بهمن ۲۸، ۱۳۹۰

دنیا را از دریچه چشم من ببین


زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میاویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد ، در فاصلهء رخوتناک دو
همآغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی میگوید " صبح بخیر "
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من ، در نی نی چشمان تو خود را ویران میسازد
ودر این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت

سهم من ،
آسمانیست که آویختن پرده ای آنرا از من میگیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله مترو کست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت وصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید :
دستهایت را دوست میدارم
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد ، مرواریدی
صید نخواهد کرد .
گوشه‌های از شعر تولدی دیگر از فروغ فرخزاد شاعر و افتخار ادبیات معاصر ایران.

فروغ در تعریف زندگی‌ به صراحت بیان می‌کند که زندگی‌ چیزی جز لحظات گذرا و آنچه که برای من و تو به وقوع میپیوند نیست، وقایعی هر چند بی‌ اهمیت و ناچیز، ولی‌ همین وقایع اجزای تشکیل دهندهٔ زمان و لحظات ما میشوند و شماری از این لحظات، امتداد و محتوا و مفهوم زندگی‌ من و تو رو تشکیل میدهند.
سپس فروغ میگه سهم هر کس از زندگی‌ می‌تونه هر چیزی باشد، میتواند محدود تا لبه پنجره باشد میتواند نازل تا حد پایین رفتن از پلکان متروکی باشد و میتواند یک خیال باشد و میتواند عشق باشد.
و پیام فروغ، اینست که چگونگی‌ داشتن این سهم کاملا بهمت منو تو بستگی دارد، هیچ صیادی، هیچ خواسته‌‌یی، بدون تلاش و تن‌ زدن بدریا، بدست نمیاد و مروارید یا موفقیتی را نسیب آدمی‌ که دست روی دست میگذارد نمیکند.
نامش همیشه جاوید و زنده باد.