یکی از بزرگان از پارسائی پرسید، نظرت راجع به فلان عابد چیست که شنیدهام دیگران در باره او به طعنه سخنها میگویند.
پارسا گفت: در ظاهرش عیبی نمیبینم، و غیب نمیدانم که در باطنش چه میگذرد.
هر كه را، جامه پارسا بينى
پارسا دان و نيك مرد انگار
( هر کسی را دیدی که لباس و جامه درویش و زاهد و عابد را پوشیده، او را عابد و زاهد بدان که آنچه که تو در مورد دیگران میگویی، در واقع از درون خودت میگویی، و بر اساس درون خودت دیگران را قضاوت نکن. یعنی در حق کسانی که لباس زاهدان را پوشیده اند و تا زمانی از آنان خلافی سر نزد، گفتاری خلاف آنچه که میبینی نگو.)
ور ندانى كه در نهانش چيست
محتسب را درون خانه چكار؟
( اگر ندانی که در قلب و درون شخصی که تظاهر به پارسائی میکند و جامعه پارسایان را پوشیده، چه هست، و نمیتوانی دانست چرا که به احوال درونی اشخاص جز خود شخص و خدای او کسی خبر ندارد، در نتیجه به احوال او هم گیر نده و دخالت نکن، چرا که کار محتسب (پاسبان) ، این نیست که مشکلات داخل خانه را رسیدگی کند، در خانه تو آزادی که هر کاری بکنی، کار پاسبان مربوط به بیرون از خانه میشود، و آنجا انجام وظیفه میکند و پاسدار قانون است. )
و مانند محتسب( پاسبان) باش که فقط به آنچه در بیرون میبیند کار دارد و نه آنچه که در درون خانه است.
گلستان سعدی، باب دوم، در اخلاق درویشان، حکایت اول