فروردین ۲۶، ۱۳۹۱

شاهد بازی

به طوری که از مطالعهٔ کتب قدیم برمیاید، عشق مرد به مرد در ایران باستان سابقه نداشته است، به همین دلیل در قرون نخستین تاریخ بعد از اسلام، مثلا در آثار دورهٔ سامانیان و پیش از آنان از قبیل رودکی، شهید بلخی و ابو شکوری بلخی و شاهنامه فردوسی‌ مطلب صریحی در این خصوص نیست. شاهد بازی در نزد اعراب باستان هم مرسوم نبوده است، زیرا در اشعار دورهٔ جاهلیت و یکی‌ دو قرن نخستین بعد از اسلام مدرکی‌ در این باره نمیتوان یافت. اما در نزد یونانیان این امر کاملا رایج بوده است و در آثار فلاسفهٔ بزرگ مثلا افلاطون شواهد و مدارک بسیاری می‌‌توان جست.


مراد از عشق افلاطونی یا Plantonic Love عشق مرد به مرد است، منتهای این عشق پاک و بی‌ شائبه است. در نزد قدمای یونان در عشق مرد به زن شائبه سودجویی مثلا تولید مثل است، اما عشق مرد به مرد میتواند پاک و بدون شائبه باشد، چنان که سقراط در این نوع عشق، به دنبال مسائل جنسی‌ هم نیست .
همین تفکر است که بعد‌ها وارد شعر ایرانی شد و در نزد عرفا چنین تعبیر شد که عشق پاک تمرینی است از برای عشق آسمانی و عشق به خداوند جمیل که باید بدون هر شائبه‌ای مثلا طمع بهشت و بیم دوزخ باشد. عبارت معروف صوفیان که می‌گوید: " مجاز پلی برای رسیدن به حقیقت است"، یعنی‌ عشق مجازی و زمینی‌ میتواند وسیله‌ای برای رسیدن به عشق حقیقی‌ یعنی‌ عشق آسمانی باشد. چنان که مولانا در مثنوی در بارهٔ عشق زمینی‌ می‌گوید:

عاشقی گر‌ زین سر و گر‌ ز آن سرست .... عاقبت ما را به جایی‌ رهبرست.



شاهد بازی در نزد ترکان هم مرسوم بوده است. منتها ترکان مانند یونانیان برای این کار زمینه‌های فلسفی‌ و معنوی نداشتند، و نزد ترکان صرفاً جنبه جنسی‌ داشته است. بعد از ورود عنصر ترک در تاریخ ایران، این امر در ایران هم مرسوم شد.

از سطور فوق میتوان دریافت که شاهد بازی در ایران دو منشأ دارد، یکی‌ یونانی و دیگری ترکی‌. شاهد بازی یونانیان با حفظ جنبه مثبت و فلسفی‌ در ایران وارد عرفان شد و عشق الهی و معنوی تفسیر شد. اما بچه بازی که مأخوذ از ترکان است جنبه زمینی‌ داشت و با عمل جنسی‌ همراه بود و در اشعار غیر عرفانی ما به وفور از آن یاد شده است. ( محمود غزنوی ترک و ایاز غلام محبوب او معروفند)


از نوشته‌های افلاطون معلوم میشود که عشق مرد به مرد در یونان کاملا مرسوم بوده است و امثال سقراط به تبع پیشینیان خود، به آن جنبه معنوی و فلسفی‌ و با اصطلاحات ما جنبه الهی و عرفانی داده بودند.

رساله ضیافت یا مهمانی، افلاطون اختصاص به عشق دارد و در آن عشق مرد به مرد با ارجاع به رفتار و پندار سقراط تفسیر فلسفی‌ شده است. مبانی چند اموزهٔ مهم عرفانی ایرانی‌ از جمله این اصل که می‌گوید : "عشق زمینی‌ نهایتاً به عشق آسمانی راه می‌یابد"، در این رساله به تفصیل دیده میشود. سقراط خود به عشق ورزی با خوبرویان دانا معروف بوده است و از باب نمونه عشق او به الکیبادس در رسالهٔ ضیافت افلاطون آمده است.


در آثار افلاطون تکیه بر این عشق معنوی است اما از فحوای عبارات او برمیاید که عشق جسمانی‌ هم بین مردان مرسوم بوده است و در این مورد سخن از آفرودیت یا الهه زیبایی و اروس خدای عشق زمینی‌ شده است.

برگرفته از کتاب شاهد بازی در ادبیات ایران نوشته دکتر سیروس شمیسا