مهر ۲۵، ۱۳۹۱

آتشی که آنکارا افروخت، خود او را در شعله‌هایش می سوزاند.

 ترکیه به تحول سوریه به عنوان فرصتی نگریست که می تواند نقطه آغازین احیای نوعثمانی باشد. این ارزیابی برخاسته از دکترین «احمد داود اوغلو»، وزریر خارجه این کشور است. او در کتاب «عمق استراتژیک» خود اعلام می دارد که ترکیه باید حوزه نفوذ جغرافیای سیاسی خویش را به حوزه نفوذ تاریخی پیوند دهد. براساس این نگاه طبیعی خواهد بود که ترکیه به سوریه به عنوان اولین دروازه وروردی در جهت تحقق این امر نگاه کند. مبنا قرار دادن گذشته تاریخی بدون مد نظر قرار دادن شرایط امروز و قابلیت ها سبب گردیده فرصت سوریه، به تهدیدی جدی برای ترکیه تبدیل گردد.


درست یک قرن پیش و در واپسین روزهای امپراطوری عثمانی، ترک های جوان برای نجات امپراطوری که دچار بیماری شده بود به عملی دست زدنند که نه تنها به احیای امپراطوری کمک نکرد، بلکه فروپاشی را نیز تسریع نمود.
( کشتار بیش از یک میلیون از ارامنه ساکن در ترکیه برای یک دست کردن ملت ترک، همچنین کشتار و شکنجه کرد‌های ساکن در این کشور از طریق راه پیمایی‌های اجباری از سرزمین‌های متعلق به آنها، که به وسیله ترک‌ها در آحاز قرن ۲۰ انجام شد.) این در حالی بود که مولفه و بستر قدرت ترک های جوان، در بخش عمده ای حاصل ظرفیت های درونی بود.
امروز ترکیه با دکترین داود اوغلو بدنبال احیای رویای است که منطبق بر واقعیت های داخلی، منطقه ای و بین المللی نیست. ترکیه با ظرفیتی که دارد نه نمی تواند و نه به او اجازه می دهند به موقعیتی دست یابد که سبب تغییر معادلات منطقه گردد. قدرت هایی که سعی دارند ترکیه را الگویی برای منطقه نمایند، اجازه نخواهند داد که این کشور به قدرتی دست یابد که بتواند مستقل عمل نماید.

امروز آتشی که آنکارا به آن دامن زده است، با شییبی آرام از زمین سوریه به زمین ترکیه منتقل شده ودر نتیجه افزایش درگیری های نظامیان ترک با اعضای پ ک ک ، ترکیه در یک سال اخیر، خونین ترین سال خود را در سیزده سال گذشته پشت سر گذاشته است. هنگامی که ترکیه برای خویش در سوریه حق دخالت قایل می شود، می تواند برای دمشق نیز این حق را توجیه نماید که با اهرم های خود، نه تنها صحنه بازی را برهم بزند، بلکه شرایط را به نفع خود نیز تغییر دهد.

چنانچه کلی تر به مسائل منطقه بنگریم می بینیم که ترکیه در تحولات منطقه بازیگر مستقل نبوده و نیست؛ گویی قرار است در تحولات همراه و تسیهل کننده اهداف غرب باشد. اگر در بعضی از حوزه ها به آنکارا اجازه و فرصت مانور داده می شود، حوزه ها و عمل راهبردی را شامل نمی شود. اقتصاد شدیدا وابسته به سرمایه جهانی و حتی عضویت در ناتو، اهرم کنترلی هستند که می تواند شرایط را در هر لحظه و خارج از اراده آنکارا، به زیان ترکیه تغییر دهد. در کنار این عوامل بازی دوگانه غرب در موضوع کردی و علوی در ترکیه، سالهاست بستر اجتماعی ناآرامی را برای ترکیه ایجاد نموده است که ترک ها خود به ابعاد و پیچیده گی های آن آگاهند.

سیاست مداری که تاریخ بجای عبرت، مبنا و محل عمل سیاسی او می گردد، نه فقط به کشور خویش بلکه به تمام انسانیت صدمه وارد می نماید. از نظر داود اوغلو، کار اسد سه ماهه تمام بود و به قول رهبران ترک، سال گذشته قرار بود در مسجد اموی معارضین به همراه دوستان ترک خود نماز شکر بخواننند و امروز بیست ماه گذشته و نه تنها اسد مانده بلکه حوزه درگیری های از دمشق و حلب و به نزدیکی مرزهای ترکیه رسیده است. اردوگاههای آموزشی معارضین سوری در ترکیه، به محل نفوذ پ ک ک و عناصر افراطی القاعده تبدیل شده و این تحول به خودی خود، به نگرانی جدی برای آنکارا و در بعدی برای غرب تبدیل شده است.

ساده لوحی خواهد بود که تحولات سوریه را بدون درک بازی بزرگتری که در منطقه در حال شکل گیری است تحلیل نمایم. واقعیت آن است که در نگاه کلان، سوریه به محل شکل گیری مجدد صف بندی قدرت های بین المللی و منطقه ای تبدیل شده است. در حال حاضر در تحولات سوریه، مطالبات مردمی، دموکرسی خواهی، مقاومت و ... در سایه کشمکش هایی مانده که هر یک از قدرت های درگیر در آن، به دنبال هدف خاص منطبق بر منافع خود در آن می باشند. در واقع سوریه به مرز شکل گیری مجدد جنگ سردی تبدیل شده که می تواند با جنگ گرم، هزینه های زیادی را بر مردم ترکیه، سوریه، منطقه و بطور کلی جهان وارد نماید. روس ها با سوریه بطور جدی به خاورمیانه باز گشته اند و چینی ها نیز نمی خواهند از غافله رقابت عقب بمانند. در بعد منطقه ای نیزدلایل و ملاحظات صف بندی های ایران، عراق، لبنان از یک سو، و ترکیه،عربستان و قطر از سوی دیگر روشن است. مصر و اردن نیز در جایی ایستاده اند که به هر دو نتیجه تحول در آینده نزدیک باشند.

رقابت ژئوپلتیکی در پشت پرده تحولات سوریه و بازی های مربوط به آن، از مهمترین عوامل تداوم بحرانی است که به کارگیری ادبیات مذهبی، دموکراسی خواهی، استقلال طلبی و مقاومت نیز تا حدودی در آن نقش ابزاری یافته اند.

علیرغم فضای جنگی که بر منطقه حاکم شده است، باید توجه داشت که تحولات و بحران میان سوریه و ترکیه در حد و اندازه ای نیست که با تصمیم دمشق و آنکارا به جنگ منجر گردد. شرایط بین المللی، منطقه ای و از همه مهمتر شرایط داخلی ترکیه در ابعاد اجتماعی، اقتصادی،سیاسی و امنیتی آماده جنگ نیست.

بحران اصابت خمپاره به خاک ترکیه نیز، چون سقوط جنگنده ترک در آب های مدیترانه، مشمول گذشت زمان خواهد شد. گرفتن مجوز عملیات نظامی از پارلمان ترکیه، اعزام فرماندهان، نیرو و تجهیزات به مرز، اظهارات سلحشورانه رهبران سیاسی ترکیه و ... فارغ از اینکه اقدامی بازدارنده می باشد، بیشتر حرکتی برای آرامش افکارعمومی مردم ترکیه به نظر می رسد. ترک ها در حال حاضر از دولت ترکیه سوال می نمایند که چرا تحولات داخلی در سوریه را تحولات خویش تلقی نموده و امروز گرفتار آن شده ایم.

باید به این نکته توجه داشت که اظهارات رهبران سیاسی در بحران ها بیشتر در جهت پاسخگویی به احساسات تهیج شده مردم آن کشور است. وقتی بحران نظامی شکل می گیرد رهبران سیاسی برای اقناع افکار عمومی مجبور به استفاده از ادبیات حماسی می شوند، اما خود بیش از دیگران می دانند که عملیاتی نمودن حتی بخشی از تهدیدات، هزینه های سنگینی خواهد داشت.

در صحنه تحولات امروزسوریه، قریب به اتفاق تحلیل ها بر آن است که تا انتخابات امریکا در میدان بازی سوریه تغییرات اساسی رخ نخواهد داد. پس از آن نیز رقابت های ژئوپولتیکی و نگرانی از آینده مبهم سوریه تابلو چندان روشنی را ترسیم نمی نماید. اگر پذیرفته شود دموکراسی صادرتی نیست و حاصل یک روند است، می توان با بکارگیری درایت و عقلانیت مبتنی بر منافع جمعی و با به کارگیری شیوه های مسالمت آمیز، به دستیابی به راحل سیاسی در سوریه امیدوار بود.

بسیاری در ترکیه بر این باورند که ترکیه نه الگو و رهبر تغییرات در خاورمیانه بلکه خود مرکز و موضوع اصلی تغییر در خاورمیانه است. بازی با کارت کردی و مذهبی مهمترین نشانه های بازی خطرناکی است که امروز در بحران میان آنکارا و دمشق علائم خود را نشان داده است. غفلت از درک این راهبرد و چشم بستن بر این نکته که بعضا هدف درگیری های کوچک، مقدمه ایجاد درگیرهای بزرگ برای تغییرات وسیع است، فاجعه آمیز خواهد بود.

منبع: برش خبری از دیپلماسی