بعد از اینکه دو کشور روسیه، و انگلیس، در شهریور ۱۳۲۰، به بهانه مبارزه با هیتلر کشور عزیز ما ایران را اشغال کردند و به اعلام بیطرفی ایران نه تنها اهمیتی نداده بلکه شاه ایران، رضا شاه که به شهادت تاریخ یک وطن پرست واقعی بود را به بهانه همکاری با هیتلر از ایران تبعید کردند. (و البته مردم ایران نشستند و تماشا کردند، که بیگانگان بیایند و شاه کشورشان را تبعید کنند، و صد البته آخوند همیشه خائن به ایران برای تشکر از انگلیس ها، به دست بوسی و پا بوسی آنها در سفارت خانههای خارجی در رفت و آمد بود. )، در ایران فضای سیاسی ناامنی به وجود آمد. رضا شاه در ایران یک سیتم حکومتی و اداری را ایجاد کرده بود و خروجش از کشور و با وجود اینکه دولت مقتدر مرکزی وجود نداشت ولی به دلیل همان سیستمی که رضا شاه ایجاد کرده بود، شالودهٔ مملکت از هم نپاچید ولی از این فضای باز خائنین نهایت استفاده را کردند.
کتاب دفاعیات احمد کسروی، این نابغهٔ ایرانی، که در همین زمان یعنی بعد از خروج رضا شاه، نوشته شده است... مجموعهای از نوشتههای روزانهٔ احمد کسروی در رابطه با وکالت او از دو تن به نام احمد احمدی، معروف به پزشک احمدی و سرپاس مختاری میباشد. قسمت هایی از این کتاب را در چندین پست جداگانه اینجا مینوسیم، چرا که این کتاب به گوشهای از تاریخ معاصر ایران و وضعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردم در آن زمان اشاره دارد و آن را به ما نشان میدهد و وقتی چشم کسی با گوشهای از حقیقت آشنا شود، دیگر در همه جا به دنبال حقیقت میگردد و هر چه که از هر جا بشنود، در بست قبول نکرده و برایش حجت نمیشود.
احمد کسروی مینویسد:
"امروز شیوه مردم و قاعدهای که برای دوستی و دشمنی خود برگزیده اند، آنست که هر کسی که در زمان شاه گذشته سختی کشیده و یا به حبس رفته و یا کشته شده او را نیک بدانند و مظلوم شناسند و مرحوم خوانند و هواداری و دلسوزی نشان دهند. کار به جایی رسیده که من میبینم کم کم نام تاراج گران لٔر و بویر احمدی و شاهسون و کرد بمیان میاید که به آنان ستم رفته و کسانی از خود آنان و یا از هوادارانشان سر برآورده و دم از ستم دیدگی میزنند و شاه گذشته را ستمگر میخوانند. در اینجاست که آدمی به درماندگی و بیچارگی این توده دلش میسوزد. در اینجاست که میبیند اینها بسیار بینوایند. یک کسیکه چند روزی در زمان شاه گذشته بزندان رفته دیگر همه چیز را فراموش میکند و تنها کینهٔ خود را در نظر میگیرد و با یک احساسات خودخواهانه به صدها کارهای نیکی که در زمان آن شاه انجام گرفته نیز با دیدهٔ بدبینی مینگرد.
هر چه هست ما با این شیوهٔ رفتار ایرانیان موافق نیستیم و اینها را جز بزیان خود آنان نمیشناسیم و این است در این هیاهوئی که برخی روزنامهها در این چند روزه برانگیخته اند همراهی نمینماییم و نخواهیم نمود."
احمد کسروی، دفاعیات ۱
کتاب دفاعیات احمد کسروی، این نابغهٔ ایرانی، که در همین زمان یعنی بعد از خروج رضا شاه، نوشته شده است... مجموعهای از نوشتههای روزانهٔ احمد کسروی در رابطه با وکالت او از دو تن به نام احمد احمدی، معروف به پزشک احمدی و سرپاس مختاری میباشد. قسمت هایی از این کتاب را در چندین پست جداگانه اینجا مینوسیم، چرا که این کتاب به گوشهای از تاریخ معاصر ایران و وضعیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مردم در آن زمان اشاره دارد و آن را به ما نشان میدهد و وقتی چشم کسی با گوشهای از حقیقت آشنا شود، دیگر در همه جا به دنبال حقیقت میگردد و هر چه که از هر جا بشنود، در بست قبول نکرده و برایش حجت نمیشود.
احمد کسروی مینویسد:
"امروز شیوه مردم و قاعدهای که برای دوستی و دشمنی خود برگزیده اند، آنست که هر کسی که در زمان شاه گذشته سختی کشیده و یا به حبس رفته و یا کشته شده او را نیک بدانند و مظلوم شناسند و مرحوم خوانند و هواداری و دلسوزی نشان دهند. کار به جایی رسیده که من میبینم کم کم نام تاراج گران لٔر و بویر احمدی و شاهسون و کرد بمیان میاید که به آنان ستم رفته و کسانی از خود آنان و یا از هوادارانشان سر برآورده و دم از ستم دیدگی میزنند و شاه گذشته را ستمگر میخوانند. در اینجاست که آدمی به درماندگی و بیچارگی این توده دلش میسوزد. در اینجاست که میبیند اینها بسیار بینوایند. یک کسیکه چند روزی در زمان شاه گذشته بزندان رفته دیگر همه چیز را فراموش میکند و تنها کینهٔ خود را در نظر میگیرد و با یک احساسات خودخواهانه به صدها کارهای نیکی که در زمان آن شاه انجام گرفته نیز با دیدهٔ بدبینی مینگرد.
هر چه هست ما با این شیوهٔ رفتار ایرانیان موافق نیستیم و اینها را جز بزیان خود آنان نمیشناسیم و این است در این هیاهوئی که برخی روزنامهها در این چند روزه برانگیخته اند همراهی نمینماییم و نخواهیم نمود."
احمد کسروی، دفاعیات ۱