شهریور ۰۳، ۱۳۹۱

جنگ داخلی در لبنان ؟؟

طرابلس لبنان ناآرام است. ناآرامی هایی که از یک سال پیش در حلب و حمص سوریه آغاز شده و اخیرا به دمشق هم رسیده است دامن کشور همسایه را گرفته است. آتش ناامنی‌ها به طرابلس رسیده و درگیری‌های چند روز اخیر میان طرفداران و مخالفان بشار اسد تا کنون بیش از ۲۰ کشته و حدود ۱۰۰ زخمی برجا گذاشته است.
شب گذشته در پی درگیری شدید میان اهل تسنن و شیعیان طرابلس "شیخ خالد البرادعی" روحانی ۲۸ ساله بر اثر تیراندازی افراد مسلح کشته شد. ناآرامی‌های شمال لبنان در حالی ادامه دارد که ارتش این کشور از تمام گروه‌های سیاسی خواسته است از رویدادهای منطقه برای تسویه حساب‌های شخصی سوءاستفاده نکنند.اکنون اصلی‌ترین سوال این است که آیا تاریخ در لبنان تکرار می شود و این بار حوادث سوریه منجر به زنده شدن تجربه اختلاف‌های داخلی سال ۱۹۷۵ در این کشور می شود؟



از مسعود ادریسی کارشناس و تحلیل گر مسائل خاورمیانه در خصوص تبعات این ناآرامی‌ها و سناریوهای پیش روی لبنان سوال کردیم . متن زیر ماحصل این گفتگو است:

درگیری‌های داخلی در لبنان در چه مرحله‌ای است؟ آیا این کشور باز هم در آستانه جنگ داخلی دیگری قرار گرفته است؟

حوادثی که در هفته اخیر در لبنان اتفاق افتاده منحصر به شهر طرابلس نیست. در شهر بیروت هم شاهد گروگانگیری بودیم. به طور کلی مسائل لبنان به شکل تاریخی به مسائل سوریه گره خورده است. چون یک نوع ارتباط تاریخی و جغرافیایی و حتی اجتماعی میان دو ملت و دو کشور وجود دارد که امور این دو کشور از یکدیگر قابل تفکیک نیست. در واقع تنها همسایه لبنان که لبنان با آن ارتباط دارد، سوریه است. لبنان همسایه دیگری هم دارد و آن فلسطین اشغالی است که با آن در ارتباط نیست. بنابراین تمام ارتباطات لبنان از طریق سوریه است. ارتباط زمینی لبنان با جهان عرب از طریق خاک سوریه اتفاق می افتد. یعنی از نظر سیاسی و اقتصادی و ... مسائل دو کشور به یکدیگر گره خورده است. لذا هر نوع بی‌ثباتی و تحول امنیتی در هر یک از این دو کشور اتفاق افتد، دیر یا زود روی کشور دیگر هم تاثیر خواهد گذاشت.

تا قبل از آغاز بحران سوریه، به صورت تاریخی این لبنان بود که دچار بی‌ثباتی، مشکلات امنیتی و حتی جنگ داخلی بود و روی مسائل سوریه تاثیر می گذاشت. اما در یک سال و نیم اخیر که سوریه شاهد تحولات اجتماعی و بحران شدید شده، اوضاع بر عکس شده است. یعنی این مسائل سوریه است که روی ثبات و امنیت لبنان تاثیر می گذارد. از ابتدا هم در مقایسه‌ای که بین سوریه و لیبی به عمل می آمد گفته می شد که لیبی کشوری است که مسائل داخلی این کشور تاثیر چندان سریع و فوری روی همسایگانش نمی گذاشت. هشت ماه در لیبی جنگ بود اما بر تونس یا مصر نگذاشت. اما وضعیت سوریه این گونه نیست. موقعیت ژئوپلیتیکی سوریه آن چنان حساس است و آن چنان ارتباط تنگاتنگی با کشورهای همسایه خود دارد که هر نوع بی‌ثباتی در این کشور بلافاصله در کشورهای همسایه این کشور تاثیر می گذارد. کما این که در عراق، ترکیه و اردن شاهد این تاثیرگذاری هستیم.

اما مشکلی که در لبنان این تاثیرگذاری را شدید تر کرد این بود که گروه چهارده مارس از ابتدای شروع بحران در سوریه، به طرز بی‌سابقه‌ای خود را وارد بحران کرد و به عنوان حمایت از مخالفان نظام سوریه به طور آشکار درگیر مسائل سوریه شد. یعنی شمال لبنان در منطقه طرابلس به طور کامل از سیطره دولت مرکزی لبنان خارج شده و ارتش لبنان در این منطقه کارایی ندارد. گروه‌های چهارده مارس این منطقه را به یک منطقه حمایت و پشتیبانی همه جانبه از مخالفین نظام بشار اسد تبدیل کرده اند. این گروه از این منطقه همه نوع حمایت از نظام بشار اسد از جمله حمایت تسلیحاتی، لجستیکی، مالی و حتی انتقال مجروحین از خاک سوریه به داخل لبنان و بیمارستان‌های این کشور و آموزش نیروهای مخالف نظام سوریه انجام می دهد. یعنی در یک سال و نیم اخیر می توان گفت که منطقه شمال لبنان به یک سر پل برای مخالفین نظام سوریه تبدیل شده است و مخالفان این منطقه را یک مامن و پایگاه امن برای خود تلقی می کنند. دولت سوریه مدام به این مسئله اعتراض می کند اما دولت لبنان نه اراده برخورد با این روند را دارد و نه قدرت آن را.

برنده و بازنده این بازی خونین در لبنان چه کسانی هستند؟

اصولا در تاریخ ثابت شده است که جنگ‌های داخلی برنده‌ای ندارد. مخصوصا جنگ هایی که جنبه مذهبی و دینی پیدا کند، جنگ‌های بسیار خونینی خواهد بود و معمولا کشوری که میزبان این جنگ‌ها است، به طور کامل نابود می شود. این جنگ‌ها برنده واقعی ندارد، ممکن است در ظاهر یک گروه برنده شود اما عملا کشور نابود می شود. همان طور که می دانید لبنان پانزده سال از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ درگیر جنگ داخلی بوده است. در این پانزده سال هیچ گروهی نتوانست به گروه دیگر غلبه کند و به همین خاطر هم جنگ این قدر به طول انجامید. بعد با فشار خارجی و با دخالت قدرت‌های بین المللی و در یک توافق بین المللی جنگ به اتمام رسید. وگرنه اگر کار دست گروه‌های داخلی لبنان بود شاید تا الان هم جنگ ادامه پیدا می کرد. الان در لبنان گروه چهارده مارس بدون این که در نظر بگیرد این نوع دخالت در امور سوریه باعث می شود که تاثیر منفی در مسائل داخلی لبنان دارد بی‌محابا وارد بحث شد و در حال حاضر نتیجه کار‌های این گروه را در لبنان مشاهده می کنیم. یعنی وضعیت به گونه‌ای است که بحران سوریه به لبنان سرایت کرده است.

چند ماه پیش چندین زایر لبنانی در حلب زمانی که از ایران به لبنان بازمی گشتند توسط مخالفین نظام سوریه ربوده شدند. از آن زمان بحران شدیدی ایجاد شد و تا کنون این افراد آزاد نشده اند. از طرف دیگر اخیرا هم فرد دیگری در سوریه توسط مخالفین دستگیر شده و ادعا کرده اند که این فرد از تک تیر اندازان حزب الله است و برای کشتن مخالفین داخل خاک سوریه شده اند. بعد معلوم شد که این فرد هیچ ارتباطی با حزب الله ندارد و فردی بوده که پرونده قضایی در لبنان داشته و برای فرار از زندان در لبنان به سوریه رفته بوده است. گروگان گرفتن این فرد بحران را به داخل لبنان منتقل کرد. خانواده و عشیره این فرد برای اولین بار اقدام به ربودن مخالفین نظام سوریه که در لبنان بودند کردند. الان جو لبنان به شدت تنش آلود و خطرناک است و رنگ یک فتنه شیعه و سنی پیدا کرده و اگر سیاستمداران لبنانی تعقل به خرج ندهند بیم این است که شعله یک جنگ داخلی در لبنان برافروخته شود.

دولت لبنان در ابتدای بروز بحران در سوریه دست به برگزاری گفت و گو‌های ملی زد. وضعیت این گفت و گو‌های ملی چگونه است و آیا این گفت و گوی ملی می تواند در حال حاضر در جلوگیری از وقوع جنگ داخلی در لبنان تاثیرگذار باشد؟

گفت و گوهای ملی ربطی به بحران سوریه ندارد. گفت و گو‌های ملی بعد از ترور رفیق حریری در لبنان آغاز شد. مدتی بسیار فعال بود و سران گروه‌ها در آن شرکت می کردند اما مدتی است که اختلافات شدید شده و در یکی دو جلسه اخیر سران گروه چهارده مارس این گفت و گو‌ها را تحریم کرده اند. در جلسه اخیر حتی آقای نبیه بری نیز شرکت نکرد. با این که این چارچوب می تواند حداقل از حجم تنش‌ها کم کند، اما گروه‌های چهارده مارس به خصوص افرادی مانند سمیر جعجع و سعد حریری به دلیل وابستگی به خارج سعی می کنند که به هیچ عنوان وارد گفت و گو‌ها نشوند و سعی می کنند با پیروزی‌های میدانی با گروه‌های دیگر تسویه حساب کنند. بنابراین الان امیدی به این گفت و گو‌ها نیست. گفت و گو‌های ملی در حال حاضر حالت تشریفاتی دارد و حتی در این گفت و گو‌ها نیز سران برخی گروه‌ها شرکت نمی کنند.

همان طور که اشاره کردید بسیاری از تحلیل گران معتقدند دولت لبنان در کنترل بحران منفعل عمل کرده است. دلیل این انفعال چیست؟ آیا انتظار کنترل بحران توسط دولت در لبنان، انتظار به جایی است؟

دولت در لبنان اصولا ضعیف است. به دلیل ترکیب طائفه‌ای و قومیتی بسیار پیچیده در لبنان، دولت نمی تواند تصمیم گیری کند مگر این که در مورد موضوعی وفاق ملی وجود داشته باشد. چون در اکثر مواقع وفاق ملی وجود ندارد و اختلاف میان گروه‌ها و طوائف و قبایل زیاد است، دولت عملا نمی تواند کاری از پیش ببرد. مضاف بر این که خود دولتمردان نیز بخشی از مشکل هستند و نه بخشی از حل مشکل. یعنی خود این افراد به صورت کاملا طائفه‌ای و قومیتی تصمیم گیری می کنند. به جای این که تعریف دقیقی از منافع ملی لبنان داشته باشند و بر اساس آن تعریف دقیق عمل کنند، هر مسئولی بسته به این که چه مذهبی، چه دینی، چه قومیتی دارد بر اساس مصالح قومیت و مذهب خود تصمیم گیری می کند. به همین خاطر مشاهده می کنیم که دولت در لبنان به کلی فشل است و هیچ امیدی نیست که بتواند در این بحران نقش جدی ایفا کند. خود لبنانی‌ها معتقدند که بحران در لبنان به دست خارجی‌ها ایجاد می شود و به دست خارجی‌ها حل می شود. خود لبنانی‌ها هیچ وقت نمی توانند بر سر هیچ موضوعی به توافق برسند.

آیا حزب الله می تواند در کنترل بحران مفید واقع شود؟


طرحی که آقای سید حسن نصر الله در سخنرانی‌های اخیر خود مطرح کرده مبنی بر این که مجلس موسسانی تشکیل شود و اصولا نظام سیاسی در لبنان را مورد تجدید نظر اساسی قرار دهد. چون این نظام سیاسی یک نظام سیاسی بیمار است و این نظام بیمار همواره بحران ایجاد می کند. باید چاره اساسی برای آن اندیشیده شود. ایشان پیشنهاد درستی را مطرح کرده و گفته لبنان نیز باید مثل کشورهای دیگری که درگیر انقلاب شدند و قانون اساسی جدید تصویب کردند، یک مجلس موسسان تاسیس کند و این مجلس موسسان یک قانون اساسی جدید تصویب کند که بر اساس آن یک نظام سیاسی جدید در لبنان شکل گیرد که این بحران‌ها حل شود. متاسفانه حتی این پیشنهاد هم از طرف گروه چهارده مارس رد شد. بنابراین افق آینده لبنان بسیار تیره و تار به نظر می رسد.

منبع: دیپلماسی