به یاد دارم، سالهای نوجوانی بود که اولین برگهای سپید را با نوشتههایم سیاه کردم. و آنها را -دفتر افکار ورم کرده- خواندم. و چه وسواسی داشتم که دست کسی به این دفتر نرسد. چرا که از لو رفتن افکارم میترسیدم و آنرا از لخت شدن در انظار عموم بدتر میدانستم.
نتیجه سالهایی که پاورچین آمدند و رفتند، این شد که هم خویش و هم دیگران را بهتر شناختم، و به چند واقعیت رسیدم. مثلا اینکه:
-ما آدما آنچنان هم که فکر میکنیم مهم نیستیم که بخوایم دفترچه افکارمان را پنهان سازیم و بقول پائولو کوئیلو: "افکار بهیچکس تعلق ندارند "
- ما آدما آنچنان هم توانا نیستیم که بتوانیم از ضمیر مالکیت بهر شکلی استفاده کنیم، "دفترچه خاطرات من، احساس من، کشور من، دوست من، عشق من، خدای من"، و و و
-و دست آخر هم اگر بتوانیم این ضمیر اول شخص مفرد یعنی " من" را تعریف کنیم یا بگویم اصلا کی هست.
این "من" درست مثل پیاز هزار لایه و چم دارد ، هزاران چاله و چاه دارد ، هزاران بنبست و راه و بیراه دارد. این "من" را تا بحال هیچکس نتوانسته حتی برای خودش تعریف کند.
-سپس به این نتیجه زیبا رسیدم که آنچنان هم مهم نیست که دل برای خود بسوزانیم ، که عشق بورزیم یا نفرت پخش کنیم، که حق را همیشه بخود بدهیم و از بی عدالتی شکوه داشته باشیم، که بترسیم و بترسیم و بترسیم و بترسیم، و باز بقول پائولو کوئیلو:
"وحشت از تنها ماندن، وحشت از تاریکی که تخیل را پر از دیوها میکرد، وحشت از انجام هر کاری که در کتاب راهنمای رفتار نیک نبود، وحشت از داوری خدا، وحشت از حرفهای دیگران، وحشت از عدالتی که هر خطایی را مجازات میکرد، وحشت از خطر کردن و شکست خوردن، وحشت از پیروزی و زندگی را به تحمّل حسادت دیگران گذراندن، وحشت از عشق ورزیدن و واپس رانده شدن، وحشت از بیشتر خواستن، از پذیرفتن یک دعوت، از رفتن به مکانهای ناشناخته، از ناتوانی در سخن گفتن به یک زبان بیگانه، از ناتوانی در تاثیر گذاشتن بر دیگران، از پیری، از مردن، از توجه دیگران به نقص هاشان، از بی توجهی دیگران به شایستگی هاشان، از بی توجهی دیگران، چه به خاطر نقصها و چه به خاطر شایستگی ها، وحشت، وحشت، وحشت، زندگی حکومت وحشت بود، سایه گیوتین"
تصویر:
Vincent Van Gogh- noon rest from work 1890
نقاش نامدار هلندی بود. هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی کامل به سر میبرد اما اکنون به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نقاشان پسادریافتگر (پستامپرسیونیست) شناخته میشود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج میبرد و همین موضوع به خودکشی او منجر شد.