بهمن ۱۰، ۱۳۹۰

بشوی اوراق اگر هم درس مایی ..... که علم عشق در دفتر نباشد

زنده بودن و زنده ماندن مهم نیست درست زندگی‌ کردن مهم است



داشتم طبق معمول هر روز اخبار ایران رو دنبال می‌کردم، اخباری که انگار دست‌هایی‌ نامرئی، به عمد و با هدف زجر دادن ایرانی‌‌های دور از وطن، گلچین میکنند، و به خورد این جماعت، که نه در غربت دلشان شاد است و نه رویی در وطن دارند ، میدهند، چرا که نتیجه و حاصل خواندن این اخبار چیزی جز در هم رفتن خطوط چهره وفشرده شدن قلب و تحریک احساست نیست.
ایرانی‌ هایی‌ که درد غربت براشون کم شمرده می‌شه و به همین دلیل هم اینگونه اخبار را می‌زنن دست غم دوری‌ تا عیش شان را تکمیل کنند.

رسیدم به این خبر که عده‌ای در ایران، مشغول ذخیره آذوقه و مواد خوراکی هستند برای روز‌های که قرار است در ایران قحطی ایجاد شود و از این ترس فروشگاه‌ها را خالی‌ کرده‌اند.

حدس من اینه که بیشترِ این کسان از گروه و دسته سرمایه داران و متمولین بی‌ عار و فارغ از درد هموطن که نه درد هم نوع خود هستند و بی‌ غم از محنت دیگران، تنها به فکر‌ زنده موندن خودشان هستند، و باز بی‌خیال از اینکه، دیگران نام ایشان را نشاید که آدمی‌ نهند، فقط به زنده بودن و زنده ماندن، می‌اندیشند.

بیاید فرض کنیم، چند وقت دیگه در ایران واقعا قحطی بشه، و دشمنان ایران که متاسفانه حاکمان ایران هم هستند به مقصودشان که همانا ذلیل کردن و نابودی این ملت بزرگ است، برسند، و دیگر واقعا چیزی برای خوردن پیدا نشه، و عده‌ای به اصطلاح زرنگ که امروز خانه‌هایشان را پر از مواد خوراکی کرده‌اند، خوشحالند که میتوانند تا اوضاع روبراه شود، از رنج گرسنگی در امان باشند،

از طرفی‌، یک پدر که تمام عمر را با شرافت و از زور بازوی خویش و بدون اینکه حق کسی‌ را بخورد و یا به کسی‌ ظلم نماید، زندگی‌ کرده است، و به جرم تنگ دستی‌ نتوانسته برای روز مبادا و همچین روزی تکه نانی را برای کودکانش کنار بگذارد، با دیدن چهرهای تکیده و دهان بی‌ نان مانده کودکانش، اختیار خود را به طور طبیعی از دست میدهد، و به دنبال خوراک به هر جا سرک می‌کشد، و باز به طور طبیعی و غریزی میداند که در منطقه خوش آب و هوای شمال شهر، عده‌ای بیخبر از خدا زندگی‌ میکنند که احتمالاً خوراکی‌ که فرزندان گرسنه ش به آن احتیاج دارند را در اختیار خود دارند.

فکر می‌کنید در اینجور مواقع، افرادی که درد و رنج گرسنگی به آنها فرمان قتل و دزدی و جنایت میدهد، و هر عملی‌ را برایشان طبیعی و عادی نشان میدهد، به آدمهای زرنگ امروزی که خوراک ذخیره کرده‌اند، رحم میکنند؟ و همین خوراک و آذوقهٔ انبار شده، دلیلی‌ برای باختن جانشان، قبل از مردن به وسیله گرسنگی نمی‌شود ؟

فکر می‌کنید، انسان گرگ انسان نمی‌شود، وقتی‌ چارهٔ دیگری برایش باقی‌ نماند؟

پس قبل از اینکه خوراکی‌ را برای روز‌های قحطی کنار بگذارید، ابتدا در فکر تهیه یک ارتش خصوصی و یک قلعه غیر قابل تسخیر باشید.




تا که احمق باقی است اندر جهان
مرد مفلس کی شود محتاج نان .

مولوی .