وقتی دانستم که تمام کوششهای من بیفایده است و خود را نابود شده فرض میکردم، این خیال به مغزم رسید، حال که نمیتوانم در برابر این مشکلات و بدبختیها کاری انجام دهم، بهتر است خود را در اختیار سرنوشت و تقدیر بگذارم و بدون اینکه کاری انجام دهم، تسلیم محض باشم. بزودی احساس کردم که با این تصمیم توانستهام در عالم بیخیالی و آسایش بر بسیاری از مشکلات فائق شوم زیرا همین سکوت و آرامش، بیشتر از هر چیزی ، مرا از تحمل شکنجههای روحی نجات میداد.
تفکّرات تنهایی، ژان ژاک روسو