامش هيچ پناهگاه حيات وحش و هيچ پارک ملیای تهديد نمی شود.
پارک ملی نای بند، منطقه حفاظت شده دنا، پارک ملی خجير، پارک ملی سرخه حصار، منطقه حفاظت شده جاجرود، پارک ملی و منطقه حفاظت شده كوير و... همه اكوسيستمهای بكری هستند كه در سالهای گذشته بنا به ضرورتهای خاص برای انجام رزمايش در اختيار نيروهای مسلح كشور قرار گرفته بود، در حالی كه هميشه اين پرسش اساسی مطرح بود كه آيا به راستی هيچ نقطه ديگری در اين كشور به جز مناطق تحت حفاظت سازمان محيط زيست كه كانونهای تنوع زيستی ايران به شمار می روند، وجود نداشته كه هميشه زيستگاه امن وحوش به ميدان تير و مانور بدل شده است، آن هم در شرايطی كه تنها ۷ درصد خاک كشور به عنوان مناطق تحت حفاظت در اختيار سازمان محيط زيست است و ۹۳ درصد ديگر آزاد است؟! نتيجه اين اقدامات در سالهای گذشته چيزی نبوده جز رانده شدن و مهاجرت گروهی گلههای آهو و قوچ و ميش و كل و بز و گور خر به بيرون از مناطق و بعد هم شكار آنها. در برخی موارد هم لاشه جنينهای روی زمين به جا مانده كه در اثر ترس و وحشت جانوران ماده سقط شده و از بين رفته اند و يا بعضا لاشه جانورانی كه اشتباها هدف گلوله يا خمپاره قرار گرفته اند و در اين گيرودار قربانی شده اند. به هر حال، اقدام طبيعت دوستانه فرماندهی ستاد كل نيروهای مسلح كشور را كه با صدور بخشنامهای اميدواركننده و در ۴ بند خواستار ممانعت همه قوای مسلح از ورود به مناطق تحت حفاظت شده، در وهله نخست بايد به فال نيک گرفت و در شرايطی كه گاهی حتی بسياری از مسوولان ارشد كشور همچون معاون رئيس جمهور، « سياستهای حفاظت از محيط زيست را توطئه غرب عليه دنيای اسلام» می دانند، چنين بخشنامهای را به عنوان نقطه عطفی در آشتی بين نهادهای نظامی با طبيعت به ثبت رساند ....
پادگانها در مناطق همچنان پا بر جاست
پرسش خبرنگار اعتماد ملی از معاون محيط طبيعی سازمان محيط زيست اين بود كه مطابق با اين دستورالعمل جديد آيا بعد از اين در هيچيک از مناطق تحت حفاظت محيط زيست مانوری برگزار نخواهد شد؟ و ديگر اينكه تكليف پادگانها و اراضی حفاظت شدهای كه در خجير و سرخه حصار و كوير و نای بند در اختيار اين ارگانها قرار گرفته چه می شود و آيا اين مناطق تخليه می شود؟ نجفی [معاون محيط طبيعی سازمان محيط زيست] در پاسخ به اين پرسشها گفت: ما اميدواريم كه اين طور باشد و بر مبنای اين بخشنامه، ديگر هيچ مانوری در مناطق ما اتفاق نيفتد، در عين حال به طور همزمان رايزنی هايی هم با وزارت دفاع داشتيم، چون واگذاری زمين به نيروهای نظامی يا استقرارهای موقت يا واگذاریهای دائمی از طريق وزارت دفاع صورت می گيرد و به عنوان مثال در ارتباط با اراضی پارک ملی نای بند قرار شده وسعت استقرار نيروهای نظامی در اين منطقه به حداقل كاهش يابد. در مورد پارک ملی كوير هم پيشنهاد ما جابه جايی نيروهاست اما هنوز به نتيجه ای نرسيده ايم و در حال مذاكره هستيم....»
مژگان جمشیدی: فرمانده ستاد كل نیروهای مسلح با صدور بخشنامهای به قوای مسلح كشور اعلام كرد: از انجام رزمايش نظامی در پارکهای ملی خودداری كنيد. روزنامه اعتماد ملی، شماره ۵۳۷ ( ۲۶ آذر ۱۳۸۶)، صفحه ۷ (محيط زيست).
۳- http://abhayesepid.blogfa.com/post-۱۹۷.aspx
۴- در گزارشی از مسابقات رالی قهرمانی کشور(کویر ۸۶)- که در روزهای سوم و چهارم آبان ماه ۱۳۸۶، همزمان با مانور سپاه پاسداران در پارک ملی کویر برگزار شد- چنین آمده است: «... این مسابقه که قرار بود به مجموع ۳۵۰ کیلومتر مسیر رفت و برگشت و شامل حدود ۲۰۰ کیلومتر تست خاکی برگزار شود ، در روز اول یک تست و در روز دوم ، دو تست آن به دلیل مانور سپاه در منطقه حذف شد ... در روز اول مسابقه بعد از پایان تست اول ، خودروها در محوطهای باز در اواسط تست دوم نگه داشته شدند تا مانور به پایان برسد … در روز دوم یک عدد خمپاره به نزدیکی ساسان عزیزی اصابت کرد....»
http://www.carnp.com/newsdetail-۷۹۷-fa.html
۵- http://www.kurdistanmedia.com/farsi/index.php?besh=dreje&id=۱۳۲۷
۶- http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-۱۵۰۹۶۹۶
۷- http://www.rajanews.com/detail.asp?id=۱۳۸۶۳۰
۸- http://aftabnews.ir/vdcgut۹u.ak۹۳w۴prra.html
[در نواحی بیابانی، به برجستگیهای بین شیارهایU شکل، کلوت میگویند/ ویکی پدیا]
۹- http://aftabnews.ir/vdcdzx۰fzyt۰fx۶.۲a۲y.html
۱۰- http://www.mehrnews.com/fa/NewsPrint.aspx?NewsID=۱۱۸۱۴۶۴
۱۱- http://www.rdek۱.blogsky.com
۱۲-
http://www.voanews.com/persian/news/iran/iran-enviornment-forests-۰۹-۰۳-۲۰۱۱-۱۱۷۶۸۴۷۱۴.html
۱۳- http://www.hamshahrionline.ir/details/۱۶۵۲۶۰
۱۴- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۸۷۰۹۱۸۰۶۷۱
۱۵- http://www.persiangulfstudies.com/fa/index.asp?p=pages&ID=۵۴۰&Sub=۱۹۹
۱۶- آلودگی رودخانه گوهررود گیلان: برابر گزارشی که در بهمن ۱۳۸۹ منتشر گردید، مواد زاید و فاضلاب پادگان آموزشی سپاه پاسداران رشت که در مسیر رودخانه گوهر رود قرار دارد، و نیز فاضلاب زندان لاکان رشت، به رودخانه گوهررود می ریزد و از جمله مهمترین منابع آلودگی رودخانه مزبور می باشد. آلودگی آب، علاوه بر از بین رفتن موجودات آبزی، سبب مهاجرت ماهیان و ازدیاد رشد گیاهان آبزی شده است.
http://www.mohit-zist.com/viewtopic.php?f=۷&t=۱۲۵۹
۱۷- آلودگی ميكروبی رودخانه دز در پی ورود فاضلاب: رييس اداره حفاظت محيط زيست دزفول- در مرداد ماه سال ۱۳۸۹- در باره آلودگی رودخانه دز گفت: «... فاضلاب پادگان نظامی تيپ ۲ زرهی خوزستان كه در دزفول مستقر است وارد رودخانه دز می شود. هرچند كه اين پادگان دارای سيستم تصفيه فاضلاب است و پسآب حاصل از سيستم تصفيه وارد رودخانه دز می شود. پسآب حاصل از سيستم تصفيه فاضلاب اين پادگان نظامی به صورت دورهای پايش می شود و برخی مواقع ميزان آلودگی ميكروبی آن افزايش می یابد. ميزان آمونياک موجود در پساب اين پادگان نظامی بالا است و اكنون از شرايط رهاسازی پساب پادگان در رودخانه دز راضی نيستيم ... با توجه به اينكه بسياری از شهروندان و مسافران از رودخانه دز برای شنا استفاده می کنند لازم است هر چهسریع تر از ورود فاضلاب به اين رودخانه پیشگیری شود.»
http://old.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-۱۵۹۲۶۵۶
۱۸- جريان رود فاضلاب در شهر بناب استان آذربایجان شرقی: رودخانه قوبی چای از شاخههای رودخانه صوفی چای محسوب می شود كه تا چند سال پيش، پس از عبور رودخانه صوفی چای از روستای چلغائی شهرستان بناب از آن جدا و از قسمت جنوب شرقی به شهر وارد می شد و پس از طی حدود ۵ كيلومتر در داخل شهر به طرف غرب و به سوی درياچه اروميه جريان داشت اما اكنون خشک و بیآب است و به دليل نبود لوله كشی مناسب، فضولات انسانی وارد اين منطقه می شود. به گفته نماينده بناب در مجلس: این معضل به حدود ۳۰ سال پيش برمی گردد و تقريبا ۳۰ هزار نفر از ساكنان اطراف رودخانه را با مشكل مواجه كرده و چون تقريبا از وسط شهر بناب رد می شود چهره شهر را بسيار زشت و ناپسند كرده است. باتوجه به اين كه آبهای سطحی به صورت فصلی در اين رودخانه جريان دارد و نيز به دليل نبود لوله كشی فاضلاب، فضولات انسانی و به خصوص فاضلاب پادگان امام رضا به اين رودخانه واريز می شود، لذا اين عوامل باعث ايجاد بوی بسيار بد و مشمئزکننده شده و اين امر نه تنها زندگی را به كام اهالی منطقه تلخ كرده بلكه سلامت آنان را در معرض خطر قرار داده است ... قسمت عمده ايجاد معضل زيست محيطی قوبی چای به اين پادگان برمی گردد.
سعيده دلال عليپور: جريان رود فاضلاب در شهر بناب استان آذربایجان شرقی. روزنامه جام جم، شماره ۳۰۸۱ ( ۱۲/۱۲/۸۹)، صفحه ۱۵(ايران).
۱۹- بوی نامطبوع فاضلاب پادگان بیرجند: مدیر امور آب و فاضلاب بیرجند- در خرداد سال ۱۳۹۱- در مورد علت بوی نامطبوع فاضلاب پادگان بیرجند و گلایه شهروندان اظهار داشت: «در سنوات گذشته نواقصی در سیستم بهره برداری از تاسیسات فاضلاب داخلی پادگان به عنوان یک معضل شهری وجود داشته است که با اجرای طرح فاضلاب و نصب انشعاب فاضلاب پادگان به شبکه شهری مشکل فوق مرتفع شده است. اخیرا با بروز مشکل بو در مسیر پادگان با بررسیهای انجام شده مشخص شد این بو ناشی از نقص تأسیسات پمپاژ شبکه داخلی فاضلاب پادگان است. اصلاح این مشکل در تعهدات امور آب و فاضلاب بیرجند نیست. به این مجموعه پیشنهاد شده است که با توجه به انتقال بخش اعظم پادگان به خارج شهر قسمت هایی که امکان اتصال به شبکه فاضلاب شهری را دارند منفک و حتی المقدور با حذف سیستم پمپاژ مشکل بو را مرتفع سازند.»
http://birjandemrooz.com/index۴Email.php?obj=News&taskName=ShowDetails&IDD=۲۱۱
۲۰- مهرپور محمدی، مهرداد: پارک ملی سرخه حصار. ۲۰۱۱.
http://partov.wordpress.com/۲۰۱۱/۱۰/۰۱/park_melli_sorkhe_hesar/
۲۱-
http://www.asriran.com/fa/news/۱۲۱۱۶۸/%D۹%۸۵%D۸%B۱%D۸%BA%D۹%۸۸%D۸%A۸%E۲%۸۰%۸C%D۸%AA%D۸%B۱%D۹%۸A%D۹%۸۶-%D۸%B۲%D۹%۸۵%D۹%۸A%D۹%۸۶-%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C-%D۹%۸۳%D۸%B۴%D۸%A۷%D۹%۸۸%D۸%B۱%D۸%B۲%DB%۸C-%D۸%B۱%DB%۸C-%D۹%BE%D۸%A۷%D۸%AF%DA%AF%D۸%A۷%D۹%۸۶-%D۹%۸۵%DB%۸C%E۲%۸۰%۸C%D۸%B۴%D۹%۸۸%D۸%AF
۲۲- «محاصره تهران از سوی پادگان ها: ... وسعت این زمینها بسیار زیاد است آخرین آماری که ارائه شده رقم قابل ملاحظهای است که ۱۰الی ۱۲ درصد از سطح تهران یعنی چیزی حدود ۷۲ کیلومتر مربع را به خود اختصاص داده است.
... در بند(۵) مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در این باره آمده است: احداث و توسعه تاسیسات نظامی از قبیل پادگانها و میادین آموزشی و تمام یا هر قسمت از هرگونه تاسیسات دیگر متعلق به واحدهای نظامی و انتظامی که عملکرد شهری ندارند، در داخل محدوده و حریم استحفاظی شهرها ممنوع است. تاسیسات مشابه موجود نیز باید در قالب برنامه تدریجی از محدوده و حریم شهرها خارج شده و اراضی و ساختمانهای باقی مانده تغییر کاربری داده و با رعایت اولویتهای شهری به مصارف عمومی برسد. اما این مصوبه در سالهای سازندگی[!] به فراموشی سپرده شد ....
یک کارشناس شهرسازی نیز معتقد است که پادگان هایی که دست ارتش یا نیروی انتظامی قرار دارند، انتظار دارند که ارزش به روز ملک آنها بازگردانده شود تا به تخلیه این اراضی اقدام کنند اما مسئله مهم این است که این اراضی بیش از ۵۰ کیلومتر را در برمی گیرد و شهرداری و دولت قطعا نمی توانند چنین هزینه هنگفتی را برای خرید این زمینها پرداخت کنند و پروژه در نهایت همچنان معلق می ماند. همچنین در یک بحث دیگر ارتش میخواهد با شهرداری و دولت معامله کند و معتقد است که ما در صورتی این اراضی را تخلیه می کنیم که قسمتی از زمین را با تغییر کاربری به مسکونی، به خود ما بازگردانید و چون شهرداری چنین کاری نمی کند و دولت نیز در شرایطی است که نمی تواند به آنها چیزی را تحمیل کند در نتیجه چنین اقداماتی بینتیجه خواهد ماند. اگر پادگانها تبدیل به بافت مسکونی شوند برای شهر ضرر خواهد داشت.
این اراضی در جاهای خوب تهران و در ابعاد گسترده و وسیع در اختیار این نهادهای نظامی قرار دارد و با عدم خروج این نیروها از سطح شهر، تبعات تاسف بار همچنان ادامه خواهد داشت. شهر نیاز به زمین برای فعالیتهای خدماتی و فضای سبز دارد....
تخلفات صرفا مختص نیروهای مسلح نیست و تقریبا بیشتر دستگاههای دولتی، ساخت و سازهای غیر مجاز دارند. این ساخت و سازها، مشکلات عدیده زیست محیطی برای شهر دارد و تهران را با بحران جدی مواجه میکند. با توجه به این توضیحات به نظر می رسد که تهران در آستانه فاجعه قرار دارد....»
http://www.hamshahrionline.ir/details/۸۰۳۰۱
۲۳- http://www.pgnews.ir/showpage.aspx?id=۴۳۵۱۴
۲۴- ساخت پادگان قاین(پادگان غدیر): در سال ۱۳۹۱ اعلام گردید که ۶۰۰ هکتار زمین برای احداث پادگان قاین درنظر گرفته شده است که در حدود ۲۰۰ هکتار زمینهای متعلق به منابع طبیعی بود که واگذار شده است و بخش بزرگی نیز زمینهای کشاورزی بوده است که به رغم تملک توسط ارتش، به علت عدم تامین اعتبار، تسویه حساب با مالکین زمینها انجام نگرفته است و در عمل زمینها از کاربری اصلی خود خارج شده است.
http://javanonline.ir/vdcco۱q۰p۲bqmm۸.ala۲.html
۲۵- ساخت پادگان سپاه در خوی: برای احداث پادگان(امام خمینی) متعلق به نیروی زمینی سپاه پاسداران در خوی، که در آبان ماه سال ۱۳۸۶ به بهره برداری رسید، زمينی به مساحت ۱۴۵ هکتار در منطقه ديزج جمشيدخان اختصاص یافت.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=۱۵۰۹۷۴۰
۲۶- محل احداث پادگان جديد لشگر ۷۷ پيروز ثامن الائمه: برای احداث پادگان جدید لشگر ۷۷ خراسان، زمينی به مساحت بالغ بر ۱۰۰۰ هکتار اختصاص یافته و عملیات احداث از سال ۱۳۸۸ آغاز شده است.
روزنامه خراسان: «بازديد استاندار از محل احداث پادگان جديد لشگر ۷۷ پيروز ثامن الائمه(ع)». شماره ۱۷۷۹۹(شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۲۸). اخبار خراسان رضوی.
۲۷- اختصاص ۱۳۰۰ هکتار زمین برای پادگان ارتش در بجنورد: در اسفند ۱۳۹۰، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری خراسان شمالی از اختصاص بیش از یک هزار و ۳۰۰ هکتار زمین ملی(واقع در تخته اردکان بجنورد) برای انتقال پادگان بجنورد و نیز تحویل اراضی میدان تیر ارتش واقع در منطقه علیآباد خبر داد.
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=۱۳۹۰۱۲۱۴۰۰۱۳۴۸
۲۸- http://www.tabriz.ir/?PageID=۲۲۲
۲۹- «قانون فروش و انتقال پادگانها و ساير اماكن نيروهای مسلح به خارج از حريم شهرها
تاریخ تصویب: ۱۳۸۸/۶/۱۱
ماده ۱- وزارت دفاع و پشتيبانی نيروهای مسلح و نيروهای مسلح جمهوری اسلامی ايران مكلفند با درخواست ستاد كل نيروهای مسلح، دولت يا شهرداری ها(از طريق وزارت كشور) و در صورت موافقت فرماندهی كل قوا نسبت به فروش(از طريق مزايده يا توافق) و انتقال پادگانها و ساير اماكن تحت تملک از محدوده شهرها به خارج از حريم آنها با توافق وزارت مسكن و شهرسازی يا شهرداریها و يا ساير دستگاههای اجرایی اقدام نمايند. در ارتباط با اراضی وقفی نيز مطابق قوانين مربوطه عمل می شود.
تبصره - اماكن نيروهای مقاومت بسيج، ناجا، وزارت دفاع و پشتيبانی نيروهای مسلح و سازمانهای وابسته و تابعه آن و سپاه انصار (به جز پادگانهای آموزشی، مراكز توليد سلاح و مهمات و زاغههای مهمات آنها) و مراكز علمی، پژوهشی، درمانی رفاهی و منازل مسكونی نيروهای مسلح و همچنين ستاد كل، ستادهای فرماندهی كل سپاه و ارتش و ستادهای نيروها از موضوع اين ماده مستثنی می باشند. در موارد اختلافی نظر ستاد كل نيروهای مسلح حاكم است.
...
ماده ۵- وزارت جهاد كشاورزی مكلف است در موارد جابه جايی موضوع اين قانون، زمين مناسب مورد نياز جهت احداث پادگان يا اماكن جايگزين و حريم آنها را مطابق معيارها و مقررات نيروهای مسلح واگذار نمايد.
...
http://www.imj.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=۱۰۸۲:۱۳۸۸-۱۲-۱۴-۲۲-۵۹-۰۰&catid=۸۳:۱۳۸۸-۱۱-۰۳-۰۸-۳۹-۳۹&Itemid=۲۲۱
۳۰- http://hashemirafsanjani.ir/fa/node/۱۹۵۰۷۸
۳۱- مديركل منابع طبيعی گلستان در پاسخ به اين سوال كه چگونه ۱۰ هكتار جنگل برای ساخت موزه به یک نهاد واگذار شده گفت: «اين مقدار ۱۰هكتار نيست و حدود ششهزار متر است كه در سال ۷۳ برای دفن شهدای گمنام به بنياد حفظ ارزشهای دفاع مقدس داده شده است. آنها تمام مجوزهای لازم را در همان زمان دريافت کرده اند و حالا در حال اجرای طرح هستند.»
اما رييس كميسيون فرهنگی، اجتماعی و زیست شهری شورای اسلامی شهر گرگان درباره مساحت زمین تصرف شده گفت: «مجوز اجرای طرح در شش هزار متر داده شده اما فنس کشی در اطراف ۱۰ هكتار انجام شده است.» او در نامهای خطاب به رییس دفتر بازرسی خامنهای نوشت:« بيش از دو سال است كه یکی از نهادهای استان گلستان حدود ۱۰ هکتار از اراضی جنگلی را در ارتفاعات و دل جنگلهای طبیعی و بكر ناهارخوران گرگان به بهانه تاسيس موزه محصور كرده و بیتوجه به مخالفتهای مردمی، اخيرا به قطع درختان و خاکبرداری عجيب و بیسابقه در اين منطقه جنگلی(نورالشهدا) جهت ساخت و ساز اقدام نموده است… شواهد حاکی از عزم اين نهاد نظامی جهت ساخت و ساز گسترده یک مجموعه اختصاصی اين نهاد به بهانه احداث موزه است … اين نهاد مستقيما زير نظر مقام معظم رهبری قرار دارد ... حجم عجيب خاکبرداری در دل جنگل، كارشناسان منابع طبیعی را نيز حیرت زده كرده است. در حالی كه به فاصله چند دقيقه از شهر گرگان، زمینهای غیرجنگلی و حتی کم بازده وجود دارد، انتخاب و اصرار بر تخریب یک عرصه کاملا طبیعی و جنگلی و همچنين عدم پاسخگویی و تهدیدهای امنیتی در برابر سوالات مردم شایبههای زیادی را گمانه می زند. عرصه جنگلهای انبوه شمال كشور يادآور کدام یک از مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس است؟! ….»
مهرپور محمدی، مهرداد: محیط زیست ایران قربانی حکومت جمهوری اسلامی. ۲۰۱۲.
http://partov.wordpress.com/۲۰۱۲/۰۵/۱۹/mohit_zist_iran-ghorbani_jomhuri_eslami-mehrdad_mehrpour_mohammadi/
۳۲- http://jahanezan.wordpress.com/۲۰۱۲/۱۰/۱۶/۱۹۹۳۶/
۳۳- http://isdle.ir/news/index.php?news=۸۶۲۷
۳۴- یک كارشناس حقوقی می گوید: «برخی سازمانهای نظامی و غيرنظامی برای انجام مانور نظامی يا طرحهای عمرانی خودسرانه وارد مناطق حفاظت شده می شوند. همه موظف هستند قبل از هرگونه اقدامی از سازمان حفاظت محيط زيست مجوز لازم را برای ورود به اين مناطق بگيرند. سازمان حفاظت محيط زيست تنها برای ورود به مناطق غيرحساس بايد مجوز صادر كند. اجازه حضور در مناطق غيرحساس نيز برای مدت كوتاهی صادر می شود و دستگاه درخواست کننده پس از پايان مهلت مورد نظر، بايد اراضی را با همان حالت اوليه بايد به سازمان حفاظت محيط زيست بازگرداند. واگذاری زمينهای حفاظت شده ممنوع است و نبايد به هيچ وجه اين اقدام صورت گيرد. وی به باندهای زمین خواری اشاره می کند و می گوید: برخی از افراد به هر نحوی كه شده زمینهای باارزش را تصاحب كرده و با قیمتهای گزاف دوباره می فروشند….»
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=۱۰۰۸۸۶۴۶۴۱۵۰
۳۵- شرکت هایی که مستقیم یا غیرمستقیم به نهادهای نظامی[سپاه پاسداران] وابسته بودند، به ویژه شرکت فارس مبين (وابسته به بنياد تعاون بسيج فارس)،به دلیل برخورداری از حمایت [سردار]نجفی و عزیزی، به «شرّخری» نیز روی آوردند. آنان در املاکی که در سالهای پس از انقلاب به تصرف غیر مالکین درآمده، و مالکین از اسناد ثبتی و حقوق قانونی بهره مند بودند ولی توان خلع ید از متصرفین را نداشتند، به انعقاد قرارداد با مالکین پرداختند و سپس با اخراج متصرفین، سهمی بزرگ از اراضی را دریافت کردند.
شهبازی، عبدالله. زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز. فروردین ۱۳۸۷.
http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani/ze_۱۱.html
۳۶-http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۱۱/۰۳/۱۱۰۳۰۹_l۱۰_ejei_land_appropriation_corruption.shtml
۳۷- http://www.cisiran.ir/news/۱۵۰-ghachagh.html
۳۸- http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=۱۰۰۹۱۹۰۳۰۳۰۴
۳۹- http://damghanhunter.blogfa.com/۸۸۰۷۴.aspx
۴۰- مژگان جمشیدی: «مرگ همه سهم محيط بانان». روزنامه شرق، شماره ۱۶۰۱(۲۲/۵/۹۱)، صفحه ۱۳(محيط زيست).
۴۱- http://jamshidi۶.blogfa.com/post-۹۴.aspx
۴۲- http://isdle.ir/news/index.php?news=۱۰۰
۴۳- سایر متهمان پرونده؛ حسن رهنما، علی رضا خیرجو، فرهاد قدرچهره و محمدعلی بینا نام داشتند كه ۳ نفر از آنها بسیجی و یک نفر دیگر پاسدار بودند.
http://naserpayrovi.blogfa.com/post-۳۱.aspx
۴۴- در گزارشی- انتشار یافته در هفتم اردیبهشت ۱۳۸۶- به این موضوع پرداخته شده است: «چرا فریادهای همسر جوان و داغدارشهید پیروی و سه دختر یتیم شدهاش را که ۱۰ روز قبل در اعتراض به عدم تایید حکم قصاص یکی از قاتلان در ساختمان دیوان عالی کشور تا ساعتها ضجه و شیون زدند کسی نمی شنود؟ آیا براستی خدمت در یک نهاد نظامی و پست و مقام و درجه بالا می تواند حتی برای متهمان به قتلی که خود اعتراف به چنین جنایتی کرده اند، مصونیت قضایی و حقوقی را به دنبال داشته باشد؟ که اگر پاسخ غیر از این است چرا هنوز هم مجازاتی برای قاتلان در نظر گرفته نشده تا لااقل مرهمی باشد بر دل زخم خورده خانواده پیروی و امید به این که عدالت اجرا می شود؟ چرا متهمان به آدم ربایی که آنها نیز از نهادهای نظامی و امر به معروف بودند اکنون با قرار وثیقه آزاد هستند ؟!
... چرا در کمتر از سه دهه ۴۲۰ جنگلبان و ۹۵ محیط بان محیط زیست مورد هجوم و ضرب و شتم قرار گرفته و جان خود را از دست داده اند اما هنوز هم هیچیک از متهمان به قتل به مجازات نرسیده اند؟ اگر آن روز که قاچاقچیان چوب، دست و پای جنگلبانان را به جای کنده درخت، اره کرده و قطع می کردند و اگر آن روز که جنگلبانان و ماموران حافظ منابع طبیعی و محیط زیست را زیر تراکتور و لودر گذاشته و از روی آنها می گذشتند با متهمان برخورد قضایی شده بود، آیا بازهم امروز کسی جرات می کرد چنین گستاخانه سر از بدن پیروی جدا کند؟»
http://jamshidi۶.blogfa.com/post-۹۴.aspx
۴۵- متهم ردیف اول پرونده قتل، پرویز كاظمی ۴۳ ساله اهل ماسال و ساکن رشت و دارای شغل آزاد. متهم ردیف دوم افراسیاب نصیری ۴۶ ساله اهل ماسال و ساکن رشت. متهم ردیف سوم ۳۲ ساله، اهل و ساکن رشت. متهم ردیف چهار ۲۵ ساله، اهل و ساکن رشت. متهم ردیف پنج از نیروهای امر به معروف در رشت و متهم ردیف ششم ۳۹ ساله و نظامی[پاسدار] بودهاند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۸%B۵%D۸%B۱_%D۹%BE%DB%۸C%D۸%B۱%D۹%۸۸%DB%۸C
۴۶- ... متهم ردیف اول پرونده«ناصر کاظمی» در بین محلیها به داشتن رابطه با ساواک، پیش از انقلاب، معروف بود. ... در پگاه هفتم اردیبهشت ۱۳۸۴، متهمان ردیف سوم تا پنجم که بسیجی و ضابط قضایی بوده اند، با در دست داشتن حکم جلب- که به کمک سرهنگ نصیری و با اختیارات بیحد و حصر او تهیه شده بود- خودروی دولتی «پیروی» را در سه راهی پاسگاه ملاسرای شفت متوقف می کنند و از پیروی می خواهند که با آنها برود. بعد او را به محل قرارشان با متهمان ردیف۱و ۲، جنگلهای ضیابر صومعه سرا، برده و تحویل می دهند. بعد که کار انجام می شود و آنها به سراغ سرهنگ نصیری می روند، نصیری به آنها می گوید:«سر اون پیروی رو بریدم ... حقش بود که بمیره!» بعد هم(خ) [خیرجو] و دوستانش را تهدید می کند که در صورت دهن لقی کردن و حرف بیجا زدن، برای خانواده ی آنها مشکل ایجاد خواهد کرد!
http://it.ilearn.ir/index.php?topic=۳۱۷.۱۵;wap۲
۴۷- http://sigarchi.net/blog/?p=۱۱۰۳
منبع و نویسنده مهرداد مهرپور محمدی از سایت آزادی بیان