- تو اینجای چون دوست داری اینجا باشی. تو اینجای چون یه چیزی رو میدونی. نمیتونی توضیحش بدی، ولی میتونی حسش کنی. همه عمر حسش کردی، همهٔ عمر میدونستی که یه جای کار میلنگه و تو حساب کتاب دنیا یه چیزی کم و یا اشتباهه. نمیدونی چیه ولی میدونی که هست. و این مثل خاری مخت رو میخوره و دیونت میکنه. همین حسه که تورو به اینجا و من کشونده، میخواهی بدونی اون چیه؟
نئو پرسید: " ماتریکس نیست؟ "
- میخوای بدونی ماتریکس چیه؟ ماتریکس همه جا هست، همه جا در اطراف ما وجود داره. حتی اینجا تو همین لحظه، تو همین اتاق. میتونی ببینیش، اگه از پنجرت به بیرون نگاه کنی، و یا نگاهت رو از تلویزیونی که میبینی، برگردونی. میتونی حسش کنی وقتی سر کار میری، وقتی به کلیسا میری، وقتی مالیات میدی. مثل یه سری کلمات جلو چشمت رژه میره تا چشم هاتو روی حقیقت ببنده و کور کنه.
نئو پرسید: " کدوم حقیقت؟ "
- این حقیقت که تو بردهای بیش نیستی، نئو، مثل بقیه. تو در یه بسته بندی بدنیا امدی، تو یه زندان زاییده شدی، که نه میتونی بو کنی، نه بچشی، نه لمس کنی. متأسفانه هیچ کس نمیتونه بگه ماتریکس چیه. تو باید خودت تجربه ش کنی.
- این آخرین شانسه توهِ نئو ، بعد از این، راه برگشتی نیست. اگه قرص آبی رو برداری، داستان همینجا تموم میشه و در رختخواب خودت بیدار میشی، و هر چیزی رو که دوست داری، باور میکنی. اگر قرص قرمز رو برداری، تو سرزمین عجایب باقی میمونی و من بتو نشون میدم که عمق سوراخ خرگوش چقده.
- نئو، من دارم تلاش میکنم ذهنت رو آزاد کنم، ولی من فقط میتونم در رو بتو نشون بدم. این تو هستی که باید انتخاب کنی و از در رد شی یا نشی ....!
نئو پرسید: " ماتریکس نیست؟ "
- میخوای بدونی ماتریکس چیه؟ ماتریکس همه جا هست، همه جا در اطراف ما وجود داره. حتی اینجا تو همین لحظه، تو همین اتاق. میتونی ببینیش، اگه از پنجرت به بیرون نگاه کنی، و یا نگاهت رو از تلویزیونی که میبینی، برگردونی. میتونی حسش کنی وقتی سر کار میری، وقتی به کلیسا میری، وقتی مالیات میدی. مثل یه سری کلمات جلو چشمت رژه میره تا چشم هاتو روی حقیقت ببنده و کور کنه.
نئو پرسید: " کدوم حقیقت؟ "
- این حقیقت که تو بردهای بیش نیستی، نئو، مثل بقیه. تو در یه بسته بندی بدنیا امدی، تو یه زندان زاییده شدی، که نه میتونی بو کنی، نه بچشی، نه لمس کنی. متأسفانه هیچ کس نمیتونه بگه ماتریکس چیه. تو باید خودت تجربه ش کنی.
- این آخرین شانسه توهِ نئو ، بعد از این، راه برگشتی نیست. اگه قرص آبی رو برداری، داستان همینجا تموم میشه و در رختخواب خودت بیدار میشی، و هر چیزی رو که دوست داری، باور میکنی. اگر قرص قرمز رو برداری، تو سرزمین عجایب باقی میمونی و من بتو نشون میدم که عمق سوراخ خرگوش چقده.
- نئو، من دارم تلاش میکنم ذهنت رو آزاد کنم، ولی من فقط میتونم در رو بتو نشون بدم. این تو هستی که باید انتخاب کنی و از در رد شی یا نشی ....!