من مستم
من مستم و میخانه پرستم
راهم منمائید
پایم بگشائید
وین جام جگر سوز مگیرید ز دستم
می، لاله و باغم
می، شمع و چراغم
می، همدم من، همنفسم، عطر دماغم
خوش رنگ، خوش آهنگ
لغزیده به جامم
از تلخی طعم وی اندیشه مدارید
گواراست به كامم
در ساحل این آتش
من غرق گناهم
همراه شما نیستم ای مردم بتگر
من نامه سیاهم
فریاد رسا! در شب گسترده پر وبال
از آتش اهریمن بدخو، به امان دار
هم ساغر پر می
هم تاك كهن سال
كان تاك زرافشان دهدم خوشه زرین
وین ساغر لبریز
اندوه زداید زدلم، با می دیرین
با آنكه در میكده را باز ببستند
با آنكه سبوی می ما را بشكستند
با آنكه گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم
با محتسب شهر بگوئید كه هشدار
هشدار كه من مست می هرشبه هستم
شعر مست از سیاوش كسرائی
سیاوش كسرائی به سال ۱۳۰۵ در اصفهان زاده شد و بسیار زود همراه با خانوادهاش به تهران آمد. او در دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی ، عمری را به تكاپوهای سیاسی (حزب توده ایران ) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگیش را ابتدا در كابل و سپس در مسكو بسر برد. وی در سال ۱۳۷۴به دلیل بیماری قلبی در وین، زندگی را بدرود گفت و در گورستان مركزی وین ( بخش هنرمندان ) بهخاك سپرده شد. او از جمله شاگردان خوب نیما یوشیج بود و از جمله مشهورترین شعرهای به یادگار ماندهاش، منظومه طولانی و زیبای آرش كمانگیر است .
من مستم و میخانه پرستم
راهم منمائید
پایم بگشائید
وین جام جگر سوز مگیرید ز دستم
می، لاله و باغم
می، شمع و چراغم
می، همدم من، همنفسم، عطر دماغم
خوش رنگ، خوش آهنگ
لغزیده به جامم
از تلخی طعم وی اندیشه مدارید
گواراست به كامم
در ساحل این آتش
من غرق گناهم
همراه شما نیستم ای مردم بتگر
من نامه سیاهم
فریاد رسا! در شب گسترده پر وبال
از آتش اهریمن بدخو، به امان دار
هم ساغر پر می
هم تاك كهن سال
كان تاك زرافشان دهدم خوشه زرین
وین ساغر لبریز
اندوه زداید زدلم، با می دیرین
با آنكه در میكده را باز ببستند
با آنكه سبوی می ما را بشكستند
با آنكه گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم
با محتسب شهر بگوئید كه هشدار
هشدار كه من مست می هرشبه هستم
شعر مست از سیاوش كسرائی
سیاوش كسرائی به سال ۱۳۰۵ در اصفهان زاده شد و بسیار زود همراه با خانوادهاش به تهران آمد. او در دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی ، عمری را به تكاپوهای سیاسی (حزب توده ایران ) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگیش را ابتدا در كابل و سپس در مسكو بسر برد. وی در سال ۱۳۷۴به دلیل بیماری قلبی در وین، زندگی را بدرود گفت و در گورستان مركزی وین ( بخش هنرمندان ) بهخاك سپرده شد. او از جمله شاگردان خوب نیما یوشیج بود و از جمله مشهورترین شعرهای به یادگار ماندهاش، منظومه طولانی و زیبای آرش كمانگیر است .