اسفند ۲۹، ۱۳۹۰

چو بشنوی سخن اهل دل‌


نمی‌توانی اين دريا را اهلی کنی
نه با تحقير، نه با جذبه
ولی می‌توانی بخندی
در صورتش
خنده را کسانی اختراع کرده‌اند
که کوتاه زندگی می‌کنند.

آنا سوییر



آنا سوییر شاعره‌ لهستانی در سال ۱۹۰۹ بدنیا آمد. آنا، فرزند یک هنرمند نقاش و یک خواننده‌ بود. پدرش تاثیری شگفت بر زندگی‌اش نهاد. او از خود شعرهای زیادی بجا گذاشت که پیرنگ اصلی آنها کودکی و پدر و مادرش هستند. شعر سوییر از زنانگی، جنسیت و کالبد زنانه اسطوره‌زدایی می‌کند و می‌کوشد تا غبار شاعرانه‌ای که قرنها برآن نشسته ‌است را بزداید. در نگاه گنوستیگ سوییر، در جهانی بدون هر نشانه‌ نجات، تنها، بیمار و محکوم به پوچی مرگ، تنها چیزی که واقعا داریم، بد یا خوب، تنمان است. تن سرچشمه‌ زندگی، لذت و وجد ‌است، درعین حال خانه‌ مرگ، درد و رنج است. شعر سوییر را چسلاو میلوش، شاعر بزرگ لهستانی و برنده‌ نوبل ادبیات بهمراهی لئونارد ناتان شاعر مشهور آمریکایی بجهانیان معرفی کردند. آنا سوییر در سال ۱۹۸۴ درگذشت.