اسفند ۰۵، ۱۳۹۰
علی عباس مجوسی اهوازی
زلفت هزار دل، به یکی تاره مو ببست
راه هَزار چاره گر، از چهار سؤ ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش، دهند جان
بگشود نافهای و ، درِ آرزو ببست
تو گویی حافظ شرح حال این دانشمند با ارزش ایرانی را با این ابیات ترسیم میکنه، کاری که او با دنیای پزشکی کرد، راه هزار چاره گر و یا مدعی این علم را، از چهار سؤ ببست، با انقلاب در این علم تو گویی هزاران دل را، هزاران مشکل را فقط با یک تاره مو ببست، به یکباره حل کرد.
علی بن عباس مجوسی اهوازی ( haly abbas )معروف به مسعودی یا ابن المجوس که در لاتین به نام haly abbas شناخته میشود پزشک، جراح و روانشناس برجستهٔ ایرانی سده چهارم هجری بود. وی یکی از بزرگترین پزشکان جهان و پدر طب و جراحی نوین و کاشف سیستم مویرگی بدن میباشد.
مجوسی اهوازی در جندی شاپور ( اهواز امروزی) در سال ۳۱۸ قمری، (۹۳۰ میلادی)، به دنیا آمد و بیشتر عمر خود را در ارجان (بهبهان امروز) گذراند و از آنجا که دین زرتشتی داشت، او را مجوسی میخواندند. (اعراب به زرتشتینان مجوس میگفتند و این لغت یک بار در قرآن آمده است، یعنی بر طبق قرآن، خدا هم بین بندگانش فرق میگذاره، کتابی که خدا رو با صفات انسانی معرفی میکنه، خدایی که خشمگین میشه، قهر میکنه، انتقام میگیره، محبّت میکنه و و و، شرم آوره).
مجوسی اهوازی پزشک برجستهای بود که کتابهایش تا پیش از انتشار کتاب قانون ابو علی سینا، در بسیاری از دانشگاههای جهان و از جمله اروپا تدریس میشد.
یکی از کتابهایی که انقلابی در پزشکی دنیا به وجود آورد کتاب مجوسی به نام "ملكي" و یا کامل الصناعه فی الطب است که مجوسی اهوازی آنرا تالیف کرده است و در سال ۱۱۲۷ میلادی به زبان لاتین ترجمه گردید. این کتاب در سالهای ۱۴۹۲ و ۱۵۲۱، یعنی دورانی که رنسانس در اروپا شکوفا میشد، در ایتالیا و هلند چاپ شد و بخش مربوط به تشریح مغز در این کتاب، به زبان فرانسوی ترجمه شد.
نام مجوسی اهوازی را در ردیف پزشکانی مانند، طبری، رازی، ابو علی سینا و گرگانی قرار میدهند. او با چند تن از پزشکان نامدر زمان خود در بیمارستانی عضدی خدمت میکرد، این بیمارستان که هم مرکزی برای پژوهشهای پزشکی و هم درمانگاهی برای درمان رایگان بیماران بود، به وسیله عضدی دیلمی در بغداد ساخته شده بود.
یکی از مسائل اخلاقی که مجوسی اهوازی در دنیای پزشکی وارد کرد و در کتابهایش نوشته شده است این است که میگوید: " پزشک باید راز بیماران را نگاهدارد و از افشای سّر آنها به خودی و بیگانه، و نزدیکان و دوران اجتناب کند زیرا بسیاری از بیماران، ناخوشی خود را از پدر و مادر و کسان خویش پنهان نگاه میدارند، اما آنرا به پزشک معالج میگویند، پس طبیب باید از خود بیمار در کتمان بیماری بیشتر دقت نماید"
لوسین لکر نویسنده معروف تاریخ طب (چاپ پاریس 1876 م) که تعدادی از کتب طبی قدیمی را مورد مطالعه قرار داده چنین معتقد است: " مولف کتاب ملکی با جرات توانسته آنچه را که یونانی ها نتوانسته اند کشف کنند، به دست آورد و دنباله کار آنان را تعقیب و در کتاب خود جمیع معلومات طبی را جمع اوری کند. وی می گوید: "کتاب ملکی" با "حاوی" رازی قابل مقایسه نیست چرا که حاوی رازی ملخصی از جمیع معلومات قدیم و جدید مربوط به علم طب تا آن زمان را شامل می باشد، در صورتی که طب در کتاب ملکی به طور خاص و جامع بیان شده است، به این معنی که تمام قسمت های این کتاب منظم و جمیع معلومات و گفته هایی را که سایرین اقتباس کرده به طور کامل انتقاد کرده است."
تالیف بزرگ اهوازی کتاب "ملکی" است.
کتاب ملکی مشتمل بر دو قسمت است: قسمت اول در طب نظری و قسمت دوم در طب عملی و هر کدام از این قسمت ها مشتمل بر 10 مقاله و جمعا تمام کتاب 20 مقاله دارد.
الملكي از حيث نظم و ترتيب و تحقيق بر كتاب الحاوي محمد بن زكرياي رازي برتري دارد و در مقايسه با كتاب قانون ابن سينا، كه بيشتر جنبة عملي دارد، در مرتبة پايينتري قرار دارد. اين كتاب شامل بيست مقاله، ده مقاله در طب عملي و ده مقاله در طب نظري، است و تا پيش از قانون ابن سينا كاملترين كتاب در فن طب شمرده ميشد. اين كتاب در طي قرون متمادي مرجع دانشجويان علم طب بوده است. ميتوان کتاب ملکی يا كامل الصناعة را نخستين كتاب طبي دانست كه به صورت كلاسيك تأليف شده است و در آن نظريات قدما، در مباحث طبي بحث و آراي آنان نقد شده است. در اين كتاب برخلاف كتب پيشين، كه مباحث مختلف علمي بدون نظم خاصي در آن جمعآوري شده بود، عقايد و آرا و افكار معاصران مطرح، و مطالب و مباحث هر كدام، در جاي ويژة خود درج شده است. اين كتاب، از لحاظ تنظيم و طبقه بندي مطالب شبيه كتابهاي امروزي است. بعدها ابن سينا، اين روش منطقي تنظيم و تبويب و طبقه بندي و فهرست بندي را در تأليف قانون دنبال كرد. بدين ترتيب، علي بن طبري، اهوازي و ابن سينا روش علمي تدوين كتابهاي طبي را با الهام از روش مجوسی برای اولین بار در علم پزشکی به كار بردند كه تا به امروز همين روش معمول بوده است.
علي مجوسي اهوازي، از استادان و پزشكان دانشگاه جنديشاپور و طبيب عضدالدولة ديلمي بوده است. بنا به قول جورج سارتون او يكي از سه پزشك بزرگ و مشهور خلافت شرقي بود كه خدمت بسزايي به طب و دنياي پزشكي كرده است. دو پزشك ديگر، بنا به قول جورج سارتون، محمد بن زكرياي رازي و ابوعلي سينا ميباشند.
چارلز گرين كمستون در كتاب تاريخ طب خود چنين مينويسد: «علي بن عباس مجوسي كه در قرن دهم ميلادي ميزيسته، صاحب تأليفي به نام ملكي است، كتاب طب ملكي با قانون يك مقصود را بيان مينمايند و هر دو تا اوايل قرن هجدهم ميلادي در مدارس طبي اروپا تدريس ميشده است.
كاستيليوني در كتاب تاريخ طب خود نوشته است، علي بن عباس در كتاب ملكي خلاصة كامل طب دوران خود را نگاشته و كتاب وي اولين قدم تجدد طبي است. وي توانسته است خلاصهاي از عقايد و افكار طبي دورانش را با وضوح كامل و تجويزهاي دارويي بيان دارد،
ل. مونيه فرانسوي در كتاب تاريخ طب خود و دنال كمپل انگليسي در كتاب طب ایرانی و نفوذ آن در قرون وسطا و گوستاو لوبون در كتاب تمدن ایرانی از جايگاه والاي اين كتاب سخن گفتهاند.
ادوارد براون در كتاب طب ایرانی در خطابة دوم دربارة كتاب ملكي مينويسد:كتاب ملكي علي پور عباس ازجمله كتب جامع طبي ایرانی ميباشد كه بيشتر در دسترس و مطالعه است.از معاصراني كه درباره اهوازی تحقيق كردهاند ميتوان از محمد سحري نام برد كه رسالة اجتهاديه (دكتري) خود را دربارة «معاريف اسلام خاصه علي پور عباس مجوسی نگاشته است (1317ش). محسن شالچي زير نظر شوماخر، استاد تاريخ طب دانشكدة فربيورك آلمان، با كمك و همكاری محمود نجمآبادی نظريات اهوازي را تحليل و به صورت «رسالة اجتهاديه» چاپ كرده است (1965م). از درگاهي دبستاني مقالهای در مجلة آينده دربارة علي بن عباس مقالهاي چاپ شده است (سال اول). محمود نجمآبادي نيز در ضميمة مجلة جهان پزشكی تحت عنوان «اهوازی كيست؟ و ملكي چيست؟» كتاب ملكي را تجزيه و تحليل كرده است (1326ش). همچنين محدثي در كتاب تاريخ طب در دورة آل بويه تحقيقات مفصلي دربارة علي مجوسي اهوازي عرضه كرده است.
نظرات اهوازی به پزشکان قبل از خود
اهوازی در مقدمه کتاب ملکی بعضی مطالب را تذکر داده است که اطلاع بر آن خالی از اهمیت نیست.
اهوازی در باب بقراط می گوید: بقراط در شرح بیماری ها خیلی به اختصار کوشیده و بعضی اوقات مطالب را تاریک نوشته و به این جهت از آنها
نمی توان استفاده زیاد کرد، ولی در عین حال در بعضی موارد که با نهایت دقت مطالب را حلاجی کرده، موضوع را به ابهام کشانده است.
در باب جالینوس می نویسد: مطالب کتابش مشکل و در بعضی موارد دراز و تکرار عبارات را مرتکب شده است.
از تالیفات جدیدتر کتاب اهرن را می ستاید و از مطالبش تعریف و تمجید می کند، اما ترجمه عربی آن را ناقص می داند و در مداوای بیماری و علل و علامات آنها معتقد است که به طریق ایجاز نگاشته شده است.
در مورد ابن سرابیون گوید: که وی از جراحی ذکری نکرده و به علاوه امراض مهم مانند انوریسم (Anerrisme) را شرح نداده و مطالب را بی ترتیب و در هم و برهم نوشته و از علاج سرطان و سخت شدن مو و بعضی بیماری های پلک نام نبرده است. همچنین بیماری های رحم، بواسیر، شقاق، بیماری های جهاز تناسلی مرد و زن، واریس، علاج قرحه ها و بسیاری از بیماری های دیگر را ناقص نگاشته است.
و اما در باره رازی گوید: محمد زکریای رازی در کتاب منصوری شرح
بیماری ها و درمان آنها را به طور ایجاز و اختصار نگاشته است، ولی در کتاب معروف حاوی وی جمیع مایحتاج اطباء را از بهداشت و مداوای بیماری ها و امزجه و تشریح اعضاء و اعمال دستی و غیر ذلک را به خوبی از عهده برآمده است، اما مرتب نمی باشد و این کتاب را جز نزد پادشاهان و توانگران جای دیگر نتوان پیدا کرد و جز عده معدودی به آن دسترسی ندارند. با تمام این احوال اهوازی از کتاب حاوی رازی، بسیار تجلیل کرده است.
سیستم عروق خونی مویرگی و گردش خون و رساندن خون به اعضای انسان به وسیله مویرگ ها، نخستین بار به وسیله این پزشک و دانشمند ایرانی، در طب مطرح شد، وی با منطق و احکام بسیار محکم و متقاعد کنندهای این سیستم را شرح داده است به طوری که تا به امروز نیز این سیستم اعتبار دارد.
نسخ خطي متعدد از كتاب ملكي در كتابخانههاي گوناگون دنيا ازجمله كتابخانههاي مونيخ (آلمان) و اسكوربال (اسپانيا) و واتيكان (ايتاليا) و كتابخانه ملي پاريس و كتابخانههاي انگلستان و مصر و در ايران در كتابخانههاي ملي ملك و دانشكدة پزشكي و مدرسة عالي سپهسالار و كتابخانه شخصي دكتر نجمآبادي موجود است. اين كتاب در مصر در مطبعة بولاق چاپ شده است و در حاشية آن كتاب مختصر تذكره امام سويدي شعراني ضميمه است (1294ق).
اول بار كنستانتين افريقايي و سپس اصطفن انطاكي، فيلسوف معروف انطاكيه، كتاب ملكي را به لاتين ترجمه و در ونيز چاپ كرد. (1492م). ميچل دوكاپلا آن را با حواشي خود در ليون چاپ كرده است (1532م).
مقالة دوم و سوم كتاب اول را نيز پ. دوكونينك با خلاصه هايي از كتابهاي منصوري رازي و قانون ابن سينا به فرانسوي ترجمه كرده و به نام سه كتاب تشريحي عربي در شهر ليدن چاپ كرده است (1903م). نسخهاي از اين كتاب در دانشكدة پزشكي تهران موجود است.
مقالة نوزدهم كتاب ملكي (مقالة نهم كتاب دوم) كه در باب جراحي است بسيار مورد توجه دانشمندان مغرب زمين بوده است. اصل کتاب «ملکی» به زبان عربی و دارای پانصد هزار کلمه بوده و در چند نوبت به لاتین ترجمه شده است. اولین آن در قرن یازدهم (حدود سال 1070م) توسط «کنستانتین افریقی» انجام شد که وی بدون ذکر نام اهوازی، کتاب را به خود نسبت داد و به همین دلیل بسیاری از عقاید اهوازی به نام اروپائیان ثبت گردید. در قرن دوازدهم (1127م) «الیاس استفان انطاکی» دوباره این کتاب را از عربی به لاتین با ذکر نام مؤلف ترجمه نمود و پس از او نیز تا قرن شانزدهم این کتاب چند بار دیگر به لاتین ترجمه شد و بارها در اروپا به چاپ رسید و به علاقمندان و محققان عرضه شد.
ترجمه کتاب ملکی به لاتین در گوگل را از اینجا بخونید
علی بن عباس مجوسی اهوازی معروف به مسعودی یا ابن المجوس که در لاتین معمولا به نام haly abbas شناخته میشود پزشک و روانشناس برجستهٔ ایرانی سده چهارم هجری بود. وی در اهواز در جنوب غربی ایران متولد شد و علم پزشکی را نزد ابوماهر فارسی (موسی بن سیّار) آموخت و پس از ابوماهر او خود به مطالعه کتابهای پیشینیان پرداخت. چون اجداد او بر دین زرتشتی بودند او را مجوسی نامیدهاند .
مجوسی از بزرگترین پزشکان دولت آل بویه بود و پزشک شخصی عضدالدوله فنا خسرو گردید. فناخسرو به پزشکی علاقه مند بود و بیمارستانی در شیراز و سپس بیمارستان العضدی در بغداد را تاسیس نمود که مجوسی در آن مشفول به کار گردید. بزرگترین اثر وی کتاب مَلِکی است که تقدیم به فناخسرو نمود. این کتاب منظمتر و خلاصه تر از کتاب الحاوی رازی و کاربردی تر از کتاب قانون ابن سینا میباشد که بعد از آن منتشر گردید.این کتاب در ۲۰ فصل نگاشته شده است که ۱۰ فصل اول أن مقدمات نظری و ۱۰ فصل دیگر بر جنبه های عملی پزشکی تاکید دارند. کتاب ملکی دوبار به لاتین ترجمه گشت. ترجمه اول در سال ۱۰۸۷ میلادی توسط کنستانتین آفریقایی و ترجمه دوم که ترجمه کاملتری بود در سال ۱۱۲۷ میلادی توسط استفان پیزایی انجام شد. روش علمی مورد استفاده او درمورد پدیده های طبیعی در کتاب ملکی شباهت زیادی به روش امروزی مورد استفاده در تحقیقات پزشکی دارد. کتاب ملکی موضوعات مختلفی مانند آناتومی، فیزیولوژی، بیماریهای روانی و علوم اعصاب را پوشش میدهد. او همچنین بر اخلاق در پزشکی و رابطه سالم بین پزشک و بیمار تاکید دارد. از تاریخ درگذشت مجوسی و شرح حال وی تفصیلی در دست نیست همین قدر میدانیم که تا سال ۳۸۳ ه.ق. زنده بودهاست.
منبع:
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات ایران(جلد یکم)، انتشارات فردوس، چاپ هفدهم
روابط عمومی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بستهٔ خبری شماره ۷، آبان ۱۳۸۸.
دهخدا: ابن المجوس.
زندگی وآثار علی بن عباس مجوسی اهوازی ارجانی (اهوازی)
اهوازی از جمله اطباء بزرگ ایرانی است که خدمتی به سزا به طب دنیا کرده است. وی با چهار طبیب بزرگ ایرانی، طبری،رازی، ابن سینا و گرگانی ارکان مهم و بزرگ طب را تشکیل می دهند.
نامش علی، پدرش عباس و کنیه اش ابوالحسن و عموما در کتب تواریخ و تراجم احوال به نام علی بن عباس مجوسی و تقریبا در جمیع کتب مورخین کلمه مجوسی در دنبال نام وی آمده است.
در شرح حال موسی بن سیار، به قول القفطی ابوعمران موسی بن سیار و به قول ابن ابی اصیبعه، ابوماهر موسی بن یوسف بن سیار می باشد.
به هرجهت از شرح حال اهوازی بیش از یکی دو موضوع در کتب مورخین نیامده و آنچه که درباره وی تحقیق شده بر روی کتاب تالیفی وی "ملکی" است.
کتاب ملکی
تالیف بزرگ اهوازی کتاب "کامل الصناعه الطبیه الملکی" یا کتاب "ملکی" است. این کتاب در طی قرون متمادی مورد استفاده طلاب علم طب بوده است. عموم مورخین و تذکره نویسان خاور درباره این کتاب معتقد بودند، که از کتب طبی درجه اول می باشد و مطالعه آن را برای پزشکان لازم بلکه واجب می دانستند.
معاصران اهوازی در بیمارستان عضدی
چنانکه می دانیم بیمارستان عضدی به سال 372 هجری به امر عضدالدوله دیلمی در طرف غربی بغداد تاسیس یافت که در آن عده ای از اطباء مانند ابوالحسن علی بن ابراهیم بن بکس و ابوالحسن بن کشکرایا معروف به تلمیذستان و ابویعقوب الاهوازی و ابوعیسی بقیه و نظیف القس رومی و بنوحسنون و از چشم پزشکان ابوالنصر الدحنی (الدحلی) و از جراحان ابوالخیر و ابوالحسن بن تفاح و عده دیگری از اطباء به خدمت اشتغال داشتند. اهوازی با تمام این پزشکان معاصر بود.
وفات اهوازی
اهوازی به سال 384 هجری قمری مطابق با سال 994 میلادی اتفاق افتاد و معلوم نیست در بغداد یا شیراز فوت کرده و در کدام یک از این دو شهر به خاک سپرده شده است.
منبع: کتاب تاریخ پزشکی ایران به قلم مرحوم دکتر محمود نجم آبادی
ابوالحسن علي بن عباس مجوسي مشهور به اهوازي (متوفي 384 ق/1006م).
برخي از مورخان محل تولد او را اهواز و برخي ديگر ارّجان (بهبهان) دانستهاند. از تاريخ ولادت او اطلاعي در دست نيست جز آنكه ميدانيم او در نيمة اول قرن چهارم هجري قمري به دنيا آمده است. ولي در بعضي از كتب تاريخي مانند كتاب تاريخ طب تأليف موريس باري تي و شارل كوري تاريخ تولد وي را 930م ثبت كردهاند كه معادل با سال 318 ق است. سال وفاتش را علامة قزويني 368 ق و ذبيحالله صفا 384 ق دانسته است. پدرش زردشتي بود. برخي خود اهوازي را مسلمان دانستهاند اما به چند دليل ميتوان اظهار داشت كه زردشتي بوده است.
نخست كلمة مجوسي كه در آخر نامش آمده است؛ دوم آنكه در گذشته رسم بر آن بود كه مؤلفان و مصنفان مسلمان در آغاز خطبة كتاب، بعد از حمد و ستايش خداي عزوجل، بر پيامبر او، حضرت رسول اكرم (ص)، درود فرستند اما در خطبة كامل الصناعة اهوازي ستايش پيامبر اكرم(ص) ديده نميشود. او مشهورترين كسي است كه نسبت مجوسي در پي نامش قرار دارد. اما برخي به لحاظ نامش (علي) و نام پدرش (عباس) و كنيهاش (ابوالحسن)، كه همه نامهاي اسلامي و عربي هستند، او را مسلمان دانستهاند.
علي مجوسي اهوازي، شاگرد ابوماهر موسي بن سيار شيرازي، از پزشكان مشهور فارس، است كه در قرن سوم و چهارم هجري ميزيسته است و تاريخ تولد او معلوم نيست اما محل تولد وي شيراز است.
بجز علي مجوسي اهوازي، احمد بن محمد طبري و ابن مندوية اصفهاني از شاگردان او هستند. شاگردانش در آثار خود به شاگردي ابوماهر مباهات ميكردهاند.
ابوماهر علاوه بر تدريس، به تأليف كتب علمي و طبي ارزشمندي همت گماشت. او اولين پزشكي است كه كتابي در آلات جراحي نوشت و از اعمال جراحي سخن به ميان آورد. او را ميتوان بنيانگذار مكتب طبي شيراز دانست كه براي نخستين بار در طب ، طب عملي را همپايه با طب نظري وارد كتب طبي كردهاند. نگاهي به تأليفات وي توجه او را به اهميت اعمال جراحي و طب عملي نشان ميدهد. از تأليفات ابو ماهر شيرازي ميتوان به رساله در آلات جراحي، كتاب چهل باب در جزء نظري و عملي، كتاب في السته الضروريه، مقاله در فصد، تعليقات بر كتاب اغلوتن جالينوس اشاره كرد. تاريخ وفاتش معلوم نيست ولي از قرائن، چنين به نظر ميرسد كه تاريخ وفاتش قبل از وفات اهوازي باشد.
علي مجوسي اهوازي از ميان خلفاي عباسي با مستعلي، مطيع، قادر و از پادشاهان آلبويه با عضدالدوله و از دانشمندان و پزشكان با ابن هندو، ابوالحسن بن كشكرايا، ابن مندويه، ابراهيم بن بكس، ابويعقوب ابوالحسن احمد بن محمد طبري، ابوالعلاي فارسي، ابوعلي مسكويه، احمد بن ابي الاشعث فارسي همعصر بوده است.
علي مجوسي اهوازي يك دائرةالمعارف طبي به نام ملكي يا كامل الصناعةالطبية نوشت كه از حيث نظم و ترتيب و تحقيق بر كتاب الحاوي محمد بن زكرياي رازي برتري دارد و در مقايسه با كتاب قانون ابن سينا، كه بيشتر جنبة عملي دارد، در مرتبة پايينتري قرار دارد. اين كتاب شامل بيست مقاله، ده مقاله در طب عملي و ده مقاله در طب نظري، است و تا پيش از قانون ابن سينا كاملترين كتاب در فن طب شمرده ميشد. اين كتاب در طي قرون متمادي مرجع دانشجويان علم طب بوده است. ميتوان كامل الصناعة را نخستين كتاب طبي دانست كه به صورت كلاسيك تأليف شده است و در آن نظريات قدما، در مباحث طبي بحث و آراي آنان نقد شده است. در اين كتاب برخلاف كتب پيشين، كه مباحث مختلف علمي بدون نظم خاصي در آن جمعآوري شده بود، عقايد و آرا و افكار معاصران مطرح، و مطالب و مباحث هر كدام، در جاي ويژة خود درج شده است. اين كتاب، از لحاظ تنظيم و طبقهبندي مطالب شبيه كتابهاي امروزي است. بعدها ابن سينا، اين روش منطقي تنظيم و تبويب و طبقهبندي و فهرستبندي را در تأليف قانون دنبال كرد. بدين ترتيب، علي بن طبري، اهوازي و ابن سينا روش علمي تدوين كتابهاي طبي را به كار بردند كه تا قرنهاي متمادي همين روش معمول بوده است. از ويژگيهاي ديگر كامل ملكي توجه به طب عملي است. قبل از اهوازي و استادش ابوماهر بسياري از مصنفان كتب طبي و اطباي اسلامي توجه چنداني به طب عملي نشان نميدادند.
براي آشنايي اجمالي با موضوعات و مطالب كامل الملكي به ذكر عناوين بيست مقالة كتاب اكتفا ميكنيم:
مقالة اول (در 25 باب) مقدمه، وصاياي مطببين، امزجه و اخلاط؛
مقالة دوم (در 16 باب) در تشريح وظايف الاعضاء؛
مقالة سوم (در 27 باب) در تشريح اعضاء مركب و وظايف آنها؛
مقالة چهارم (در 20 باب) در قوي' و ارواح و افعال؛
مقالة پنجم (در 38 باب) در هوا، ورزش، اغذيه، نوشيدنيها، خواب و بيداري؛
مقالة ششم (در 38 باب) در امورخارج از امر طبيعي (مانند امراض و اسباب)؛
مقالة هفتم (در 18 باب) در دلايل و علامات دال بر امراض؛
مقالة هشتم (در 12 باب) در استدلال بيماريهاي حسي و اسباب آنها؛
مقالة نهم (در 41 باب) در علل اعضاي باطني و اسباب آنها؛
مقالة دهم (در 12 باب) در دلايل حاكي از پيدايش خطر مرگ؛
مقالة يازدهم (در 31 باب) در بهداشت؛
مقالة دوازدهم (در 65 باب) در خواص ادوية مفرده نباتي، معدني و حيواني؛
مقاله سيزدهم (در 34 باب) در علاج تبها و اورام؛
مقالة چهاردهم (در 53 باب) در تداوي و علل حادثه در سطح بدن؛
مقالة پانزدهم (در 82 باب) در مداواي علل اعضاي باطن و اعضاي نفسانيه مانند دماغ و نخاع و اعصاب و حواس پنجگانه؛
مقالة شانزدهم (در 18 باب) در مداواي امراض قلبي و جهاز تنفسي؛
مقالة هفدهم (در 51 باب) در مداواي بيماريهاي مري، معده، كبد، طحال، مراره، امعاء و كليه و مثانه؛
مقالة هجدهم (در 35 باب) در مداواي علل اعضاي تناسلي؛
مقالة نوزدهم (در 110 باب) در معالجات يدي؛
مقالة بيستم يك دورة آموزش داروسازي و داروشناسي مخصوصاً نسخه پيچي است. زيرا پزشكان قديم علاوه بر آنكه به طبابت مشغول بودند خودشان نيز در مطب يا در جوار مطب داروخانه داشتند و علاوه بر آنكه كار دارو و نسخه ها را سرپرستي ميكردند گاه شخصاً به اين كارها نيز ميپرداختند.
عموم مورخان و تذكرهنويسان ملكي را از كتب طبي درجة اول و مطالعة آن را براي پزشكان واجب ميدانستهاند . نظامي عروضي سمرقندي در كتاب معروف چهار مقالة، در مقالت چهارم، در باب علم طب و هدايت طبيب، ميگويد، « پس از كتب بسائط يكي به دست آرد چون ستة عشر جالينوس (شانزده كتاب تأليفي جالينوس) يا حاوي محمد زكرياي رازي يا كامل الصناعة يا صد باب بوسهل مسيحي يا قانون بوعلي سينا يا ذخيرة خوارزمشاهي و به وقت فراغت مطالعت همي كند
قفطي در تاريخ الحكماء گويد: «المسمي بالملكي و هو كتاب جليل و كفاش نبيل اشتمل علي علم الطب.
ابن ابياصيبعه دربارة اين كتاب و مؤلفش گويد: و هو الذي صنف الكتاب المشهور الذي يعرف بالملكي صنفه للملك عضدالدوله فنا خسروبن ركنالدوله ابيعلي حسنبن بويهالديلمي و هو كتاب جليل مشتمل علي اجزاء الصناعه الطبيه علمها و عملها.
ابن خلدون در مقدمه در فصل طب چنين مينويسد: « و كان في الاسلام في هذه الصناعه ائمة جاؤا من وراء الغايه مثل الرازي و المجوسي و ابن سينا و من اهل الاندلس ايضاً كثيراً
دهخدا به نقل از برخي منابع ميگويد: «براي عضدالدولة ديلمي، كتابي در درمان بيماريها به وسيله ادوية مفرده نگاشت، و كتابي نيز به نام كامل الصناعه الطبيه در علم طب تأليف كرد».
اما مورخان مغرب زمين كه در تأليف وي تحقيق كامل كردهاند وي را طبيبي متبحر و پزشكي بزرگ ميدانند.
لوسين لكلرك، نويسندة معروف تاريخ طب، كه تعدادي از كتب طبي قديمي را مطالعه كرده است معتقد است كه: «مؤلف كتاب ملكي با جرئت توانسته است آنچه را كه يونانيها نتوانستهاند كشف كنند به دست آورد و دنبالة كار آنان را تعقيب نمايد و در كتاب خود جميع معلومات طبي را جمعآوري نمايد.» وي معتقد است كه: «كتاب ملكي با حاوي رازي قابل مقايسه نيست زيرا حاوي رازي ملخصي از جميع معلومات قديم و جديد مربوط به علم طب تا آن زمان را شامل ميباشد، در صورتي كه طب در كتاب ملكي به طور خاص و جامع بيان شده است، به اين معني كه تمام قسمتهاي اين كتاب منظم و جميع معلومات و گفته هايي را كه از سايرين اقتباس نموده به طور كامل انتقاد نموده است».
نسخههاي خطي الملكي
اهوازي كتاب كامل الصناعه ( ملكي ) را در دو جزء و بيست مقاله تدوين كرده است. جزء اول كتاب به شمارة 365 س س، در فهرست 1:198 كتابخانه مجلس شوراي اسلامي موجود است. اين نسخه با جلد چرمي و كاغذ سمرقندي و قطع وزيري است و تعدادي از صفحات كتاب از اول و آخر آن افتاده است. خط آن نسخ و ظاهراً متعلق به قرن ششم هجري است. اين كتاب قبلاً متعلق به آقاي باقر ترقي بوده است. صفحة اول آن از باب دوم مقالة ششم آغاز ميشود و با تطبيق اين باب با صفحات كتاب كامل الصناعه چاپ مصر حدود 218 صفحه اين كتاب خطي قديمي افتاده است. در آخر كتاب (الباب الخامس و العشرون في العلل العارضه في قعر المعده و اسبابُها و علاماتُها) از مقالة نهم موجود است و باز حدود 108 صفحه هم از آخر كتاب ناقص است و همچنين نسخه هايي از آن به شمارههاي 1455سس فهرست 2: 264، 1239 سس فهرست 2: 178 و 2/175 سس فهرست 1: 86 موجود است.
نسخة ديگر، نسخة كاملي است كه هر دو جزء در يك مجلد استنساخ شده است و متعلق به كتابخانة مركزي دانشگاه تهران است. اين كتاب به خط نسخ احمد بن جعفر بن مطهر حسني يميني براي توفيق بن صفي الله طبيب گيلاني در روز دوشنبه دوازدهم جمادي الاول سال 1038 استنساخ شده است. عنوانهاي شنگرف و فهرست در آغاز كتاب مندرج است. مالك آن محمدعلي گيلاني در سال 1209 آن را از اسماعيل نامي (1136ق) خريده و مهر خود را بر صفحة اول كتاب زده است. اين نسخه در كاغذ سپاهاني با جلد تيماج سرخ مقوايي اكنون در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران موجود است.
نسخ خطي متعدد از كتاب ملكي در كتابخانههاي گوناگون دنيا ازجمله كتابخانههاي مونيخ (آلمان) و اسكوربال (اسپانيا) و واتيكان (ايتاليا) و كتابخانه ملي پاريس و كتابخانههاي انگلستان و مصر و در ايران در كتابخانههاي ملي ملك و دانشكدة پزشكي و مدرسة عالي سپهسالار و كتابخانه شخصي دكتر نجمآبادي موجود است. اين كتاب در مصر در مطبعة بولاق چاپ شده است و در حاشية آن كتاب مختصر تذكره امام سويدي شعراني ضميمه است (1294ق).
اول بار كنستانتين افريقايي و سپس اصطفن انطاكي، فيلسوف معروف انطاكيه، كتاب ملكي را به لاتين ترجمه و در ونيز چاپ كرد. (1492م). ميچل دوكاپلا آن را با حواشي خود در ليون چاپ كرده است (1532م).
مقالة دوم و سوم كتاب اول را نيز پ. دوكونينك با خلاصه هايي از كتابهاي منصوري رازي و قانون ابن سينا به فرانسوي ترجمه كرده و به نام سه كتاب تشريحي عربي در شهر ليدن چاپ كرده است (1903م). نسخهاي از اين كتاب در دانشكدة پزشكي تهران موجود است.
مقالة نوزدهم كتاب ملكي (مقالة نهم كتاب دوم) كه در باب جراحي است بسيار مورد توجه دانشمندان مغرب زمين بوده است. اين مقاله را اول بار كنستانتين افريقايي (1087ـ1015 م) به لاتيني ترجمه و در اروپا منتشر كرده است.
منابع
1. اثرآفرينان، زيرنظر محمدرضا نصيري، انتشارات انجمن آثار مفاخر فرهنگي، تهران، 1377ش، ج 1، ص 330.
2. افشار سيستاني، ايرج، خوزستان و تمدن ديرينة آن، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1373ش، ج 2، ص 600.
3. الگود، سيريل، تاريخ پزشكي ايران، ترجمة محسن جاويدان، شركت انتشارات اقبال و شركاء، تهران، ص 227.
4. براون، ادوارد گرانويل، تاريخ ادبيات ايران، ترجمة فتحاللّه مجتبائي، انتشارات سازمان كتابهاي جيبي، تهران، ص 165.
5. تفضلي، آذر، و ميهن فضائلي جوان، فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، انتشارات آستان قدس رضوي، 1372 ش، ص 361.
6. دايرةالمعارف فارسي، به سرپرستي غلامحسين مصاحب، انتشارات فرانكلين، تهران، 1345ش، ج 1، ص 317.
7. رضايي، عبدالعظيم، فرهنگ سه هزار تن از بزرگان و نامداران ايران، انتشارات اقبال، تهران، 1383ش، ص 228.
8. زركلي، خيرالدين، قاموس تراجم لاشهر الرجال و نساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، دارلعلم للملايين، بيروت، 1992، ج 5، ص 111.
9. سارتون، جورج، مقدمه بر تاريخ علم، ترجمة غلامحسين صدري افشار، انتشارات دفتر ترويج علوم وزارت علوم و آموزش عالي، تهران، 1353ش، ج 1، ص 779.
10. صباح نوري، مرزوك، معجم المؤلفين و الكتاب العراقيين، بيت الحكمه، بغداد، 2002م، ج 7، ص 116.
11. صفا، ذبيحالله، تاريخ ادبيات در ايران، انتشارات فردوس، تهران، 1369ش، ج 1، ص 346.
12. فيلسوف الدوله، عبدالحسين، مطرح الانظار، انتشارات دانشگاه علوم پزشكي، تهران، 1383ش، ص 31-159.
13. محدثي، احمد، تاريخ طب در دورة آل بويه، انتشارات احرار، تبريز، 1377ش، ص 30-110.
14. مدرس تبريزي، ميرزا محمد علي، ريحانةالادب، چاپخانة شفق تبريز، ج 5، ص 221.
15. مير، محمد تقي، پزشكان نامي پاريس، اعضاي شوراي انتشارات دانشگاه، ص 8.
16. نجم آبادي، محمود، تاريخ طب در ايران، تهران، 1341ش، ج 2، ص 447-477.
ملكي در ردیف کتابهای الحاوی و قانون است. در این کتاب ابتدا آراء حکمای پیشین ازقبیل جالینوس و بقراط و رازی را بررسی و تقد کرده و سپس عقاید خویش را بیان می کند.در این کتاب وی حضور مرتب در بیمارستان را برای کسانی که می خواهند پزشک ماهری شوند تجویز میکند.وی به سیستم مویرگهای بدن پی برده است .همچنین او اولین کسی است که دریافته تولد نوزاد از رحم بخودی خود نیست بلکه با انقباض ماهیچه های رحم صورت می گیرد.
در چهارمقاله نظامی عروضی در باب تبحر وی حکایتی آمده که آن را عینا نقل می کنیم:
صاحب کتاب کامل الصناعه طبیب عضدالدوله بود به پارس به شهر شیراز و در آن شهر حمالی بود که چهارصد من و پانصدمن بار برپشت گرفتی و هر پنج شش ماه آن حمال را دردسر گرفتی و بیقرار شدی ده پانزده شبانروز همچنان بماندی.یکبار اورا آن درد سر گرفته بود و هفت هشت روز برآمده و چند بار نیت کرده بود که خویشتن را بکشد آخر اتفاق چنان افتاد که آن طبیب بزرگ روزی به در خانهآن حمال بگذشت .برادران حمال پیش او دویدند و خدمت کردند واو را به خدای عز وجل سوگند دادند و احوال برادر و درد سر او به طبیب بگفتند .طبیب گفت اورا به من من نمایید.پس آن حمال را پیش او بردند .چون بدیدش مردی شگرف و قوی هیکل و جفتی کفش در پای کرده که هر پای منی ونیم بود بسنگ.پس نبض او بدید وتفسره بخواست.گفت اورا با من به صحرا آرید چنان کردند
چون به صحرا شدند طبیب غلام خویش را گفت دستار حمال از سرش فروگیر و در گردن او کن و بسیار بتاب.پس غلام دیگر راگفت کفش او از پای بیرون کن و تایی بیست بر سرش زن.غلام چنان کرد فرزندان او به فریاد آمدند اما طبیب محتشم و محترم بودهیچ نمی توانستند کرد.پس غلام راگفت که آن دستار که در گردن او تافته بگیر و بر اسب من نشین و اورا با خود کشان همی دوان.غلام همچنان کرد و او را در آن صحرا بسیار بدوانید. چنانکه خون از بینی او بگشاد و گفت اکنون رها کن.بگذاشت و آن خون همی رفت گنده تر از مردار .آن مرد در میان همین رعاف در خواب شد و درمسنگی سیصد خون از بینی او برفت و باز ایستاد پس اورا برگرفتند و به خانه آوردند .از خواب در نیامد و شبانروزی خفته بماند و آن دردسر او برفت و به معالجه محتاج نیفتاد و معاودت نکرد وعضدالدوله او را از کیفیت آن معالجت پرسید.گفت ای پادشاه آن خون نه مادتی بود در دماغ که بیاره فیقرا فرود آمدی وجه معالجتش جز این نبود که کردم.
منبع:تاریخ علم در ایران-تالیف دکتر مهدی فرشاد-جلد 2-صص690 تا692
در نیمه اول قرن چهارم هجری قمری، در حوالی جندی شاپور در منطقه اهواز [یا ارجان (بهبهان امروزی)]، کودکی به دنیا آمد که تا قرنها بر تارک علمی ایران و جهان، همچون ستارهای میدرخشید و اکنون نیز بر بلندای تاریخ علم این سرزمین -خصوصا در علم طب- خودنمائی میکند.
حکیم« ابوالحسن) علاءالدین( علی بن عباس مجوسی اهوازی ارجانی» که در غرب به «HOLLY ABBAS» مشهور است، طبیبی والامقام و حکیمی فرزانه بوده است.
برخی تذکرهها سال تولد وی را 318 و برخی دیگر 338 هجری قمری ذکر کرده اند، ولی هیچیک از این تواریخ، به عنوان تاریخ قطعی ولادت وی قابل اثبات نیست، اما مسلما ولادت وی در نیمه اول قرن چهارم هجری قمری رخ داده است. مورخان و تذکره نویسان مختلف بر سر تاریخ وفات وی به سال 384ه.ق (مطابق با 994 میلادی) اتفاق نظر دارند. با این حال درباره محل وفات وی بین بغداد و شیراز نیز اختلاف نظر وجود دارد.
وی، معاصر عضدالدوله، ابوشجاع فناخسروبن رکن الدین دیلمی (متوفی372 ه.ق در 47 سالگی)، سلطان فرهنگ پرور و دانش گستر آل بویه بوده و اثر فاخر خویش منسوب به «ملکی» را به نام شاه مذکور نوشته است.
نکته قطعی دیگر آن است که وی شاگرد ابوماهر(ابوعمران) موسی بن یوسف بن سیار شیرازی (متوفی در 350ه.ق،961م) بوده و در این مسئله با دو طبیب جلیل القدر دیگر یعنی «ابوالحسن احمدبن محمد طبری» و «ابوعلی احمدبن عبدالرحمن بن مندویه اصفهانی» اشتراک دارد.
اهوازی، به فروتنی و مهربانی نسبت به تهیدستان شهرت داشت. دانش او روانش را جلا بخشید و این کار، او را در زمره برترین دانشمندان جهان قرار داد.
زمان ظهور وی پس از «رازی» و پیش از« ابن سینا» بوده(و حتی قبل از مرگ، زمان ابن سینا را درک کرده) و به بهترین وجهی، استمرار حکمای قرون سوم تا پنجم را حفظ کرده است.
مورخین و اطبای بزرگ پس از وی، مقام علمی و اخلاقی وی را ستوده و او را از برترین حکمای تاریخ جهان شناخته و اثر گرانقدر وی را در زمره بهترین آثار طبی تا قرون حاضر دانسته اند.
«قفطی» وی را طبیبی فاضل و کامل می داند که کتابش تا سالها تدریس می شده و اگرچه پس از نگارش کتاب «قانون» توسط «بوعلی سینا» کمی رنگ باخته، ولی تا اوایل قرن هجدهم میلادی، چندین بار به لاتین ترجمه شده و به چاپ رسیده است و نسخه هایی از آن در کتابخانه های مختلف اروپایی موجود می باشد.
به نظر می رسد که وی طبیبی بالینی بوده و به همراه اطبای زیادی از جمله «ابوماهر موسی بن سیار»، «ابوالعلای شیرازی» (طبیب ارتش عضدالدوله) و «ابن عجیم»، سابقه فعالیت در بیمارستان عضدی شیراز را داشته است.
در تاریخ، نامی از شاگردان منسوب به وی، فرزندان، سایر اساتید و حتی کتاب دیگری بجز «ملکی» یا «کامل الصناعه الطبیه» از اهوازی ذکر نشده است.
نگرش اهوازی به طبابت به گونه ای است که طب را بافضیلت ترین علوم دانسته و در کتابش می گوید:
«انسان، افضل و اشرف از همه حیوانات است، به جهت عقلی که خداوند به او عطا کرده و نیروی عقل بستگی به صحت نفس ناطقه دارد و صحت نفس ناطقه به صحت نفس حیوانیه و صحت نفس حیوانیه به صحت نفس طبیعیه و صحت این دو نفس به صحت بدن و تعادل مزاج، و این را صناعت طب، متعهد است. بنابراین علم طب، افضل و انفع علوم است.
اما در مورد اثر وی:
تنها کتاب به جا مانده از حکیم اهوازی کتاب «ملکی» یا «کُنّاش الملکی» یا همان «کامل الصناعه الطبیه» است که به اعتراف همگان از والاترین و ارزشمندترین کتب طبی می باشد که در کنار نظرات وی در طب، حاوی تجارب طبی او نیز می باشد و این مسئله، اعتبار کتاب را صدچندان می کند.
در مورد سال نگارش کتاب، اطلاعات دقیقی در دست نیست و حتی کاملا روشن نیست که «عضدالدوله دیلمی» پادشاه آل بویه در زمان نگارش کتاب در قید حیات بوده است یا نه؟
آنچه در مورد این کتاب قابل اشاره و از اهمیت والایی برخوردار است آنکه «ملکی» کتابی جامع است که در آن، نه تنها عقاید پزشکان متقدم بیان شده، بلکه به نقد آن سخنان نیز پرداخته شده و به جهت غنای محتوای آن یکی از معتبرترین و در دسترس ترین کتب طبی بوده است که اطبای قرون بعد هم به آن تمسک می جسته اند.
این کتاب، شامل مطالب نظری (علمی) و عملی است که به ترتیبی نیکو جمع گردیده و ملازم طلبه علم بوده و حتی پس از ظهور کتاب «قانون» لااقل در بُعد عملی قابل استناد و از منابع معتبر بوده است. حتی بسیاری در مقایسه آن با «قانون»، «ملکی» را در قسم عملی، بلیغ تر دانسته و «قانون» را در بعد علمی، اثبت دانسته اند.
«نظامی عروضی سمرقندی» نیز در کتاب «چهارمقاله» اشاره می کند که کتاب وی جزء بسایط است و بر متعلم طب لازم است که یکی از کتب بسایط را در اختیار داشته باشد و از این نظر با «الحاوی» رازی و «قانون» بوعلی سینا در یک تراز قرار گرفته است.
پس از تالیف کتاب «ملکی» آوازه اهوازی آن چنان پیچیده شد که بیماران و حتی اطباء از اقصی نقاط برای دیدن وی و بهره گیری از ارشادات حکیمانه او به حضورش می رسیدند.
شیوه نگارش این کتاب به گونه ای است که وی را در نگارش کتب طبی به سبک جدید، پیش قراول می دانند و تقسیم بندیهای کتب طبی پس از وی به تقلید از کتاب «ملکی» بوده است.
به تصریح مورخین غربی، این کتاب پیش از «قانون» کامل ترین کتاب در طب شمرده می شده و بارها در اروپا تحت عنوان LIBER REGIUS ترجمه شده و به چاپ رسیده است و می توان با اطمینان گفت که وی نخستین پزشک ایرانی است که غربی های لاتین زبان او را شناخته اند.
اهوازی از پزشکانی نبود که به واسطه کثرت تالیفات شهرت یافته باشد، اما کتاب او آن چنان بود که مرجع پزشکان و پایه مطالعات پزشکی شرق و غرب قرار گرفت.
برخی محققین، کتاب وی را آسان ترین کتاب برای مراجعه و دستیابی به مطالب آن و شایسته ترین کتاب برای مطالعه کردن می دانند.
«ملکی» در حقیقت دایره المعارفی کامل است که پزشکان برای تمام نیازهای خود به آن مراجعه می کرده اند. «اهوازی» در کتاب خود، ضمن اینکه در جاهای مختلفی خود را شاگرد «ابوماهر» معرفی می کند و نهایت تواضع را به مقام شامخ استادش ابراز می دارد، ولی در مقام عمل، آنجا که تناقضی در علم و تجربه در می یابد، با شهامت بدان اشاره می کند.
وی به مقام حکمای متقدم ارج می نهد، ولی در عین حال خود را مرید بی چون و چرای آنان نمی داند و هر کجا خطایی در مسیر می بیند، شجاعانه به تجربه خویش استناد می کند و خطاهای حکمای قبل را گوشزد می کند و اگرچه از مکتب- به اصطلاح، یونان- پیروی می کند، ولی هر کجا صلاح می داند برخلاف طب آنان رفتار می نماید.
او «بقراط» را به خلاصه گویی و پیچیدگی کلام و «جالینوس» را به پرگویی و اطاله کلام و تکرار مکررات غیرضروری متهم می نماید.
پس از «رازی»، «اهوازی» برای جبران فقدان ساختار مناسب و توجه ناکافی به تشریح و اعمال یداوی که در کتاب «حاوی» بارز است، «ملکی» را نگاشت. تقسیم آن به دو بخش متمایز «نظری» و «عملی» در واقع توانست قالبی مناسب برای همه آثار و نوشته های طبی بعدی در سده های میانه اسلامی پدید آورد.
به طور کلی می توان با نگاهی به کتاب و استدلال های «اهوازی» دریافت که این کتاب بر اساس کاستی های کتب قبلی و جبران افراط و تفریط های آثار پیشینیان نگاشته شده و به گونه ای استادانه طبقه بندی و منظم شده و به دور از ایجاز یا اکثار در حجمی منطقی ارائه گردیده است.
از جمله نقاط قوت کار وی، اشاره به برخی عوارض و سمیت داروهای یونانی و همچنین تشریح اعمال جراحی و توصیه های عملی است که در کنار غنای مطالب، به اعتبار کتاب می افزاید.
در مقام مقایسه اثر وی با آثار سایر حکما، می توان با استناد به نظر «اهوازی» کتب «بقراط» را موجز و پر از کلمات غامض دانست. «جالینوس» علیرغم تعدد کتب، فاقد کتابی جامع با شرحی کامل پیرامون همه موضوعات طبی است. «اریباسیوس» در کتب خود یا به امور طبیعیه و جمیع اسباب اشاره نکرده و یا ذکری از اعمال یداوی و ارکان نداشته است. «پولس» احاطه کاملی به امور طبیعیه نداشته و نکات اندکی را ذکر نموده و طریقه اجرا و تعلیم آنها (از اسباب و علامات و انواع مداوا و علاج) را نیاورده است. «اهرن» نیز اگرچه احاطه کاملی بر طب داشته، ولی ترجمه روانی از سریانی به عربی نداشته است. ضمن آنکه به نحو ایجاز و اقتصار سخن گفته و رافع نیاز همه جانبه دانشجویان نمی باشد. در مورد «رازی» نیز کتاب «منصوری» موجز بوده و «حاوی» هم فاقد کلیات و علاج یداوی و تشریح و نظم و نظام است.
همانطور که در مقایسه «قانون» و «ملکی» گفته شد اگرچه «قانون» در طب نظری قوی تر و برتر است اما «ملکی» در علم نظری، سلیس تر و در بیان، قوی تر و در محتوا، جامع تر است و مفهومی قابل فهم و درک و خالی از غموض دارد.
در مورد ساختار کتاب «کامل الصناعه الطبیه» یا «ملکی» باید گفت که نگارنده ابتدا به امور طبیعیه و کلیات طب و اسباب و علائم می پردازد و سپس در جزء عملی از حفظ الصحه شروع نموده و به مداوای امراض سر تا قدم و انواع معالجات از تدابیر و ادویه و علاج بالید می پردازد و در آخر، پیرامون ادویه مفرده و مرکبه، توضیحات مبسوطی ارائه می نماید.
از نظر کتاب شناسی، این کتاب دارای دو جزء نظری و عملی و هر کدام از آنها دارای ده مقاله است (مجموعا دارای بیست مقاله) و هر مقاله دارای باب های متعدد است. به عنوان مثال، مقاله دوم و سوم در تشریح، یازدهم در بهداشت و حفظ الصحه، نوزدهم در جراحی و بیستم در مفردات و قرابادین می باشد.
منابع:
1. تاریخ طب در ایران پس از اسلام، محمود نجم آبادی، دانشگاه تهران، 1375
2. تاریخ الحکماء، علی بن یوسف قفطی، دانشگاه تهران، 1371
3. کامل الصناعه الطبیه، علی بن عباس مجوسی اهوازی، نسخه عربی، موسسه مطالعات تاریخ پزشکی طب اسلامی و مکمل، 1387
4. کامل الصناعه الطبیه، علی بن عباس مجوسی اهوازی، ترجمه: سید محمد خالد غفاری، موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران- مک گیل، 1388
5. قانون در طب، حسین بن عبدالله سینا، ترجمه عبدالرحمن شرفکندی، مقدمه علی اکبر ولایتی، سروش، 1385
6. مجموعه متون و مقالات در تاریخ و اخلاق پزشکی در ایران، مهدی محقق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1387
7. مروری بر تاریخ و مبانی طب سنتی ایران، به کوشش محمدرضا شمس اردکانی و دیگران، ملائک، 1387
8. جستارهایی در تاریخ پزشکی، به کوشش محمود عباسی، حقوقی، 1387
9. پزشکان برجسته در عصر تمدن اسلامی، علی عبدالله دفاع، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382
گردآوری: دکتر مهدی شعبانی