شهریور ۲۶، ۱۳۹۱
همـواره زنـده بـمان و زنـدگی کـن
شبها زودتر بخواب
صبها زودتر بیدار شو
نرمش کن، بدو، کم غذا بخور
زیر بارون راه برو
تو زمستون گلوله برفی درست کن
هر چند وقت یک بار نقاشی بکش
در حمام آواز بخوون و کمی آب بازی کن
سفید بپوش
آب نبات چوبی لیس بزن
بستنی قیفی بخور
به کوچکترها سلام کن
گاهی، شعر بخون
نامه ی کوتاه بنویس
جورابهای رنگی بپوش
مادرت رو بغل کن و روشو ببوس
به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن
دنبال بازی کن، اگر نشد وسطی بازی کن
به برگ درختها دقت کن
به بال پروانهها دقت کن
قاصدکها رو بگیر و فوت کن
به باغ وحش برو
چرخ و فلک سوار شو
کوه برو
هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده
زیر جملههای خوبی که تو کتابها هست خط بکش
به دوستهای قدیمیت تلفن بزن
فرصت کردی به شنا برو
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن
اراده کن که خواب ببینی
از خوابهای بد بپر و آب بخور
چای بخور و برای دیگران چای دم کن
خوابهات رو تعریف نکن
خوابهات رو بنویس
خنده رو از یاد نبر
چشمهات رو روی هم بگذار
شیرینی بخر
با بچهها توپ بازی کن
برای خودت برنامه بریز
قبل از خواب موهات رو شانه کن
به سر خودت دستی بکش
خودت رو دوست داشته باش و برای خودت دعا کن!
رای خودت دعا کن که آرام باشی
وقتی توفان می آید، تو همچنان آرام باشی
تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون کنار بروند و خورشید دوباره بتابد
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی
برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی
برای خودت دعا کن تا همه ی شبهایت ماه داشته باشد
چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است
ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است
خیلی چاله چوله داره؛ دامهای زیادی در آن پهن شده و باریکههای خطرناکی داره
پر از گردنههای حیران و سنگلاخهای برف گیر است
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی
چون هر جای راه بایستی مردهای و مرگی که شکل نفس نکشیدن به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است
هیچ وقت خودت را به مردن نزن!
برای خودت دعا کن که زنده بمانی
زنده ماندن چند راه حل ساده دارد
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت بیشتر از اندازهای که نیاز داری بخوابی
باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد
بیداری هایی آمیخته با روشنایی، صدا، نور، حرکت
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی
همیشه سهمت را بخواه
و بیشتر از آنچه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند
برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیزی سینه ات را آلوده کند
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد
هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشتهها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند
دریچههایش را، ورودیها و خروجیهایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!
اگر ذخیره ی شادمانیهایت دارد تمام می شود باید بروی پشت پنجره و به آسمان نگاه کنی
آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود
آن وقت صدایش کن
به نام صدایش کن
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟!
تو صریح و ساده و رک بگو
هر چیزی که می خواهی فقط از خدا بخواه
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند
شادمان باش
او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند که زنده بمانی
از او کمک بگیر
از او بخواه به تو نفس، چرخ و فلک، قدم زدن، کوه، سنگ، دریا، شعر، درخت، تاب، بستنی،
سجاده، اشک،حوض، شنا، راه، توپ، دوچرخه، دست، آلبالو، لبخند، دویدن و عشق... بدهد.
آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده که زندگی از اینکه تو زنده هستی به خودش ببالد !
و در نشیب و فرازهای زندگی ات دیگران را نیز فراموش نکن