فروردین ۲۶، ۱۳۹۱

چه دور بود پیش از این زمین ما

نگاه کُن که غم درون دیده‌ام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایۀ سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کُن
تمام هستیم خراب میشود
شراره‌ای مرا بکام میکشد
مرا به اوج میبَرد
مرا بدام میکِشد
نگاه کُن
تمام آسمانِ من
پُر از شهاب میشود

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده‌ای مرا کنون بزورقی
ز عاج‌ها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر بشهر شعرها و شورها

براه پُر ستاره میکشانیم
فراتر از ستاره مینشانیم
نگاه کُن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخرنگ ساده دل
ستاره‌چین برکه‌های شب شدم



چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه‌های آسمان
کنون بگوش من دوباره میرسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کُن که من کجا رسیده‌ام
بکهکشان، به بیکران، بجاودان

کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه‌ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکُن
مرا از این ستاره‌ها جدا مکُن

نگاه کُن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای‌لای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود
بروی گاهوارههای شعر من
نگاه کُن
تو میدمی و آفتاب میشود.


آفتاب می‌شود - فروغ فرخزاد
از مجموعۀ «تولدی دیگر»