تندروان شیعه پس از پنجاه شصت سال.... به هوس و نادانی...... دشمنی بمیانه علی با ابوبکر و عمر و عثمان میانداختند و از بدگویی به آن سه تن باز نمیایستادند، که چنانکه گفتیم نخست آلودگی بود که شیعیگری پیدا میکرد. میباید گفت این تندروان، نه همگی شیعیان، بلکه یک دسته از آنان میبودند، و از همان زمانها در نتیجه یک داستانی ( داستانی که خود نمونهای از بدی و ناپاکی ایشان میباشد)، نام "رافضی" پیدا کردند.
چگونگی این داستان این است که در آخرهای امویان، زید ابن علی ابن حسین ( نوهٔ امام سوم شیعیان) از مدینه بکوفه آمد، و چون میخواست باز گردد، شیعیان نگذاردند و پانزده هزار تن به او دست دادند ( بیعت کردند)، که بشورد و خلافت را بدست آورد. زید فریب ایشان را خورده و به کار برخاست. ولی چون هنگامش رسید، و بایستی آماده جنگ گردد، دسته انبوهی از شیعیان ( که همان تندروان میبودند)، به نزدش آمده چنین پرسیدند: " شما در بارهٔ ابوبکر و عمر چه میگوئید؟" . زید از آنان خوشنودی نمود و ستایش سرود. شیعیان همین را دستاویز گرفته و زید را رها کرده و پراکنده شدند.
زید گفت: مرا در سختترین هنگام نیاز، رها کردید. از اینجا آن دسته "رافضه" ( رها کنندگان) نامیده شدند. و به دلیل این نامردی آنان بود که زید کاری از پیش نبرد و کشته شد. ( با نوهٔ امام حسین که اینگونه رفتار کردند، انتظار داری به ایرانی رحم کنند؟)
شیعیگری احمد کسروی
چگونگی این داستان این است که در آخرهای امویان، زید ابن علی ابن حسین ( نوهٔ امام سوم شیعیان) از مدینه بکوفه آمد، و چون میخواست باز گردد، شیعیان نگذاردند و پانزده هزار تن به او دست دادند ( بیعت کردند)، که بشورد و خلافت را بدست آورد. زید فریب ایشان را خورده و به کار برخاست. ولی چون هنگامش رسید، و بایستی آماده جنگ گردد، دسته انبوهی از شیعیان ( که همان تندروان میبودند)، به نزدش آمده چنین پرسیدند: " شما در بارهٔ ابوبکر و عمر چه میگوئید؟" . زید از آنان خوشنودی نمود و ستایش سرود. شیعیان همین را دستاویز گرفته و زید را رها کرده و پراکنده شدند.
زید گفت: مرا در سختترین هنگام نیاز، رها کردید. از اینجا آن دسته "رافضه" ( رها کنندگان) نامیده شدند. و به دلیل این نامردی آنان بود که زید کاری از پیش نبرد و کشته شد. ( با نوهٔ امام حسین که اینگونه رفتار کردند، انتظار داری به ایرانی رحم کنند؟)
شیعیگری احمد کسروی