یکی از وزرا پیش ذوالنون مصری رفت و چارهای خواست و گفت: که روز و شب به خدمت سلطان مشغولم و به لطفش امیدوار و از خشمش ترسان.
ذوالنون گریست و گفت: اگر من خدا را آنچنان که تو سلطان را میپرستی، میپرستیدم، از جمله رستگاران بودم.
گر نه امید و بیم و راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی ( درویش آزاده و فارغ از تعلقات دنیوی، جایگاهی در فلک دارد)
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز ملک، ملک بودی ( اگر وزیر همانقدر که از ملک ( پادشاه) میترسید از خدا میترسید، به مقام ملک ( فرشته) میرسید. بر طبق عقیده صوفیان، انسان وقتی به مرحله کامل انسانی برسد، به شکل ملک در خواهد آمد.
گلستان سعدی، باب اول ، حکایت ۲۹
ذوالنون مصری از عرفای نیمهٔ قرن سوم و از موسسان مکتب فلسفی تصوف بوده است.
این حکایت منو یاد مداحین و نوکران حقیر خامنهای میاندازد که روز و شب به خدمت این پیر خرفت مشغولند، زیرا که به لطف او و رسیدن به لفت و لیسی امیدوارند و از خشمش میترسند، چرا که میدانند اگر مورد خشم او واقع شوند دیگر نوکران ترتیب آنها را خواهند داد.( این نوکران اگر اتفاق میکردند، و دوره هم جمع میشدند و اتحاد میکردند و هر چه دستور میگرفتند انجام نمیدادند، میتوانستند به جای نوکری، آقایی کنند، منتها وقتی عقل نباشد، جون در عذاب و تن در خدمت و نوکری ایست.)
ذوالنون گریست و گفت: اگر من خدا را آنچنان که تو سلطان را میپرستی، میپرستیدم، از جمله رستگاران بودم.
گر نه امید و بیم و راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی ( درویش آزاده و فارغ از تعلقات دنیوی، جایگاهی در فلک دارد)
ور وزیر از خدا بترسیدی
همچنان کز ملک، ملک بودی ( اگر وزیر همانقدر که از ملک ( پادشاه) میترسید از خدا میترسید، به مقام ملک ( فرشته) میرسید. بر طبق عقیده صوفیان، انسان وقتی به مرحله کامل انسانی برسد، به شکل ملک در خواهد آمد.
گلستان سعدی، باب اول ، حکایت ۲۹
ذوالنون مصری از عرفای نیمهٔ قرن سوم و از موسسان مکتب فلسفی تصوف بوده است.
این حکایت منو یاد مداحین و نوکران حقیر خامنهای میاندازد که روز و شب به خدمت این پیر خرفت مشغولند، زیرا که به لطف او و رسیدن به لفت و لیسی امیدوارند و از خشمش میترسند، چرا که میدانند اگر مورد خشم او واقع شوند دیگر نوکران ترتیب آنها را خواهند داد.( این نوکران اگر اتفاق میکردند، و دوره هم جمع میشدند و اتحاد میکردند و هر چه دستور میگرفتند انجام نمیدادند، میتوانستند به جای نوکری، آقایی کنند، منتها وقتی عقل نباشد، جون در عذاب و تن در خدمت و نوکری ایست.)