مقامات پلیس انگلیس، در یک اقدام تعجب برانگیز، فیلمی از درگیری در یک میکده را بنمایش گذاشتند که بحثهای زیادی را برانگیخت.
داستان از اینقرار است که، مرد ۲۴ ساله معتادی بنام دین دینن، در جرو بحثی با مشتریهای یک میخانه در یکی از روستاهای حاشیه لندن، از طرف بعضی از مشتریان این میخانه با کتک از آنجا به بیرون انداخته میشود. وی سپس بخانه رفته و با یک ارّهٔ برقی برمیگردد تا انتقام خود را از کسانی که کتکش زدند بگیرد. در نهایت مشتریهای میخانه، با کمک صندلی و همکاری یکدیگر، ارّهٔ برقی را از مرد گرفته، و او را تحویل پلیس میدهند. تا اینجای داستان، چیز عجیبی وجود نداره، و از ایندست اتفاقات، گاه و بیگاه پیش میاید و در همه جای دنیا هم احتمال بوجود آمدنش هست. ولی بحث اینجاست که در جامعهای تا اینحد کنترل شده، که همه جا دوربین هست و میشود به این زیبای همه ماجرا ها، حتی کوچکترین و کم اهمیتترین آنها.... مثلا در یک شب تعطیل در یک گوشه از یک روستای کوچک رخ میدهد... را ضبط کرد و ناظر بود، آیا مردم آن جامعه اصولاً چیزی بنام فضای خصوصی و شخصی را تجربه میکنند، یا تمامی اعمال و رفتارشان، تحت نظر و کنترل میباشد؟ پرسش اینجاست که وقتی این دوربین و این کنترل شامل موسسات دولتی و خصوصی، فروشگاها، مغازه ها، رستوران ها، هتلها، اتوبوس ها، قطار ها، تاکسی، و کلا وسایل حمل و نقل عمومی، خیابانها و و و .....
و خلاصه گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد،
جنبیدن آن پشه عیان در نظر پلیس و مقامت دولت انگلیس میباشد.....
آیا در چنین جامعه ای، مردم میتوانند ادعای آزادی و اصولا مردم بودن بکنند؟ و یا بیشتر شبیه حیواناتی هستند که در قفسهایی زندگی میکنند که کوچکترین حرکتشان ، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و احتمالاً برایشان برنامه ریزی هم میشود. و این مردم بظاهر آزاد ، چقدر هم دلشان خوش است که با پولهایی که از غارت جوامع دیگر بدست میآورند، شکمی سیر دارند! و هرچند مجبورند همدیگر را که بیش از ۷۰ میلیون هستند، در سرزمین کوچکی تحمل کنند و بخانههای ۴۰ متری قناعت کنند، و درهم بلولند ولی میتوانند بمردم دنیا چنگ و دندان نشان دهند و همزمان و با داشتن القاب "بیتربیت ترین، بی فرهنگ ترین، خشنترین و بیرحمترین مردم دنیا" حرفهای طلایی و دوست داشتنی، در مورد ادب، آزادی و تمدن بزنند.
مرا خبر نه از انک اینجهان مرد فریب
بدست راست شکر دارد و بچپ حنظل!
ناصرخسرو.