یکی از بانوان آواز و هنر ایران، (۱۳۴۰ شمسی) با صدای که روح مردم ساده و صمیمی کوچه و بازار را به پرواز در میاورد، مریم روحپرور، از خوانندگان محبوب مردم ایران در دوران سازندگی خاندان پهلوی است. دورانی که زنان ایران جزٔ زنان پیشرو دنیا بودند و حتی قبل از زنان سوئیس به آزادی و حق رای در انتخابات رسیده بودند.
در دوران سازندگی پهلوی، که دوران شکوفایی زن ایرانی نیز نامیده میشود، هنرمندان زن بسیاری در صحنه هنر ایران درخشیدند که یکی از این بانوان هنرمند، مریم روحپرور است.
این بانوی ارجمند، از میان تودهٔ مردم برخاست و بر دل آنان چنان نشست که به او لقب ام کلثوم ایران را داده بودند. ولی جامعه هنری او را با نام روحپرور میشناختند، چرا که روح پرور میخواند.
نخستین بار از رادیو نیروی هوایی صدای دلنشینش پخش شد، و مردم از یکدیگر میپرسیدند این صدای کیه که چنین به دل مینشینه؟ و تا مدتها او را با نام خواننده رادیو نیروی هوایی میشناختند.
از این بانوی بزرگوار تقریبا ۱۰ آلبوم باقی مانده که آلبوم دو رنگی یکی از آلبومهای معروف اوست.
در بارهٔ مرگ این بانوی هنرمند ایران، اختلاف نظر وجود دارد، برخی مرگ وی را در سال ۱۳۷۰ در کشور ترکیه میدانند، و برخی دیگر معتقدا که با اصابت موشک به خانه ش در طی جنگ عراق با ایران، به قتل رسیده است. و چون دولت اشغالگر اسلامی و منحرف ، با زن و هنر و هنرمند در هر شکل و هر صحنه ای، به شدت مخالف است و ضدیت دارد، سرنوشت و عاقبت این بانوان هنرمند در هاله ای از ابهام پیچیده شده است.
سعی کردم اطلاعاتی در بارهٔ این بانوی هنرمند ایران بدست بیارم که متاسفانه مطلب زیادی پیدا نشد، ولی در این گیر و دار به سایت امیر سپهر رسیدم که مطالب این سایت به نظر خواندنی میاد ( هنوز فرصت نکردم به همه نوشتها سر بکشم )، ولی چند خطی را که مربوط به مریم روحپرور آنجا بود، عیناً اینجا مینویسم .
"چون نوروز يک شاد خواری بزرگ هم هست و در گذشته بر اساس قانونی نانوشته حتی کم ميخواران هم در شب عيد زياد ميخواری می کردند، پر بيراه نيست که شرحی هم از ميخانه های تهران دوران آيين پادشاهی پيشين به ميان آورده شود. با وجود اينکه در مرکز شهر هر ده بيست متری يک ميخانه وجود داشت، در بعضی جا ها هم مانند چهار راه پهلوی و روبروی تئاتر شهر و شاه آباد و خيابان سعدی و نادری و لاله زار و شاهرضا ... می شد حتی چند تايی از آنها را درکنار هم ديد.
با اين حال، اين پياله فروشی ها تقريبآ هميشه پر از مشتری بودند، بويژه در نوروز ها. آن ميکده ها هم فقط مشتريان درون را شاد و از باده سرخوش نمی کردند، عابران هم به نوعی از وجود آن خمکده ها و يا ميخانه ها لذت می بردند، لذتی که گاهی حتی از سکر شراب هم بالا تر بود، شراب رهگذران و عابران از برابر اين ميکده ها، صدای بلند موزيک و آوای خوش هلهله ی ميخواران بود که از درون اين ميخانه ها به گوششان ريخته می شد.
مثلآ صدای خوش و سکر آور گلپا: «درويشم و دنيا برام يه مشته خاکه / همه دارو ندارم همين يک دله پاکه» وقتی از درون ميخانه با صدای خنده ی ميخواران آميخته شده و به گوش می رسيد، آنچنان حالتی زيبا در آدمی بوجود می آورد که سکر آن کمتر از شراب خلر شيراز و شراب پاکديس رضائيه نبود.
يا صدای جادويی مريم روح پرور که می خواند: «ساقی خدا عمرت بده بر من بده جام دگر / در گوشه ی ميخونه ها منم يه ناکام دگر». روح پرور، زنی چشم آبی و بسيار خوش صدا که لقب ام کلثوم ايران را داشت. در جمهوری روضه خوان ها چنان بلايی بر سر آن زن مسکين آوردند که مرگش دوستدارانش را از همه خوشحال تر ساخت و به معنای نجاتش تعبير شد. يا صدای زنده يادان سوسن و آغاسی و علی نظری و گيتا ... که ترانه های ساده و شاد اما در عين حال ژرف و ايرانی می خواندند، از متداولترين موزيک ميخانه ها بود.
باری، شب عيد که می شد اين ميخانه ها بقدری از مشتری پر می شدند که حتی يافتن محلی برای سر پا ايستادن و مشروب خوردن در آنها هم به سختی پيدا می شد. گاهی بايد با اتومبيل به ده ميخانه سر می زدی تا بتوانی يک ميز خالی برای صرف مشروب و غذا پيدا کنی. به هر ميخانه که می رفتی پر از مشتری بود، پر از آدمهای های شاد و شنگول و سخاوتمند. بيشتر آنها هم يا از ميان کارگران ساده و کارمندان کم درآمد بودند و يا تازه جوانان مسرور از به جوانی رسيدن.
همگی هم سرخوش از باده. باده ای ناب و بسيار سکر آور که قيمت آن آنقدر ارزان بود که هر کارگر و دانشجو و کارمند همه روز هم می توانست با نيم بطر از آن بقول خودش "حال کند". ميخواری گويی از ضروريات شب عيد و نوروز بود. زيرا در اين ايام حتی بسياری از فروشندگان هم به محض اينکه يک فرصت ده ـ پانزده دقيقه ای می يافتند، فوری سری به نزديکترين ميخانه زده و چند گيلاسی بالا می انداختند."
تعدادی از ترانههای روحپرور را میتوان از لینک زیر دانلود کرد.
http://www.4shared.com/mp3/qJTuyz7s/Rohparwar-tangeh_dele.htm
چه انتظاری داری
دورنگی
دنیا
ای خدا
فقط حرفه
خسته
مگه تو نبودی
اون کیه
تو رو نمی خوام
گله
نمیگم سنگ دلت