میگن، خلیفه دوم مسلمین، عمر بن خطاب، بهانه و دلیل سوزاندن کتب و کتابخانههای ایران و مصر را، کامل بودن قرآن و بی نیازی مسلمانان به دیگر کتب اعلام کرد و گفت، ما با وجود قرآن، به دانش و علوم احتیاجی نداریم.
خواندن یا شنیدن همین یک جمله، به منزلهٔ همان یک اشاره است که هر عقل سلیم و هر آدمِ عاقلی نیاز دارد تا دریابد که عمر خطاب، خلیفه نیمه وحشی مسلمین، چه کلان ابلهی بوده است، یعنی احتیاجی نیست تاریخ خوانده باشی یا از علم روانشناسی و انسان شناسی بویی برده باشی، تا به عمق حماقت عمر پی ببری، همین یک جمله این موجود، هزاران مفهوم را به ذهن خواننده عاقل مینشاند و بعد از دانستن این حقیقت اولین سئوالی که در محتویات کاسه سر هر موجود متفکری جرقه میزند این است که، آخه کدوم کتاب نوشته شده به وسیله بشر میتواند، تا این حد کامل باشد که بشر را از دیگر کتب بی نیاز سازد؟ و سئوال بعدی که بلافاصله بعد از سئوال اول قد علم میکنه این است که، آیا اگر چنین ابله مغز مرده ای، رهبری دیگر مردمان را به عهده داشته است، آن دیگر مردمان از نظر حماقت در چه حد و غلظتی قرار داشتهاند که این کلان ابله را از میان خویش برگزیده بوده اند؟
(شاید گروهی دین زده پیدا شوند و بگویند که قرآن کتابی است که از طرف خداوند آمده و آیات و گفتار خداوند در آن است و نه انسان، و من در جواب خواهم گفت: آنکس که خدا را تعریف کند، او را نمیشناسد و آن کس که خدا را بشناسد، او را تعریف نتواند کرد. خداوند را تاحد یک کتاب معلوم الحال کوچک نکنید و این داستانهای احمقانه را جایگزین رابطه صاف و مستقیم و بی شیله پیله و پر محبّت با خداوند نسازید.)
و باز هم احتیاجی نیست که کلا مطالعهای داشته باشی، تا به اوضاع و احوال صدر اسلام پی ببری، همین کافیست یک نگاه اجمالی به وضعیت فرهنگی اعراب قرن ۲۱ بندازی.
اعرابی که به برکت و قدرت پول نفت، از خیل طایفه دزدان صحرا نشین جدا و به شهر نشینان ثروتمندی تبدیل شده اند، و از آخرین و پیشرفتهترین وسایل و امکانات زندگی برخوردارند و بعلاوه دهها سال است که در تماس مستقیم با فرهنگ جوامع پیش رفته و متمدن هستند ، در چنین جامعهای و با وجود آموزش و تعلیمات شهرنشینیِ ۲۴ ساعته به آنها که از طریق رسانههای جمعی صورت میگیرد ، و این همهٔ پیشرفتهای مادی و امکانات شهری که موجب بی نیازی آنها از دغدغه امور جاری و ساری زندگی است ، هنوز زنان به عنوان ،" اسیران و بردگان جنسی "، برای مردان محسوب میشوند، و اگر کسی بر خلاف دین اسلام حرفی، اظهار نظری و یا حتی اشارهای بکند، در قرن ۲۱ و عصر پرواز آشکار بشقاب پرندههای آمده از مریخ ، در روز روشن بکش بکش آورده در وسط خیابون و در روز روشن، سرش را مثل هندونه با شمشیر از تن جدا میکنند.
رفتار این اعراب ثروتمند، شهر نشینِ ، در غرب زندگی کردهٔ، بی نیاز و حتی تحصیل کرده را در قرن ۲۱ ببین، حالا حدس بزن، ۱۴۰۰ سال پیش، که فقیر بودند، برهنه بودند، گرسنه بودند، در بیابان به جز خودشان، کسی و جای را ندیده بودند، بی سواد بودند، با راهزنی زندگی میکردند و و و.... وقتی به ایران
دست یافتند، با ایران و ایرانی چه کردند. .... به راحتی میشه صحنه رو دید و حدس زد، شهرها و خانههایمان را آتش زدند و خراب کردند، به زنهای ایرانی تجاوز کردند، مردان ایرانی را سوزاندند، و بچههای ایرانی را به بردهگی برده و آنها را پدر سوخته نامیدند. و ما چه کردیم؟ هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال اسارت و بردگی، آنها را میستایم و نیایش میکنیم. و از ارواح خبیثشان برای گشودن گرههای زندگیمان کمک میخواهیم و بعد مینالیم که چرا زندگی برایمان تا این حد دشوار و جهنمی است و دچار رنجیم....ای ننگ بر حماقت.
این عکس خشم اعراب را بشدت برانگیخت و یک امریکای به خاطر تهیه این عکس، از طرف دولت عربستان مورد تعقیب قرار گرفت. در حالی که به نظر من، این سگ بینوا است که مورد شکنجه قرار گرفته است و مجبور به تحمل لباس عربی شده است و اگر قرار است صدای اعتراضی بلند شود، میبایستی در حمایت از این سگ بیگناه باشد و نه لباس ملی اعراب.
در قرن ۲۱ هنوز برای یه تیکه پارچه بیشتر از جون یه موجود بیگناه خدا ارزش قائلن، این فرهنگ نفرت انگیزه .
تا اینجای کار مربوط به خودشان است، ولی آنچه که به ما مربوط میشود را از زبان سلمان رشدی مینویسم.
سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی میگه:
بعد از چند قرن حضور اسلام، مغول، ترک، چطور میتوان توقع داشت که اینها بخشی از میراث و فرهنگ ما نباشند.... به موجودی بی نام و نشان تبدیل شده ایم که به چند پایگی ذهنی، و بی شخصیتی دچار است.
خواندن یا شنیدن همین یک جمله، به منزلهٔ همان یک اشاره است که هر عقل سلیم و هر آدمِ عاقلی نیاز دارد تا دریابد که عمر خطاب، خلیفه نیمه وحشی مسلمین، چه کلان ابلهی بوده است، یعنی احتیاجی نیست تاریخ خوانده باشی یا از علم روانشناسی و انسان شناسی بویی برده باشی، تا به عمق حماقت عمر پی ببری، همین یک جمله این موجود، هزاران مفهوم را به ذهن خواننده عاقل مینشاند و بعد از دانستن این حقیقت اولین سئوالی که در محتویات کاسه سر هر موجود متفکری جرقه میزند این است که، آخه کدوم کتاب نوشته شده به وسیله بشر میتواند، تا این حد کامل باشد که بشر را از دیگر کتب بی نیاز سازد؟ و سئوال بعدی که بلافاصله بعد از سئوال اول قد علم میکنه این است که، آیا اگر چنین ابله مغز مرده ای، رهبری دیگر مردمان را به عهده داشته است، آن دیگر مردمان از نظر حماقت در چه حد و غلظتی قرار داشتهاند که این کلان ابله را از میان خویش برگزیده بوده اند؟
(شاید گروهی دین زده پیدا شوند و بگویند که قرآن کتابی است که از طرف خداوند آمده و آیات و گفتار خداوند در آن است و نه انسان، و من در جواب خواهم گفت: آنکس که خدا را تعریف کند، او را نمیشناسد و آن کس که خدا را بشناسد، او را تعریف نتواند کرد. خداوند را تاحد یک کتاب معلوم الحال کوچک نکنید و این داستانهای احمقانه را جایگزین رابطه صاف و مستقیم و بی شیله پیله و پر محبّت با خداوند نسازید.)
و باز هم احتیاجی نیست که کلا مطالعهای داشته باشی، تا به اوضاع و احوال صدر اسلام پی ببری، همین کافیست یک نگاه اجمالی به وضعیت فرهنگی اعراب قرن ۲۱ بندازی.
اعرابی که به برکت و قدرت پول نفت، از خیل طایفه دزدان صحرا نشین جدا و به شهر نشینان ثروتمندی تبدیل شده اند، و از آخرین و پیشرفتهترین وسایل و امکانات زندگی برخوردارند و بعلاوه دهها سال است که در تماس مستقیم با فرهنگ جوامع پیش رفته و متمدن هستند ، در چنین جامعهای و با وجود آموزش و تعلیمات شهرنشینیِ ۲۴ ساعته به آنها که از طریق رسانههای جمعی صورت میگیرد ، و این همهٔ پیشرفتهای مادی و امکانات شهری که موجب بی نیازی آنها از دغدغه امور جاری و ساری زندگی است ، هنوز زنان به عنوان ،" اسیران و بردگان جنسی "، برای مردان محسوب میشوند، و اگر کسی بر خلاف دین اسلام حرفی، اظهار نظری و یا حتی اشارهای بکند، در قرن ۲۱ و عصر پرواز آشکار بشقاب پرندههای آمده از مریخ ، در روز روشن بکش بکش آورده در وسط خیابون و در روز روشن، سرش را مثل هندونه با شمشیر از تن جدا میکنند.
رفتار این اعراب ثروتمند، شهر نشینِ ، در غرب زندگی کردهٔ، بی نیاز و حتی تحصیل کرده را در قرن ۲۱ ببین، حالا حدس بزن، ۱۴۰۰ سال پیش، که فقیر بودند، برهنه بودند، گرسنه بودند، در بیابان به جز خودشان، کسی و جای را ندیده بودند، بی سواد بودند، با راهزنی زندگی میکردند و و و.... وقتی به ایران
دست یافتند، با ایران و ایرانی چه کردند. .... به راحتی میشه صحنه رو دید و حدس زد، شهرها و خانههایمان را آتش زدند و خراب کردند، به زنهای ایرانی تجاوز کردند، مردان ایرانی را سوزاندند، و بچههای ایرانی را به بردهگی برده و آنها را پدر سوخته نامیدند. و ما چه کردیم؟ هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال اسارت و بردگی، آنها را میستایم و نیایش میکنیم. و از ارواح خبیثشان برای گشودن گرههای زندگیمان کمک میخواهیم و بعد مینالیم که چرا زندگی برایمان تا این حد دشوار و جهنمی است و دچار رنجیم....ای ننگ بر حماقت.
این عکس خشم اعراب را بشدت برانگیخت و یک امریکای به خاطر تهیه این عکس، از طرف دولت عربستان مورد تعقیب قرار گرفت. در حالی که به نظر من، این سگ بینوا است که مورد شکنجه قرار گرفته است و مجبور به تحمل لباس عربی شده است و اگر قرار است صدای اعتراضی بلند شود، میبایستی در حمایت از این سگ بیگناه باشد و نه لباس ملی اعراب.
در قرن ۲۱ هنوز برای یه تیکه پارچه بیشتر از جون یه موجود بیگناه خدا ارزش قائلن، این فرهنگ نفرت انگیزه .
تا اینجای کار مربوط به خودشان است، ولی آنچه که به ما مربوط میشود را از زبان سلمان رشدی مینویسم.
سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی میگه:
بعد از چند قرن حضور اسلام، مغول، ترک، چطور میتوان توقع داشت که اینها بخشی از میراث و فرهنگ ما نباشند.... به موجودی بی نام و نشان تبدیل شده ایم که به چند پایگی ذهنی، و بی شخصیتی دچار است.