دوباره میچاپمت وطن اگرچه با آبروی خویش
ستون ز سقف تو میبرم، بیاری خلق وخوی خویش
دوباره میگیرم از تو خون، بخاطر آقازاده ها
اضافهاش نیز میدهم، به بچههای عموی خویش
دوباره این خاک پرگهر، به توبره و کیسه میکشم
دمی تغافل نمیکنم، ز کوشش و جستجوی خویش
دوباره میبُرمش نفس، ز هرکه کوشد برای جیک
به انفرادی بیفکنم، چه منتقد چه عدوی خویش
بچند تن از قلمزنان، دلار و پوندی دهم نشان
خصوصاً آنکه برای من، نموده پاره گلوی خویش
برهبری نیز میدهم، زکات و خمس و کمیسیون
اگرچه بیزارم از طرف ، چو یک زنی از هووی خویش
دوباره میسازمت وطن، برای بانک سوئیس خود
که کبک بختم نموده حظ ز بانگ قوقلی قو قوی خویش.
هادی خرسندی