این روزها بحث سوریه در راس اخبار رسانههای دنیا است. در حقیقت نزدیک به ۱۸ ماه است که سوریه صدر اخبار دنیا را به خود اختصاص داده است. تحولات در آن به اندازهای پیچیده است که به راحتی نمی توان پایانی برای آن تصور کرد. در این میان کاملا مشهود است که دخالتهای خارجی تا چه اندازه در خط دهیهای تحولات سوریه اثر گذار هستند. عربستان و قطر و ترکیه در کنار انگلیس و فرانسه از یک سو و روسیه و چین و ایران به عنوان دوستان نزدیک حکومت اسد از سوی دیگر هر کدام به نوعی تلاش می کنند، در تحولات سوریه نقش داشته باشند. البته دیگر برای همه روشن است که غرب و متحدانش بر گسترش بحران و دامنه دار شدن آن اصرار دارند در حالی که طرف مقابل به کاهش تنش و از سر گذراندن بحران توسط اسد تلاش می کند.
در این میان حکایت ترکیه حکایتی جدا و شگفت آور دارد. ترکیهای که تا قبل از بحران سوریه از متحدان نزدیک دمشق بود با آغاز تحولات جاری در آن چنان از در مخالفت با اسد در آمد که یک تنه در جبهه مخالفان نظام وی قرار گرفت. آنکارا حتی جلوتر از انگلیس و پایتختهای غربی علیه اسد موضع گرفت و خود را در صف مقدم دشمنان اسد قرار داد. مخالفان وی را در خاک خود پذیرفت و برای آنها کنگره تشکیل داد. نشستهای مکرر استانبول در همین راستا بود که در آن اکثر چهرههای مخالف خارج نشین اسد حضور داشتند.
از همان موقع برای همه این پرسش به وجود آمده بود که چه شده آنکارا یک شبه علیه اسد شده است. چه امتیاز دندان گیری به دست آورده که حاضر است همه معاهده خود را با اسد زیر پا بگذارد و عکسهای یادگاری را فراموش کند و در مقابل اسد بایستد و حتی تهدید به جنگ کند و به جامعه جهانی فشار بیاورد که علیه اسد علاوه بر تحرکات دیپلماتیک تحرکات نظامی نیز انجام دهد. قضیه زمانی عجیب تر می شود که می بینیم دولت ترکیه بیپروا مخالفان اسد را در خاک خود پناه می دهد، مجهز می کند و برای مبارزه به سوریه گسیل می دارد. به معنای دیگر ترکیه بیش از هر کس دیگری برای سقوط اسد عجله دارد؛ چرا؟ این همه عجله برای چیست؟ حتی ترکیه برای رسیدن به این هدف حاضر شده است که روابطش با ایران نیز تیره شود.
هنگامی که تحولات سوریه آغاز شد، روزنامه الاخبار لبنان گزارش داد که شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر و ملک عبدالله، پادشاه عربستان به احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه و رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه پیام داده اند که اسد ظرف دو ماه سقوط خواهد کرد. امیر قطر به اطلاع مقامهای ترکیهای رسانده بود که ما شبکه الجزیره را علیه اسد بسیج می کنیم، عربستانیها نیز شبکه العربیه را بسیج می کنند تا کار سقوط اسد تسریع شود. اما این اتفاق نیفتاد و دست کم ۱۸ ماه است که بشار اسد با قدرت در برابر مخالفانش ایستاده است. این که ترکیه از این بلوف سر خورده شده است و از این موضوع نزد اعراب و امریکاییها شکایت می برد، چیزی نیست که بر کسی مخفی باشد اما سوالی که مطرح است این است که به رغم همین سرخوردگی آنکار همچنان بر طبل سرنگونی اسد می کوبد و نخست وزیر ترکیه هر روز یک طعنه تازه به حکومت اسد می زند.
پس از انقلاب تونس و مصر و روی کار آمدن جریانهای اخوانی در این دو کشور و به مدد تبلور آنها در جامعه عربی و به قدرت رسیدن دیگر شاخههای آنها در مغرب و لیبی غروری وصف ناپذیر سراسر اخوانیهای دنیا را فرا گرفت. اخوانیها به روشنی می دیدند که از مالزی و اندونزی در خاور دور تا قلب جهان عرب اخوانیها به قدرت رسیده اند یا دستی در قدرت دارند. در این میان وضعیت اخوانیهای ترکیه از همه بهتر است. آنها از یک سو انگلیس را در کنار خود دارند و دوست نزدیک غرب محسوب می شوند و از سوی دیگر در ترکیه نیز بر دیگر جریانهای سیاسی کشور برتری دارند. در عین حال طی دورانی که در قدرت بوده اند ثابت کرده اند که می توانند الگوی مناسبی از دموکراسی اسلامی را نمایش دهند. به عبارت دیگر ویترین اخوانیها در برابر جامعه جهانی شده اند.
با آغاز بهار عربی و سرایت آن به سراسر جهان عرب اخوانیهای ترکیه که با عنوان حزب عدالت و توسعه فعالیت می کنند تبدیل به تغذیه کننده فکری و سیاسی جریانهای اخوان در دیگر کشورهای عربی شدند. در این میان قطریها نیز تغذیه مالی اخوانیها را بر عهده گرفتند تا دو منبع لازم برای ترویج اخوان المسلمین در جهان فراهم شود. علاوه بر آن ترکیهایهای اخوانی پل ارتباط اخوان المسلمین با غرب به ویژه ایالات متحده شدند تا راه رسیدن آنها به قدرت هموار تر از همیشه شود.
با آغاز تحولات سوریه، نمایندگان اخوان به ویژه اخوانیهای مصر، لیبی و تونس به آنکارا آمدند و پس از جلسات متعدد تصمیم گرفتند تا کنگره بزرگ اخوان را پس از کنار رفتن حکومت اسد در سوریه جشن بگیرند. بر اساس تفکر آنها اخوانیهای سوریه نیز به زودی به قدرت می رسیدند و عملا عثمانی نوین با ایده اندیشه اخوانی یا همان اسلام گرایی دوران عثمانی تشکیل می شد. یعنی شمال آفریقا تا سرزمین شام همگی به کنترل اخوانیها در می آمد. برای همین ترکیه خود را میدان دار تحولات سوریه کرد با این هدف که به هنگام برگزاری کنگره بزرگ اخوان کسی به فکر رقابت یا پیش دستی بر آن نیفتد. یعنی مرشد سیاسی همه اخوانیهای دنیا شود. ترکها آن قدر غرق این تصور بودند که از واقعیتهای موجود دور شدند و شتابزده تصمیمهای سیاسی پیاپی گرفتند.
اکنون ۱۸ ماه است که از بحران سوریه می گذرد و اسد همچنان در راس قدرت است و حتی بر اساس شواهد می توان گفت که تا اندازهای موفقیت هایی نیز برای مهار بحران به دست آورده است. اما ترکیه همچنان بر طبل مخالفت با اسد می کوبد. شاید روزی اسد بپذیرد که از قدرت کنار رود و اخوانیها به قدرت برسند و رویای دیرینه ترکها را تحقق بخشند. اما سکه روی دیگری نیز دارد، اگر اسد در قدرت بماند و بحران سوریه آن طور که ترکها پیش بینی می کردند، پیش نرود آن گاه ترکیه اردوغان مجبور خواهد شد یا از خیر کنگره بزرگ اخوان المسلمین بگذرد که البته بعید است، یا این که کنگره بزرگ خود را بدون تحقق رویای خود در سوریه برگزار کند.
منبع: دیپلماسی
در این میان حکایت ترکیه حکایتی جدا و شگفت آور دارد. ترکیهای که تا قبل از بحران سوریه از متحدان نزدیک دمشق بود با آغاز تحولات جاری در آن چنان از در مخالفت با اسد در آمد که یک تنه در جبهه مخالفان نظام وی قرار گرفت. آنکارا حتی جلوتر از انگلیس و پایتختهای غربی علیه اسد موضع گرفت و خود را در صف مقدم دشمنان اسد قرار داد. مخالفان وی را در خاک خود پذیرفت و برای آنها کنگره تشکیل داد. نشستهای مکرر استانبول در همین راستا بود که در آن اکثر چهرههای مخالف خارج نشین اسد حضور داشتند.
از همان موقع برای همه این پرسش به وجود آمده بود که چه شده آنکارا یک شبه علیه اسد شده است. چه امتیاز دندان گیری به دست آورده که حاضر است همه معاهده خود را با اسد زیر پا بگذارد و عکسهای یادگاری را فراموش کند و در مقابل اسد بایستد و حتی تهدید به جنگ کند و به جامعه جهانی فشار بیاورد که علیه اسد علاوه بر تحرکات دیپلماتیک تحرکات نظامی نیز انجام دهد. قضیه زمانی عجیب تر می شود که می بینیم دولت ترکیه بیپروا مخالفان اسد را در خاک خود پناه می دهد، مجهز می کند و برای مبارزه به سوریه گسیل می دارد. به معنای دیگر ترکیه بیش از هر کس دیگری برای سقوط اسد عجله دارد؛ چرا؟ این همه عجله برای چیست؟ حتی ترکیه برای رسیدن به این هدف حاضر شده است که روابطش با ایران نیز تیره شود.
هنگامی که تحولات سوریه آغاز شد، روزنامه الاخبار لبنان گزارش داد که شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر و ملک عبدالله، پادشاه عربستان به احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه و رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه پیام داده اند که اسد ظرف دو ماه سقوط خواهد کرد. امیر قطر به اطلاع مقامهای ترکیهای رسانده بود که ما شبکه الجزیره را علیه اسد بسیج می کنیم، عربستانیها نیز شبکه العربیه را بسیج می کنند تا کار سقوط اسد تسریع شود. اما این اتفاق نیفتاد و دست کم ۱۸ ماه است که بشار اسد با قدرت در برابر مخالفانش ایستاده است. این که ترکیه از این بلوف سر خورده شده است و از این موضوع نزد اعراب و امریکاییها شکایت می برد، چیزی نیست که بر کسی مخفی باشد اما سوالی که مطرح است این است که به رغم همین سرخوردگی آنکار همچنان بر طبل سرنگونی اسد می کوبد و نخست وزیر ترکیه هر روز یک طعنه تازه به حکومت اسد می زند.
پس از انقلاب تونس و مصر و روی کار آمدن جریانهای اخوانی در این دو کشور و به مدد تبلور آنها در جامعه عربی و به قدرت رسیدن دیگر شاخههای آنها در مغرب و لیبی غروری وصف ناپذیر سراسر اخوانیهای دنیا را فرا گرفت. اخوانیها به روشنی می دیدند که از مالزی و اندونزی در خاور دور تا قلب جهان عرب اخوانیها به قدرت رسیده اند یا دستی در قدرت دارند. در این میان وضعیت اخوانیهای ترکیه از همه بهتر است. آنها از یک سو انگلیس را در کنار خود دارند و دوست نزدیک غرب محسوب می شوند و از سوی دیگر در ترکیه نیز بر دیگر جریانهای سیاسی کشور برتری دارند. در عین حال طی دورانی که در قدرت بوده اند ثابت کرده اند که می توانند الگوی مناسبی از دموکراسی اسلامی را نمایش دهند. به عبارت دیگر ویترین اخوانیها در برابر جامعه جهانی شده اند.
با آغاز بهار عربی و سرایت آن به سراسر جهان عرب اخوانیهای ترکیه که با عنوان حزب عدالت و توسعه فعالیت می کنند تبدیل به تغذیه کننده فکری و سیاسی جریانهای اخوان در دیگر کشورهای عربی شدند. در این میان قطریها نیز تغذیه مالی اخوانیها را بر عهده گرفتند تا دو منبع لازم برای ترویج اخوان المسلمین در جهان فراهم شود. علاوه بر آن ترکیهایهای اخوانی پل ارتباط اخوان المسلمین با غرب به ویژه ایالات متحده شدند تا راه رسیدن آنها به قدرت هموار تر از همیشه شود.
با آغاز تحولات سوریه، نمایندگان اخوان به ویژه اخوانیهای مصر، لیبی و تونس به آنکارا آمدند و پس از جلسات متعدد تصمیم گرفتند تا کنگره بزرگ اخوان را پس از کنار رفتن حکومت اسد در سوریه جشن بگیرند. بر اساس تفکر آنها اخوانیهای سوریه نیز به زودی به قدرت می رسیدند و عملا عثمانی نوین با ایده اندیشه اخوانی یا همان اسلام گرایی دوران عثمانی تشکیل می شد. یعنی شمال آفریقا تا سرزمین شام همگی به کنترل اخوانیها در می آمد. برای همین ترکیه خود را میدان دار تحولات سوریه کرد با این هدف که به هنگام برگزاری کنگره بزرگ اخوان کسی به فکر رقابت یا پیش دستی بر آن نیفتد. یعنی مرشد سیاسی همه اخوانیهای دنیا شود. ترکها آن قدر غرق این تصور بودند که از واقعیتهای موجود دور شدند و شتابزده تصمیمهای سیاسی پیاپی گرفتند.
اکنون ۱۸ ماه است که از بحران سوریه می گذرد و اسد همچنان در راس قدرت است و حتی بر اساس شواهد می توان گفت که تا اندازهای موفقیت هایی نیز برای مهار بحران به دست آورده است. اما ترکیه همچنان بر طبل مخالفت با اسد می کوبد. شاید روزی اسد بپذیرد که از قدرت کنار رود و اخوانیها به قدرت برسند و رویای دیرینه ترکها را تحقق بخشند. اما سکه روی دیگری نیز دارد، اگر اسد در قدرت بماند و بحران سوریه آن طور که ترکها پیش بینی می کردند، پیش نرود آن گاه ترکیه اردوغان مجبور خواهد شد یا از خیر کنگره بزرگ اخوان المسلمین بگذرد که البته بعید است، یا این که کنگره بزرگ خود را بدون تحقق رویای خود در سوریه برگزار کند.
منبع: دیپلماسی