تا وقتی که زندهام، تنها میمانم، زیرا چیزی که بتواند مرا تسلی بدهد در این جهان وجود ندارد، این چیزها نه باعث امیدواری من است، نه اینکه آرامش خیالی برای من فراهم میسازد.
از این به بعد نباید و نمیخواهم غیر از خودم بکسی دیگر و چیز دیگر سرگرم شوم، بنابر این بهتر این است که در خودم فرو بروم با روح خودم صحبت کنم، زیرا روح من تنها موجودی است که مردم نمیتوانند، آن را از من بگیرند.
اگر با نیروی فکر توانستم اندرون خود را سر و صورت داده و بدیهای آنرا از بین ببرم، زحمت من در این زمینه بی اثر نمانده است، و با اینکه در روی زمین به هیچ چیز حساب نمیشوم، لااقل بقیه ایّام زندگی خود را مفت و مسلم از دست نداده ام.
تفکّرات تنهایی، ژان ژاک روسو