بهمن ۲۵، ۱۳۹۰

که رو در رو کند آئين زشتِ زشتکاران را ..... چرا از اين ميان آئينه داری برنمی خيزد؟


سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می‌کرد

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد.

حافظ


با این همه تبلیغات ضد ایرانی‌، که دست‌هایی‌ نامرئی، با جدیت، مرتباً و بطور منظم، فضای خبری را در دو دنیای واقعی‌ و مجازی و احتمالاً عالم باقی‌ نیز، پر کرده‌اند، با این اوضاع به هم ریخته اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران، با این هولاکاست بی‌صدا و آرامی که نزدیک به ۳۳ سال است در بارهٔ ایرانی‌‌ها در خفا جریان دارد، با این فضای وحشت و چندش آوری که دشمنان ایران که حاکمان ایران هم هستند به اجتماع ایران تحمیل کرده‌اند، با اینچنین اوضاع و احوالی که تو گویی تمامی دنیا دست در دست یکدیگر داده اند به مهر، تا اثری از ایران و ایرانی‌ باقی‌ نگذارند، مگر اینکه یک بار دیگر، خداوند ایران، این سرزمین را از شر شیاطین و دشمنان قسم خورده و خونی ایران نجات بدهد، چرا که ما مردم از پیدا شدن کاوهٔ دیگری، به کلی‌ نا امید شده‌ایم ، ما مردمی که هیچ گاه قدر این همه سرزمین حاصل خیز و زیبا و پر رونق و ثروتمند، را ندانستیم و نمی‌‌دانیم، امید به رحم جلاد بسته ایم.

و این سئوال که آیا داستان هزار و یک شب، داستان هزار و یک بار نجات ایران از ویرانی و پاشیدگی کامل نیست؟ آیا این بار هم ایران جان سالم بدر میبرد و دستی‌ از غیب برون آمده و به داد ایران خواهد رسید؟