اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۱

ارزش هر کس بقدر خرد اوست


وقتی‌ تصمیم گرفتم در وضع و حال روحی‌ خود دقیق شوم، در گردش‌های تنهایی خود، از تفکراتی که در این گردش‌ها بمغزم می‌رسید، صورت برداری کردم. بزودی احساس کردم خیلی‌ دیر به این فکر افتادم، زیرا در این سنّ و سال، احساسات و تفکراتم مانند سابق زنده نیست، و چون روز‌های گذشته آن اشتغال و التهاب طبیعی را ندارد.

کم کم درک کردم و آزمایش‌های زندگی‌ مرا به این فکر انداخت و یقین حاصل کردم که در واقع، سرچشمهٔ تمام خوشبختی‌های انسان در خودمان وجود دارد و مردم دیگر قادر نیستند که ما را بدبخت سازند و به طور کلی‌ کسی‌ که بخواهد حقیقتا خوشبخت باشد، هیچکس قادر نیست، این خوشبختی را از او بگیرد.

این تفکّرات عمیق، این التهابات روحی‌ که در حال گردش‌های تنها برای من حاصل میشد از جمله لذایذ گرانبهایی بود که من آنرا مدیون دشمنان خود میدانم. اگر آنها با من دشمنی نمی‌کردند هرگز نمیتوانستم با این گنجینهٔ پر ارزشی که در اندرون انسانی‌ وجود دارد، پی‌ ببرم. و در بحبوحه اینهمه لذت‌های روحی‌ چنان مسرور می‌‌شدم که در عالم رویا بخواب شیرینی‌ فرو میرفتم.

تفکّرات تنهایی، ژان ژاک روسو