مهر ۲۳، ۱۳۹۰

لی لی


خدا اول زن را آفرید، و نامش را لی لی گذاشت و لی لی مظهر عقل بود و شجاعت.
 و خدا سپس آدم را آفرید تا لی لی تنها نباشد و آدم از دست این زن بخدا شکایت کرد. چراکه نمیتوانست از پس او برآید. پس خدا لی لی را از دندهٔ چپ آدم، دوباره از نو آفرید تا از آدم پیروی کند، ولی‌ چیزی را که آدم هیچگاه نفهمید، آن بود که خدا عقل و شجاعت لی لی را از او نگرفت، بلکه به او بیش از اینها بردباری داد، و به این سبب نامش حوا گشت. ( انجیل مریم، سورهٔ اول)

قرنها حوا نقش پرستار، سپر بلا و چوب زیر بغل آدم را بازی کرد، با اینکه این با سرشت لی لی که در درونش بفراموشی سپرده شده بود، در تناقض بود، ولی‌ حوا میدانست که این آدم نیست که سرنوشت ساز است، بلکه این سرشت لی لی هست که تاریخ دنیا را می‌نویسد، چرا که برای آدم، در یکسؤ عشق جهنمی حوا است و در سو‌ی دیگر پرستش پروردگار و زمین و آسمانها میباشد، و انتخاب بین این دو، همیشه به نفع حوا تمام میشود.

آدم در کتابش نوشت، که حوا کشتزار من است و هر وقت که بخواهم در آن میکارم و هر وقت بخواهم نمیکارم، و نمیدانست که این کشتزار است که اجازه میدهد در آن کاشته شود و کسی‌ از تخم برای کاشتن اجازه نمیگیرد.

و حوا در گوشه‌ای، در کمال بی‌گناهی می‌‌ایستد و دم نمی‌زند، و چهره آدم بیشباهت به سگ کتک خورده‌ای نخواهد بود، وقتی‌ در جهنم را بر روی خودش باز میبیند.
و قرنها اینبود و قرنها جز این نخواهد بود.

من کیم؟ لی لی و لی لی کیست؟ من؟
ما یکی‌ روحیم اندر دو بدن ( مولانا)




لیلیت (۱۸۹۲)، اثر جان کالیر


تصویر بالای متن از پیکاسو