آنچه امروز سرزمين ايران مي ناميم تنها بخش مرکزي سرزمين بزرگ ايران است که حدود 20,000 سال تمدن شناخته شدهاش آنرا به مهد تمدن بشري تبديل کرده است.
اطلاعات باستان شناسی که از شهر درینکویو در ترکیه به دست آمده است، بر این نکته تایید دارد که قدمت آرم فروهر و در نتیجه وجود اهورامزدا و تمدن ایرانی به پیش از دوران یخبندان بزرگ زمین یعنی ۱۸،۰۰۰ سال پیش میرسد. رجوع شود به لینک زیر:
http://www.adambarfii.com/2011/12/blog-post_22.html
http://www.youtube.com/watch?v=CxZKV8lCvzs&feature=player_embedded
ويژگيهاي منحصر به فرد اين سرزمين عظيم از جمله درياهاي خروشان خزر، سياه، آرال و عمان و خليج فارس؛ کوههاي سر به فلک کشيده و در هم تنيده سلسله جبال البرز زاگرس و دامنههاي آلپ از غرب و هيماليا از شرق و فلاتها و جنگلهاي انبوه در کنار کويرها و دشتهاي وسيع آن را به جايگاهي مناسب براي شکل گيري افسانهها و اساطير بشري تبديل کرده است.
هزاره دوم پيش از ميلاد شايد براي ارائه تحقيقات موثق دورهاي مناسبتر از قبل از آن باشد. شواهد باستان شناسي بسياري در دست داريم که ويژگيهاي آن تمدن را براساس باورهاي اساطيري آرياييان تبيين و توجيه ميکند و همين دستاوردهاست که طي سه هزار سال قبل از ميلاد مسيح در ايران نضج گرفته و کم کم در کالبد فرهنگ ايراني ماندگار شده است.
بيشتر اطلاعات ما از تصورات و پندارهاي ايران باستان، خدايان و اهريمنان و طبقات روحاني در متون مذهبي زردتشتيان ثبت شده است.
زردتشت پيامبر کيش زردتشي خود شخصيتي اسطورهاي است و آنچه درباره او به احتمال ميتوان گفت اين نکات است:
1- در اوستا نام او «زرثوشتر» و در پهلوي «زردشت» يا «زرتشت» است .
2- از خاندان « پسيتمان » بوده و نام پدرش «پوروشسب» و نام مادرش «دغدو » روايت شده.
3- احتمالاً اهل خوارزم يا آسياي ميانه يا کميدورتر بوده است.
4- در باره معناي نام او مقدمهاي کوتاه لازم است و آن اينکه در عهد باستان سه حيوان بين ايرانيان بسيار ارزشمند بودهاند و علت آن هم راهوار بودن و مفيد بودن آنهاست يعني: اسب، گاو و شتر و براساس رسمي که در جامعه بوده است و درک آن براي مردم معنا گرايي امروز کمي سخت شده است، اهل آن زمان نام مردمان را براساس ويژگيهاي اين سه حيوان برميگزيدند و نامهاي خود را با پسوند يا پيشوندهايي که به نام اين سه حيوان مرتبط بوده انتخاب مي کردند براي مثال معناي نام پدر زردتشت به معناي دارنده اسب سياه و سفيد يا خاکستري است و معناي نام مادر زردتشت به معناي دوشنده شير گاو ميباشد.
جالب است بدانيد که ريشه کلمه «دوشيزه» نيز همان مادر زردشت يا «دغدو» ذکر شده است. براساس لغتشناسي پهلوي و اوستايي نام خود زرتشت به معناي «دارنده شتر زرگون» است که البته کساني آنرا به اين صراحت نپذيرفتهاند اما بيشک از ميان احتمالات ياد شده همين معني موثقتر است.
5- دوره زندگي زردتشت نيز مانند ديگر ويژگيها حتمي نيست اما نزديکترين احتمال بين سالهاي 2400 تا 2700 پيش از ميلاد آمده که با اين حساب وي پیش از دو پيامبر يعني موسي و عيسي ميزيسته است و شايد شباهتهاي موجود بين بعضي از متون زردشتي و مباني يهود بيحساب نباشد!
6- بنابر روايات گوناگوني که در شاهنامه فردوسي هم ذکر شده زرتشت را در بلخ به قتل رساندند.
کتابي که از وي بين ما به جاي مانده است. «اوستا» است که مهمترين نکات درباره آن ازين قرار است:
1- اين کتاب به دست موبدان حفظ شده است
2- اولين سند درباره نوشته شدن اوستا از نوشته شدن آن با طلا بر روي پوست گاو حکايت ميکند که اين نسخه مهم به دست اسکندر به آتش کشيده شده است. پس از آن بخشهايي در دوره پارتيان تا قرن اول و دوم ميلادي بازنويسي شد اما نهايتاً اولين نسخه کامل اوستا در قرن ششم ميلادي يعني دوره ساسانيان تدوين شد
اوستاي کنوني که بعضي آنرا تنها بخشي از کتاب اصلي اوستا ميدانند به بخشهاي زير تقسيم ميشود:
الف: يسنا: مجموعهاي از ادعيه است.
ب: گاتها: سرودهاي زردتشت پيامبر.
ج- ويسپرد؛
د: ونديداد: مجموعه قوانيني عليه «ديوان»
خرده اوستا : يشتها يا سرودها که بسياري از اسطورهاي کفر کيشي ما قبل زردتشت در آن توصيف شدهاند.
آندسته از اسطورههاي بخش «يشت» ها متعلق به دوران ماقبل زرتشت است و در آن خدايان و ديوان و قهرمانان اساطيري معرفي ميشوند و همينطور به کردارهاي قهرمانانه خدايان و نيروهاي خير عليه ديوان و نيروهاي شر پرداخته ميشود.
ما براي صحه گذاشتن بر اطلاعات اساطيري ايران «تمام قد» مديون «فردوسي» هستيم که باقي ماندن بسياري از آن داستانها را براي ما تضمين کرد و شاهنامه او در طي قروني که شايد خود اوستا به عنوان سندي ايراني مهجور بود فرهنگ ايران را با ملاحت و تقدس اخلاقي خود فردوسي در خانوادههاي ايراني استوار ساخت.
تصحیح و ویرایش متنی برگرفته از سایت دانشجو