دی ۲۱، ۱۳۹۰
ترکیه و نسل کشی کشتار و انکار
کشور ترکیه این افتخار را دارد که قرن بیستم رو با سه نسل کشی بزرگ آغاز کرده است، نسل کشی ارامنه،Armeninan Holocaustنسل کشی یونانی ها و نسل کشی کرد ها, و با کشتار بیرحمانه، وحشیانه، و روزانه مردم بیگناه و بی پناه کردستان قرن بیستم را به پایان برده و صد البته این جنایات بشری بر ضد مردم بیگناه کرد، به قرن ۲۱هم کشیده شده و همچنان با جدیت و قدرت ادامه دارد.
چندی است به این اندیشه فرو رفتهام که چرا مردم آلمان به خاطر ماجرای یهودیها که در دوران جنگ جهانی دوم رخ داد، بارها و بارها از مردم یهودی تبار عذر خواهی کردند و هنوز که هنوزه بابت اتفاقی که افتاده، مجبور به پرداخت جریمه نقدی، سیاسی، و اجتماعی به بازمانده گان این واقعه شوم هستند،
ولی دولت ترکیه با اینکه عملکردش در بارهٔ ارامنه، یونانیان و کرد ها صدها بار وحشیانه تر، رذیلانه تر، بیرحمانه تر و منزجر کننده تر است، به راحتی و بدون هیچ گونه دغدغهای از زیر بار مسئولیت این جنایات، شانه خالی کرده، و دنیا به جز به رسمیت شناختن این جنایات، که در دادگاههای بینالمللی صورت گرفته است، کار دیگری در جهت مجازات عاملین این کار که همانا دولت ترکیه است، نکرده و آنها را آنچنان به حال خودشان رها کرده که دولت ترکیه بیخیال و در کمال قساوت همین جنایت و نسل کشی را در آغاز قرن ۲۱ و در کمال وقاحت، در بارهٔ مردم بیگناه کرد تکرار میکند.
تو گویی این جماعت ترک تبار قسم خوردهاند که آغاز هر قرنی را با جنایت و نسل کشی جشن بگیرند.
ترکیه کنونی در واقع با ابتکار انگلیسها به منظور ایجاد پایگاهی برای غرب در مرز اسیا و اروپا، تشکیل شده است. و مصطفی کمال پاشا مامور ایجاد ملتی، بنام ملت ترک شد. ترکیه تا قبل از انقلاب ایران، در اوضاع آنچنان وخیم اقتصادی دست و پا میزد که مجبور به فروش، خیابانهای اندک و ٔپلها و بنادر خود شده بود.
و مردم ترک آنچنان گرسنه بودند که به توریستهای که مجبور بودند از ترکیه عبور کنن، حمله میکردند و با سنگ شیشههای ماشین آنها را میشکستند و آنان را مورد هجوم و غارت قرار میدادند.
بعد از انقلاب ایران، و بعد از اینکه آمریکا پایگاههای خودش را از ایران به ترکیه منتقل کرد، و ترکیه به عضویت ناتو درامد، این کشور به جبران این سرسپردگی مطلق، تا حدی از اوضاع آشفته خویش بیرون خزید، و سپس با ایجاد رابطه با پان ترکهای که در ایران، و در داخل دولت نفوذ کردهاند و اکثر بازار و اقتصاد ایران را در دست دارند، هم با ایران قراردادهای چرب و بسیار پر سودی را بست و هم پان ترکها با فرستادن پولها و سرمایههای بدست آمده در ایران به بانکهای ترکیه، همچنین با فرستادن کمکهای بیدریغ و بلا عوض به این کشور ( محموله ۸ میلیارد دلاری که بر اثر حماقت مرزبانان ترکیه که گمان کرده بودند مواد مخدر است، افشا شد و دولت ترکیه با وقاحت گفت که این موهبتیست الهی و احمدی نژاد هم در جواب گفت: نوش جانتان باشد، یک نمونه کوچک آن است )، کار را به جای رساندن که ترکیه امروز با استفاده از پول و سرمایه ایران، هم کشورش را ساخته و هم به جای اندکی سپاس و تشکر از همسایه مهربانش یعنی ایران، در آذربایجان، ایجاد نفرت از ایران و ایرانی رو ترویج میکنه.
و ظاهراً ترکیه از طریق پان ترکهای ایرانی، آنچنان در دولت ایران نفوذ دارد که از پخش فیلم کشتار ارامنه که قرار بود در آوریل امسال در ایران به نمایش درآید، جلوگیری کرده است.
قتل عام یا کشتار دست جمعی کردها و زرتشتیها و ارامنه منجر به کشتار وحشیانه و دد منشانه یک و نیم میلیون مردم بیگناه ایرانی شد، همچنین ترکها که به ترکهای جوان معروف بودند یک میلیون یونانی را کشتار کردند که دولت یونان از این کشتار با نام قتل عام بزرگ یاد میکند و روزی را برای یادبود قربانیان این کشتار قرار داده است و این کشتار از طرف بیشتر کشورها به رسمیت شناخته شده و محکوم گردیده است.
در بند ۱۴۲ پیمان سور، که در سال ۱۹۲۰ و پس از جنگ جهانی اول آماده گردیده بود، رژیم ترکیه «تروریست» خوانده شده بود. همچنین این پیمان شامل فصلی بود با عنوان «تلاش برای جبران اشتباهاتی که ترکیه به وسیلهٔ کشتارها در طول جنگ بر ضد مردم بی گناه کرد و زرتشتی و ارامنه ایرانی مرتکب شدهاست.»
مقالهای در نیویورک تایمز به تاریخ ۱۵دسامبر ۱۹۱۵ درباره این نسل کشی بزرگ ایرانیان توسط ترکهایی که درواقع نوکران حلقه بگوش فرانسه و انگلیس بودند شرح میدهد که:
در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵، حدود ۳۰۰ نفر از متفکران، نویسندگان، رهبران، و سیاستمداران ایرانی -ارمنی از جمله دانیل واروژان، سیامانتو، و روبن سواک در استانبول دستگیر و پس از انتقال به کشتارگاهها بطرز فجیعی بقتل رسیدند. همچنین در همان روز حدود ۵۰۰۰ نفر از ایرانیان بی دفاع را در استانبول به کشتارگاه فرستادند که این سرآغاز قتل عام دسته جمعی مردم بی دفاع ایرانی بود به ویژه مردانی که بهعنوان سرباز در پشت جبهه به بیگاری کشیده شده بودند.
بر اساس مجله تحقیقات نسلکشی، با رهبری گروه ترکان برنامه از بین بردن هویت کردها، اخراج آنها از سرزمین اجدادیشان و جابجایی آنها در گروهای کوچکتر انجام شدهاست. در این دوره کردها مجبور به جابجایی و پیاده رویهای مرگ آور و اجبار به ترک شدن گردیدند. ترکان جوان این برنامه را در طول جنگ جهانی اول اجرا کردند که در طی آن ۷۰۰ هزار کرد مجبور به جابجایی اجباری شدند که در میان این جابجاییهای اجباری ۳۵۰ هزار کرداز بین رفتند. این کردها توسط گروه ترکان مجبور به راهپیماییهای مرگآور شبیه به آنچه برای ارامنه اتفاق افتاد شدند. که بخشی از برنامهای بود که برای از بین بردن هویت کردها در ترکیه انجام شد. همچنین این جنبش دلیلی است بر نگاهی که دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ بر کردها داشتهاست. در تلاشی برای انکار هویت کردها دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ کردها را جزو ترکهای کوهستانی رده بندی میکرد.
در سال ۱۹۳۸ و ۱۹۳۷ تعداد ۶۵،۰۰۰ - ۷۰،۰۰۰ کرد علوی کشته و هزاران تن تبعید شدند.
در اکتبر سال ۱۹۲۰ یک افسر بریتانیایی در گزارش خود نتایج قتل عام شهر ایزنیک در شمال غربی آناتولی توسط ترکان را بدینگونه شرح دادهاست «او تخمین میزد که حداقل ۱۰۰ جسد مثلهشده مرد، زن و بچه در داخل یا اطراف گودال بزرگی به عمق ۳۰۰ یارد (۹۰۰ فوت) که در بیرون از دیوارهای شهر کنده شده بود، وجودداشت.»
گزارشهای یادشده به تشریح کشتارهای از پیش برنامهریزی شده، تجاوز به زنها و بچهها و سوزاندن روستاها و شهرها میپردازند. همچنین در این یادداشتها نام عوامل اصلی نسلکشی نیز به دفعات ذکر شدهاست که از مهمترین آنها میتوان به: «محمود شوکت پاشا»(نخست وزیر وقت )، «رآفت بی»، «طلعت پاشا» و «انور پاشا» اشاره کرد.
طلعت پاشا ، وزير كشور و يكی از رهبران اين جنبش دستور كشتار مردم ایرانی تبار شهر استانبول را صادر كرد.
در تلگرافی كه از سوی وزارت كشور به ترك های جانی مخابره می شود چنين نوشته شده بود: « دولت تصميم به نابودی كليه مردم بومی ساكن استانبول گرفته است. بايد به موجوديت آنها خاتمه داد حتی اگر قرار باشد به خشن ترين شيوهها متوسل شد. نه سن و نه جنسيت آنها نبايد مورد ملاحظه قرار گيرد .در اين كار اصول اخلاقی و وجدان جایی ندارند
ما به مساکن، و محل کار برای جایگزینی مردم خود نیاز داریم». آن زمان استانبول دارای ۲ میلیون تبعه ایرانی بود که شامل زرتشتیها و ارامنه میشد كه در مجموع دو سوم آنها در جريان اين كشتار جمعی جان خود را از دست دادند.
هنری مورگنتائو، سفیر ایالات متحده آمریکا درآسیای مرکزی از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۶، دولت ترکان را به رشته عملیاتهایی چون «ترورهای بیرحمانه، شکنجههای ظالمانه، کشاندن زنان جوان به حرمسراهای شخصی، تجاوز به دختران بیگناه، به فروش رساندن بسیاری از آنها در ازای ۸۰ سنت برای هرکدام، به قتل رساندن صدها هزار تن ایرانی و تبعید کردن صدها هزار تن دیگر به صحراها برای گرسنگی کشیدن تا سر حد مرگ، و به آتش کشیدن صدها دهکده و شهر ایرانی» متهم میکند و اینکه تمام این مسائل تنها بخشی از کشتار آگاهانهٔ این مردم توسط ترکان بود و بر اساس یک برنامهٔ ازپیش تعیینشده برای نابود کردن جمعیت ایرانی، کرد و مسیحیان سوریهای مستقر در آناتولی صورت گرفت.
گزارشهای دیپلماتهای آلمانی و اتریشی-مجارستانی، همچنین یادداشتهای تالیف شده توسط جورج رندل از دفتر امور خارجه بریتانیا با عنوان «کشتار و شکنجههای یونانیان توسط ترکان» مدارک قابل قبول و مهمی را در رابطه با سری کشتارهای سامانمند و از پیش برنامهریزی شدهٔ در آسیای مرکزی ارائه میدهند که جای نام ایرنانیان، نام یونانیان قرار داده شده است!
نسلکشی ارامنه (به ارمنی:Հայոց Ցեղասպանություն،) که گاهی با عناوین دیگری چون هولوکاست ارامنه، کشتار ارامنه نامیده شده و در نزد خود ارامنه ایرانی تبار آنرا با عنوان جنایت بزرگ (به ارمنی:Մեծ Եղեռն) میشناسند، که به نابودی عمدی و از پیش برنامهریزی شده (نسلکشی) جمعیت ایرانی ساکن سرزمینهای تحت کنترل دولت قاجار در خلال و درست پس از جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان انگلیسی و فرانسوی و رهبران قبایل تورگ ها اطلاق میشود. عملیات در قالب کشتارهای دستهجمعی و نیز تبعیدهای اجباری در شرایطی که موجبات مرگ تبعیدشدگان را فراهم آورد، انجام میپذیرفت. امروزه تعداد کل قربانیان این نسلکشی به طور عام بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شدهاست. در طی این دوران دیگر گروههای قومی منطقه، از جمله آشوریان و زرتشتیان و کرد ها، نیز به طریقی مشابه مورد حملهٔ تورگها قرار گرفتند به گونهای که برخی از محققان این رویدادها را نیز بخشی از همان سیاست نابودسازی قومی تورگ دانستهاند. امروزه این رویداد به طور گسترده به عنوان یکی از اولین نسلکشیهای قرن بیستم شناخته میشود.
علاوه بر دستگیری و اعدام ایرانیهای ساکن آناتولی ( ترکیه امروزی)، جمعیت بسیار زیادی از مردان، زنان و کودکان ایرانیهای از خانه و کاشانه خود تبعید، بدون هیچ دسترسی به آب و غذا به قصد مرگ وادار به راهپیمایی در مسیرهای طولانی و بیابانی شدند. تجاوز و آزار و اذیت جنسی قربانیان توسظ نیروهای متخاصم در طول تبعید به دفعات گزارش شدهاست. پژوهشهای بسیار زیادی درباره نسلکشی ایرانیها انجام شده و میشود. که قریب به اکثریت آنها وقوع چنین نسل کشی را واقعی و انکارناپذیر میدانند. امروزه کشور ارمنستان خواهان به رسمیت شناختن این نسل کشی است اما دولت ترکیه علیرغم عدم انکار وقوع چنین واقعهای از پذیرفتن این واقعه با عنوان «نسل کشی» خود داری کرده و وجود سیاست سیستماتیک برای نابودی ایرانیها را قبول ندارد. ترکیه معتقد است که در آن سالها علاوه بر ایرانیها ترکهای بی دفاع! نیز قربانی آشفتگیها شدهاند.
یادمان نسلکشی ایرانیها اخراج ایرانیها اغلب اوقات با غارت ، تجاوز و کشتار همراه بود . خیلی از اخراج شدگان کشته شدند ، یا از گرسنگی و بی سرپناهی در راه ارودگاه های نزدیک دیرالزور –شهری در نزدیکی رودخانه فرات در کشور سوریه امروزی – جانشان را از دست دادند . چندین میلیون ایرانی از گرسنگی و بیماری در ارودگاه های اسرای جنگی –که در آنجا ساخته شده بود- جانشان را از دست دادند.
اجماع نظری در مورد علت ها و هدف های اخراج ایرانیها ممکن است هرگز بدست نیاید . صاحب منصب های ترک اجازه وارسی آرشیو تاریخ جنگ و کتابخانه عظیم ایرانیان که بنام کتابخانه قستنطنیه معروف بود و در استانبول کنونی قرار دارد، را به گروه مستقل تحقیقاتی تاریخ را ندادند و هدف کشتار و اخراج ایرانیها از سرزمین مادری خود پنهان باقی مانده تا ایرانیان ادعایی راجع به سرزمینهای خود نداشته باشند و بطور عمد این نسلکشی وحشیانه را نسلکشی ارامنه نامیده میشود تا تاریخ را بیش از پیش مخدوش نموده باشند . و شاید یکی از عللی که انگلیس و فرانسه به ترکهای کنونی باج میدهند نیز همین باشد چرا که از افشای جنایت خود که اسناد آن در دست ترکیه است وحشت دارند. خاطره این واقعه به عنوان جنبه بسیار مهم بر هویت ملی ایرانیان تا به امروز باقی مانده است و ایرانیان اصلا نمیدانند که سرزمینی که امروزه ترکیه و یونان و قبرس نامیده میشود در واقع تا زمان جنگ جهانی اول متعلق به آنان بوده و دولتهای انگلیس و فرانسه جنایت وحشیانه نسلکشی به این وسعت را تنها به ایرانیان تحمیل نموده اند. علتهای نسلکشی ارامنه نسل کشی ۱۹۱۵: طرفداران وقوع نسل کشی یکجانبه ایرانی ها معتقدند که دو دولت نپای انگلیس و فرانسه به دو دلیل به قتلعام و تسخیر سرزمین اناتلی مبادرت کرد: نخست دلیل جغرافیایی چرا که این منطقه از نظر استراتژیک یک منطقه مهم محسوب شده و پل ارتباطی بین سرزمینهایی تحت کنترل امپراتوری پارس ها( قاجار) در بخش اروپایی و آسیایی میبود و تسخیر این سرزمین در واقع قطع رابطه بین این دو بخش محسوب میگشت که برای ساخت بخشی بنام اروپا و رهایی از زیر یوغ امپراتوری ایرانی، بسیار مهم بود. قرار دادن ترکان همچون دیواری آهنین میان بخشهای اروپایی و آسیایی امپراتوری قاجار، که هیچگونه پیوست نژادی و زبانی با هیچ کدام از این دو بخش نداشتند و احتمال یکی شدن آنان به هیچ عنوان نمیرفت، بسیار زیرکانه انجام پذیرفت. جنگ جهانی اول چنین فرصت مناسبی را به فرانسه و انگلیس داد. سرانجام در سال ۱۹۱۵ طی یک برنامه از پیش ریخته شده، نژادکشی ایرانیان را به مرحله اجرا درآوردند . نابودی ملت ایرانی ساکن در آناتولی توسط قبایل ترک و با طراحی دو دولت انگلیس و فرانسه، به شکلی دقیق و محرمانه طرح ریزی و اجرا شد. در راس این طرح کسانی با نامهای محمد طلعت پاشا، اسماعیل انور (انور پاشا) و احمد جمال پاشا به عنوان سران تشکیل دولت جدید قرار گرفتند که از ازاعضای فرامشخانههای انگلیس و فرانسه بودند. دولتهای انگلیس و فرانسه برای اجرای این طرح کمیتهای سه نفره تشکیل داد که اعضای آن بهاالدین شاکر، شکری و دکترناظم بودند. این طرح در سالهای ۱۹۲۳ - ۱۹۱۵ در ارمنستان غربی که تحت اشغال انگلیس و فرانسه بود، به اجرا در آمد و طی آن بیش از یک و نیم میلیون از مردم بیدفاع ایرانی از زن و مرد و پیر و جوان قربانی شدند و حدود یک میلیون تن دیگر در سراسر جهان پراکنده گشتند.
استخوانهای باقیمانده از نسل کشی ایرانیان موسوم به نسلکشی ارامنه در ۲۷ ماه مه ۱۹۱۵ قانون تبعید ایرانیان به موصل و سوریه را منتشر کردند. ماموران دولت، باشندگان شهرها و روستاهای ایرانی نشین را مجبور به جایی کرده و به دروغ به آنها گفته میشد که چون در منطقه جنگی قرار دارند میبایست برای حفظ جانشان به جاهای امنتری منتقل شوند. به آنها حتی فرصت نمیدادند که غذا و لوازم ضروری را با خود بردارند. آنان گروههای ایرانی را که بیشترشان زنان، کودکان و سالخوردگان بودند، به طرف صحرای مرکزی سوریه درمنطقه درالزور درنزدیکی شهر حلب راندند که تعداد زیادی از کودکان، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه در اثر گرما، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده و مردند. از سوی دیگر برای اجرای کامل کشتار ایرانیان مردان را از زن و بچه یشان جدا کرده، به طرز فجیعی قصابی میکردند و زنان و دختران جوان را برای نیات جنسی با خود میبردند. آنهایی هم که از خود مقاومت نشان میدادند، بطور وحشیانهای میکشتند.
پس از عقب نشینی سربازان روس از شمال غرب ایران، ترکها بشهر سلماس در شمال غرب ایران هجوم آوردند و مسیحیان ارمنی ساکن در آن شهر را به فجیعترین وضع ممکن، شکنجه و قتل عام کردند. نسلکشی درسیم: بر اساس مجله تحقیقات نسلکشی، با رهبری گروه ترکان برنامه از بین بردن هویت کردها، اخراج آنها از سرزمین اجدادیشان و جابجایی آنها در گروهای کوچکتر انجام شدهاست. در این دوره کردها مجبور به جابجایی و پیاده رویهای مرگ آور و اجبار به ترک شدن گردیدند.
نسلکشی یونانیان (تغییرمسیر از نسل کشی ایرانیان)
تیتر روزنامه نیویورک تایمز مربوط به سال ۱۹۱۵ میلادی. در پایین صفحه بیان شدهاست که تمام جمعیت مسیحی [ایرانی] ترابوزان کشته شدهاند عاملان نهاد ترکان (به رهبری طلعت پاشا٬ انور پاشا و جمال پاشا) مکان پونتوس٬ آناتولی و تراس زمان جنگ جهانی اول و پیامدهای آن (۱۹۲۳-۱۹۱۴) نتیجه مرگ نزدیک به یک میلیون ایرانی
منطقهٔ تاریخی پونتوس که از زمان پیش از میلاد مسیح و تا قبل از فاجعهٔ نسلکشی، سکونتگاه بیشتر مردم ایرانی مقیم آناتولی بودهاست. در طول جنگ جهانی اول و پیامدهای آن (۱۹۲۳-۱۹۱۴) که منجر به فروپاشی امپراتوری ایرانی گردید، دولتمردان فرانسوی و انگلیسی با کمک بازوی نظامی قبایل بغایت وحشی ترک دست به کشتار همهجانبهٔ جمعیت ایرانی باقیمانده در امپراتوری ایرانی (که در آن زمان بیشتر در شمال آناتولی ساکن بودند) زدند. این عملیات شامل کشتار مردم عادی و تبعیدهای اجباری زنان و بچهها نیز بود که در خلال این تبعیدها به دلیل نبود آذوقه و دشواری راه جان میباختند. بنابر منابع متعدد صدها هزار ایرانی مستقر در آناتولی در خلال این نسلکشی جان باختند و تنها شمار کمی از نجاتیافتگان (بهویژه آنهایی که در مناطق شرقی آناتولی مستقر بودند) به کشورهای همسایه به ویژه روسیه پناهنده شدند. با این حال پس از پایان جنگ (۱۹۲۲-۱۹۱۹) بیشتر بازماندگان نسلکشی در سال ۱۹۲۳ از زمینهای خود رانده شده و به یونان فرستاده شدند.
دولت کنونی ترکیه به عنوان وارث نسلکشی، مدعی است که دلیل انجام این اعمال از سوی آنان چیزی جز دفاع از خود نبودهاست. دولتمردان ترکیه همچنین ادعا میکنند «از آنجایی که دولت عثمانی!(بزرگترین تحریف تاریخ مربوط به ساخت امپراتوری دروغین عثمانی است که به ترکان حق میدهد که جنایت کنند و این امپراتوری ساختگی که توسط فرانسه و انگلیس، در نوشتاری نامربوط تشکیل شده است، با هدف و برای ساخت انگیزه و ملتی ساختگی بنام ملت ترک صورت گرفته است و امروزه بشدت تبلیغ میگردد بدون اینکه کوچکترین مدرک تاریخی از آن ارائه گردد.) احساس کرده بود یونانیها با کشورهای دشمن آنها، از جمله روسیه همکاری میکنند با این کشتارها به دفاع از خود برخاستهاست. بدین خاطر این کار نباید نسلکشی خوانده شود. این در حالیست که کشورهای عضو متفقین در جنگ جهانی اول دیدگاه متفاوتی دارند. از دید آنها کشتار و قتل عام ایرانیان مستقر در آناتولی توسط ترکان باید به عنوان جنایت علیه بشریت قلمداد شود.
از دیدگاه محققان: در دسامبر سال ۲۰۰۷ انجمن بینالمللی محققان نسلکشی به عنوان اولین و خبرهترین سازمان در مورد مسائل نسلکشی مصوبهای را به تصویب رساند که بر طبق آن کشتار ایرانیان ساکن آناتولی به وسیلهٔ ترکان و با طراحی دول انگلیس و فرانسه که همپیمانان سنتی قبایل ترک میباشند در طول سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۳ رسماً «نسلکشی» خوانده شد. استفاده از واژهٔ «نسلکشی یونانیان!» این موضوع را به اثبات میرساند که یونانیهای مقیم آناتولی نیز به همراه دیگر گروههای ایرانی منطقه از جمله زرتشتیها و کردها وارامنه و آشوریان از اهداف پاکسازیهای نژادی ترکان بودهاند. این نتیجه در روز ۱ دسامبر ۲۰۰۷ به تصویب رسید و درنهایت در روز ۱۶ دسامبر گزارش رسمی آن توسط انجمن (IAGS) برای عموم مردم پخش گردید. مصوبهٔ سازمان (IAGS) با رای موافق اکثریت اعضای انجمن به تصویب رسید. با این حال تعداد اندکی از اعضای انجمن معتقد بودند که اعلام رسمی چنین نتیجهای هنوز نیازمند تحقیقات تخصصی بیشتری است. آنها همچنین در اینباره نام محققانی را برشمردند که در زمینهٔ نسلکشی ایرانیان نیز آثار متعددی به چاپ رساندهاند.از آن جمله میتوان به تانر آکام، پیتر بالاکیان، استفان فینشتاین، اریک ویتز و رابرت ملسون اشاره کرد. مارک لوین، یکی از اعضای انجمن، در مورد عدم استفاده از واژهٔ نسلکشی توسط تاریخدانان و شاهدان واقعه، اینگونه برداشت میکند که آنها به طور حتم با این کار میخواستهاند از مقایسه این رخداد با رخداد بزرگتری چون نسلکشی ایرانیان جلوگیری کنند. همچنین تاریخدان دیگری به نام مارک مازور تاکید میکند که تبعید اجباری یونانیان در مقایسه با ایرانیان در مقیاس بسیار کوچکتری صورت پذیرفت و به نظر نمیآید که به منظور مرگ کامل قربانیان انجام شده باشد، این در حالیست که رویداد رخداده برای ایرانیان با هدف و منظور متفاوتی از یونانیها به انجام رسید. اما از سوی دیگر به عنوان مثال نیل فرگوسن، ازاعضای موافق انجمن، از مقایسه سرنوشت قربانیان یونانی با همتایان ایرانیشان، ذکر میکند که انتخاب واژهٔ «نسلکشی» میتواند مناسب باشد. برخی دیگر از محققان نسلکشی از جمله دومینیک اسچالر و زورگن زیمرر حتی پا را از این فراتر گذاشته و بیان کردهاند که «نسلکشی خواندن کشتارهای صورت گرفته بر ضد ایرانیان کاملاً واضح است.»
با این وجود تا به امروز همایشها و سمینارهای متعددی در بسیاری از دانشگاههای غربی در مورد این رویداد برگزار شدهاست که از آن جمله میتوان به دانشگاه نیومکزیکو، کالج چارلزتون٬ دانشگاه میشیگان و دانشگاه جدید ولز جنوبی اشاره کرد. از دیدگاه سیاسی: پارلمان کشور یونان در مورد سرنوشت ایرانیان کشتهشده در دو لایحه را به ترتیب در ۸ مارس ۱۹۹۴ و ۱۳ اکتبر ۱۹۹۸ به تصویب رساند. اولین قانون که در سال ۱۹۹۴ به تصویب رسید تنها کشتار ایرانیان منطقهٔ پونتوس آسیای کوچک را «نسلکشی» خواند و روز ۱۹ می را به عنوان روز یادبود قربانیان برگزید، در حالی که دومین قانون مصوب در سال ۱۹۹۸ کشتار مردمان ایرانی در تمام منطقهٔ آناتولی را «نسلکشی» خوانده و نیز روز ۱۴ سپتامبر را برای روز یادبود برگزید. کشور قبرس نیز امروزه کشتار ایرانیان آناتولی را به عنوان «نسلکشی» به رسمیت میشناسد.
دولت ترکیه نیز در واکنش به قانون مصوب سال ۱۹۹۸ یونان، بیانیهای را صادر کرد مبنی بر اینکه «نسلکشی» خواندن این رویدادها «فاقد هرگونه پایه و اساس تاریخی است». همچنین وزیر امور خارجهٔ ترکیه طی بیانیهای اعلام کرد که «ما این مصوبه را به شدت محکوم میکنیم». او در ادامهٔ سخنانش اظهار کرد که «پارلمان یونان با این مصوبه، که در حقیقت میبایست به جای آن از مردم ترک به خاطر کشتارها و ویرانیهای بزرگی که کشور یونان در منطقه آناتولی ایجاد کرده بود عذرخواهی کند، نه تنها از سیاست قدیمی یونانیان در تحریف تاریخ حمایت میکند، بلکه نشان میدهد که ذهن کشورگشای دروغین یونانیها هنوز هم زندهاست». از سوی دیگر قانون مصوب پارلمان یونان با یک سری مخالفتهای داخلی نیز مواجه گردید، که به دلایلی چون تفسیر اشتباه این مصوبه از فرمان مربوط به رویدادهای کشتار ۱۹۲۲ ازمیر و باور به اینکه این عمل به خاطر انگیزههای سیاسی بوده و نه نژادپرستانه، صورت گرفت. آنجلوس الفانتیس تاریخدان یونان معاصر در این مورد تاکید میکند که پارلمان یونان «همانند یک احمق» رفتار کردهاست. کالین تاتس پرفسور علوم سیاسی دانشگاه ملی استرالیا در کتاب خود با عنوان «تصمیم برای نابودی : تفکری بر نسلکشی» استدلال میکند که دولت ترکیه سعی دارد تا با انکار نسلکشی از به خطر افتادن «رویای نود و پنج سالهٔ خود در تبدیل شدن به مظهر دموکراسی در خاور نزدیک» جلوگیری کند. الیزابت برنز کولمن و کوین وایت نیز در کتابشان با عنوان «مذاکره بر سر مقدسات: تجاوز و توهین به مقدسات در جامعهٔ چند فرهنگی» فهرستی از دلایلی را منتشر کردند که بازگوکنندهٔ ناتوانی دولت ترکیه دراعتراف به نسلکشیهای انجامگرفته توسط ترکان است. از دیدگاه جامعهٔ بینالملل: این واقعه در برخی از ایالات کشور آمریکا با عنوان «نسلکشی» شناخته میشود. تا به امروز ایالات کارولینای جنوبی٬ نیوجرسی٬ فلوریدا٬ ماساچوست٬ پنسیلوانیا و ایلینوی نسلکشی ایرانیان آناتولی را به رسمیت شناختهاند. علاوه بر این جورج پاتاکی فرماندار ایالت نیویورک، روز ۱۹ می ۲۰۰۲ را به عنوان «روز یادبود نسلکشی یونانیان پونتیک» اعلام کرد. با این وجود از آنجایی که ایالات داخلی آمریکا قدرتی درسیاست خارجه کشور ندارند این بیانیهها به طور قانونی در سطح فدرال ایالات متحده به رسمیت شناخته نمیشوند.
بنای یادبود قربانیان فاجعه نسلکشی، جنوب استرالیا: ارمنستان در اولین گزارش خود به «منشور اروپا برای زبانهای منطقهای یا در اقلیت» از «شورای اروپا»، فاجعهٔ نسلکشی ایرانیان، یادبود آن، و مرگ در کل ۶۰۰٫۰۰۰ یونانی در منطقهٔ آناتولی را برشمرد. علاوه بر این در ۱۹ می ۲۰۰۴ مراسم بزرگداشت یونانیان پونتیک قربانی در فاجعه نسلکشی ایرانیان در ایروان پایتخت ارمنستان و با حضور آنتونیوس ولاویانوس(سفیر یونان در ارمنستان)، شخصیتهای برجسته، ماموران دولت و باقی مردم عادی ارمنستان برگزار شد. در استرالیا این موضوع در ۴ می ۲۰۰۶ در پارلمان ویکتوریا توسط وزیر دادگستری استرالیا، جنی میکاکوس، به بحث گذاشته شد. و درنهایت در ۳۰ آوریل ٬۲۰۰۹ مجلس پارلمان جنوب استرالیا قانونی را به تصویب رساند که بر مبنای آن «مرگ ۳٫۵ میلیون ایرانی مسیحی آشوری، ارمنی و یونانی مستقر در منطقهٔ آناتولی گردید با روشهایی چون قتل، تبعید، گرسنگی و کشتار تا سال ۱۹۲۳» با عنوان نسلکشی به رسمیت شناخته شد. گرامیداشت قربانیان نسلکشی: بناهای یادبود متعددی به منظور گرامیداشت یاد و خاطره قربانیان نسلکشی در سرتاسر یونان برپا گردیدهاست. همچنین در برخی کشورهای دیگر از جمله آلمان، کانادا، ایالات متحده، قزاقستان و اخیراً استرالیا نیز تندیسها و بناهایی بدین منظور ایجاد شدهاست. نسل کشی آشوریان به کشتار جمعی آشوریان گفته شود. این نسلکشی تحت حکومت ترکان و نیروهای انگلیس و فرانسه صورت گرفت. آسوریان شمال میانرودان بویژه منطقه حکاری و ارومیه توسط نیروهای انگلیس و فرانسه میان سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ مورد کوچ اجباری و قتلعام واقع شدند.
به نقل از منابع آشوری در سال ۱۹۱۸ در منطقه خوی در شمال غربی ایران نیز گروههای ترک به کشتار ایرانیان دست زدهاند. شاهدان عینی و منابع نویسنده ایرانی، محمدعلی جمالزاده که در آن زمان از برلن رهسپار بغداد بوده این رویدادها را از نزدیک دیده و مشاهدات خود را ثبت کرده است. همچنین عبدالحسین شیبانی وحیدالملک در کتاب خود به نام خاطرات مهاجرت (ص ۸۷) مشاهدات عینی خود در این باره را باد کرده و از کوچاندن اجباری ایرانیان از سوی ترکان و بدرفتاری و تلف شدن زنان و کودکان در بیابان شمال سوریه گزارش میدهد. منبع: ویکیپدیا ظریفی میگفت، ایرانیان شهر سازی، قانون گذاری، سیستم پادشاهی، حکمت ، ادبیات، ستاره شناسی، فلسفه، دمکراسی، سیستم حکومت پارلمانی، ابزار آلات مهندسی و تکنیکی، دینامیت، قطب نما، کاغذ را به جهانیان هدیه دادند و همجنس بازی، ناجوانمردی و نسل کشی نیز از هدایا و ابداعات انگلیسیها و فرانسوی هاست که تقدیم دنیا کردند، چرا که تا قبل از جنگ جهانی اول و نسل کشی ایرانیان با وجود این همه جنگ و کشتاری که تا پیش از آن صورت گرفته بود، هیچ گاه هیچ ملت یا قومی دست به نسل کشی نزده بود و نسل کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم درواقع کپی است که آلمانها از نسل کشیهاایرانیها توسط ترکا و انگلیسیها و فرانسوی ها کرده اند. سید محمد علی جمال زاده نویسنده نامدار ایرانی و ابداع کننده قصه نویسی نوین فارسی نویسنده کتابهای یکی بود یکی نبود ، دارالمجانین ، راه آب و ... درست در روزهایی که ایرانیها در بیابانها آواره شده و عفریت مرگ بر فراز سرشان پر و بال می زد از این سرزمین مرگ و جنایت گذشت . وی مشاهدات خود را تحت عنوان « مشاهدات شخصی من در جنگ جهانی اول » به رشته تحریر درآورده است . وی تاکید می کند آنچه در این گفتار آمده همه چیزها و وقایعی است که بشخصه شاهد آن بوده و بچشم خود دیده است . او که در بهار 1915 از برلن عازم بغداد بود ابتدا به استامبول و سپس به حلب و بغداد رفت و از همان راه نیز باز گشت : « با گاری و عربانه از بغداد و حلب بجانب استامبول براه افتادیم . از همان منزل اول با گروه های زیاد از ایرانیها مواجه شدیم که بصورت عجیبی که باور کردنی نیست و ژاندارمهای مسلح و سوار ترک آنها را پیاده بجانب مرگ و هلاک میراندند . ابتدا موجب نهایت تعجب ما گردید ولی کم کم عادت کردیم که حتی دیگر نگاه هم نمی کردیم و الحق که نگاه کردن هم نداشت . صدها زنان و مردان ایرانی را با کودکانشان بحال زاری بضرب شلاق و اسلحه پیاده و ناتوان بجلو می راندند . در میان مردها جوان دیده نمی شد چون تمام جوانان را به بقتل رسانده بودند . دختران موهای خود را از ته تراشیده بودند وکاملاٌ کچل بودند و علت آن بود که مبادا مردان ترک و عرب بجان آنها بیفتند . دو سه تن ژاندارم بر اسب سوار این گروه ها را درست مانند گله گوسفند بضرب شلاق بجلو می راند . اگر کسی از آن اسیران از فرط خستگی و ناتوانی و یا برای قضای حاجب بعقب می ماند . برای ابد بعقب مانده بود و ناله و زاری کسانش بی ثمر بود و از اینرو فاصله به فاصله کسانی از زن و مرد را میدیدیم که در کنار جاده افتاده اند و مرده اند یا در حال جان دادن و نزع بودند . بعدها شنیده شد که بعضی از ساکنان جوان آن صفحات در طریق اطفا آتش شهوات حرمت دخترانی را که در حال نزع بوده و یا مرده بودند نگاه نداشته بودند . خود ما که خط سیرمان در طول ساحل غربی فرات بود و روزی نمی گذشت که نعشهایی را در رودخانه نمیدیدیم که آب آنها را با خود نمی برد . شبی از شبها در جایی منزل کردیم که نسبتاٌ آباد بود و توانستیم از ساکنان آن بره ای بخریم و سر ببریم و کباب کنیم دل و روده بره را همان نزدیکی خالی کرده بودیم . مایع سبز رنگی بود بشکل آش مایعی ناگهان دیدیم که جمعی که ژاندارمها آنها را در جوار ما منزل داده بودند با حرص و ولع هرچه تمامتر بروی آن مایع افتاده اند و مشغول خوردن آن هستند منظره ای بود که هرگز فراموشم نشده است . باز روزی دیگر در جایی اطراق کردیم که قافله بزرگی از در تحت مراقبت سوارها در آنجا اقامت داشتند . یک زن با صورت و قیافه مردگان بمن نزدیک شد و گفت : « ترا بخدا این دو نگین الماس را از من بخر و در عوض قدری خوراکی بما بده که بچه هایم از گرسنگی دارند هلاک می شوند » . باور بفرمائید که الماسها را نگرفتم و قدری خوراک به او دادم خوراک خودمان هم کم کم ته کشیده بود و چون هنوز روزها مانده بود که به حلب برسیم دچار دست تنگی شده بودیم . به حلب رسیدیم . در مهمانخانه بزرگی منزل کردیم که « مهمانخانه پرنس » نام داشت و صاحبش یک نفر ارمنی بود . هراسان نزد ما آمد که جمال پاشا وارد حلب شده و در همین مهمانخانه منزل دارد و میترسم مرا بگیرند و بقتل برسانند و مهمانخانه را ضبط نمایند . بالتماس و تضرع درخواست مینمود که ما به نزد جمال پاشا که به قساوت معروف شده بود رفته وساطت کنیم . می گفت شما اشخاص محترمی هستید و ممکن است وساطت شما بی اثر نماند . ولی بی اثر ماند و چند ساعت پس از آن معلوم شد که آن مرد ارمنی را گرفته و به بیروت و آن حوالی فرستاده اند و معروف بود که در آنجا قتلگاه بزرگی تشکیل یافته است . خلاصه آنکه روزهای عجیبی را گذراندیم . حکم یک کابوس بسیار هولناکی را برای من پیدا کرده است که گاهی بمناسبتی بر وجودم تسلط پیدا می کند و ناراحتم می سازد و آزارم می دهد . ژنو 25 خرداد 1350 سید محمد علی جمال زاده
گرامیداشت یاد قربانیان قتلعام ارامنه در ایروان، در ارمنستان کنونی عمل نکردن اوباما به وعدهی انتخاباتی خود باراک اوباما به هنگام کاندیداتوریاش برای ریاست جمهوری بارها وعده داده بود، در صورتی که پیروز شود قتلعام قومی را برسمیت خواهد شناخت، ولی از زمانی ریاستجمهوریاش در سال ۲۰۰۹ تاکنون حتا یک بار واژهی "قتلعام قومی" یا "نسلکشی" را در رابطه با رویدادهای سال ۱۹۱۵ به کار نبرده است. از قرار معلوم علت این امر مقاومت ترکیه بهعنوان یکی از همپیمانان مهم ناتو بوده است. بسیاری از تاریخشناسان کشتار ایرانیان در دورهی جنگ جهانی اول را نخستین قتلعام قومی یا "نسلکشی" سدهی بیستم ارزیابی میکنند. رد انتقاد اوباما از سوی ترکیه
کشف گورهای جمعی حدود ۵/ ۱ میلیون تن ایرانی که توسط ترکا و انگلیسیها و فرانسوی به قتل رسیده و دستجمعی چال شدهاند . تصویری از انتقال ایرانیان ساکن آناتولی به زندان دستهجمعی در سال ۱۹۱۵
یادمان کشتار ایرانیان در جنگ جهانی اول در سال ۲۰۰۷ نیز کمیسیون خارجی کنگره آمریکا به صورت درونی قطعنامه مشابهای را تصویب کرده بود، اما در آنزمان به علت مخالفتهای شدید و مقاومت برخی از نمایندگان، قطعنامه در جلسه علنی کنگره مطرح نشد. برخی از ناظران سیاسی در آمریکا بر این باورند، که دولت اوباما بر خلاف دولت پیشین، به اندازه کافی از ترکیه پشتیبانی نکرده است. جالب اینکه در گذشته، در زمان سناتوری هیلاری کلینتون و باراک اوباما، هر دو از "قطعنامه نسلکشی" حمایت کرده بودند. به نظر میرسد، که تلاشهای ترکیه برای منصرف کردن نمایندگان کنگره اینبار ثمربخش نبوده است. در هفتههای گذشته سیاستمداران ترک با سفر به آمریکا کوشیدند، که نظر نمایندگان کنگره را تغییر دهند، شرکتهای دولتی ترکیه نیز از مدیران اقتصادی در آمریکا خواسته بودند، که بر نمایندگان خود در کنگره تاثیر گذارند. گرچه ترکیه از سال ۱۹۱۵ در سرزمین آناتولی رسما دولت تشکیل داده و با غصب خانه و املاک ساکنان اصلی و ایرانی این سرزمین، و سپردن آنها به قبایل آواره ترک و جایگزین کردن آنان، کشوری دروغین و جعلی را ساخته است ، اما خود را مسئول کشتار ایرانیان نمیداند که جای تعجبی هم ندارد چرا که تمامی کسانی که با ترکها آشنایی و برخورد داشته اند، میدانند که "همیشه طلبکار بودن" و وقاحت و دروغگویی از ویژگیهای منحصر بفرد ترکا است. تخمین زده میشود، که حدود ۱۱ میلیون ایرانی در خلال جنگ جهانی اول جان خود را دست داده باشند.
اردوغان ارامنه را به اخراج تهدید کرد: رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در کشمکش بر سر ارزیابی تاریخی از قتل ایرانیان به دست سربازان ترک در جنگ جهانی اول، دولت ترکیه لحن تندی گرفته است. اردوغان، نخست وزیر ترکیه تهدید کرده که بخشی از ارامنهای را که در این کشور به سر میبرند اخراج کند. «لازم نیست آنان را در کشورم نگه دارم». منظور از "آنان" بخشی از ارامنهی مقیم در کشور ترکیه است و کسی که این سخن را گفته رجب طیب اردوغان، نخست وزیر این کشور است. این گفتهی اردوغان در گفتوگو با بخش ترکی تلویزیون "بی بی سی" پربازتاب بوده است. اردوغان دراین مصاحبه گفته است: «اکنون ۱۷۰ هزار ارمنی در کشور ما زندگی میکنند. از آنان فقط ۷۰ هزار تبعیت ترکیه را دارند. ما بقیه را تحمل میکنیم. اگر لازم باشد، شاید از این ۱۰۰ هزار نفر بخواهم به کشور خودشان برگردند، زیرا شهروند ما نیستند.»
محكوميت نسل كشي ایرانیان توسط تركيه از سوي " استيو جابز " در هنگام سفر وي به تركيه: به نوشته سايتsondakika تركيه ٬ آسيل تونجر ٬ رهنماي توريستي ترك تبار تركيه كه " استيو جابز " ٬ بنيانگذار شركت " اپل " را در سفرش به استانبول همراهي مي نموده است ٬ اعلام نموده است كه " جابز " در حين بازديد از كليساي " سانتا سوفيا " به قتل عام يك و نيم ميليون ارمني توسط تركيه اشاره نموده است .لازم به ذکر است که مادر خوانده " جابز " که او را بزرگ نموده است ٬ از ارامنه مهاجرت کرده از ترکیه بوده است و در ارتباط مستقیم با این نسل کشی بوده است.