اشکالی که هست ما شرقیها به غریبیها کاری نداشتیم و آنها رو به حال خودشون گذاشتیم!
آنها هم بعد از تو سرو کله هم زدنهای دور و دراز با خودشون چه در رابطه با دین.... صدها سال جنگ وحشیانه و خونین بین کاتولیکها و پرتستانها.... و چه در رابطه با نگرش سیاسی،.... و بعد از اینکه از جنگیدن با هم خسته شدن، رشد و روند طبیعی بعد از این سرو کله زدنها رو طی کردند و به این نتیجه رسیدن که با دشمنی با همدیگه، اون هم سر مسائلی که میشه نشست و در بارهاش صحبت کرد.... به نتیجهای نمیرسن، و به این ترتیب به درک درست دموکراسی و آزادی رسیدن، و به این امر واقف شدن که به حوزهٔ انسانی همدیگه کاری نداشته باشند و به چشم "حق طبیعی و مسلم هر فرد"، به این حوزه نگاه کنند، و این اجازه رو به هر کسی بدن که این فضا رو برای خودش داشت باشه، و همچنین به خواسته همدیگه احترام بذارند، هر چند با آن مخالفند
سپس نشستند و یک سری قوانین که تضمین کنندهٔ این نتایج بود نوشتند و اسمش رو گذاشتند دموکراسی
ما شرقیها خیلی زودتر از آنها به دمکراسی و جامعه مدنی میرسیدیم، اگر غربیها میگذاشتند، ولی آنها ما رو به حال خودمون رها نکردند تا ما هم جامعه خودمون رو بسازیم، با دخالتهای خودشون و ایجاد دشمنی در بین ما از طریقه پر رنگ کردن اختلافات فرقه ای، زبانی، نژادی و ترویج دین و خرافات و با سیاستهای مزورانه، هم جامعه ما رو عقب نگاه داشتند و هم غارتمون کردند
با همین ترویج و ساختن دینهای مختلف( از گاو پرستی تا سیکیسم)، توانستند در هندوستان هر چه که هندیها ثروت دارند به تاراج ببرند و وقتی کفگیر به ته دیگ ثروت هندیها خورد، آنها رو ول کردند و دیگه کاری بهشون ندارند. ( اینجا منظور از غربیها، سیاستهای غربیست و نه جان و الیزابت و پیتر که همسایه ما هستن)
همچنین غربیها هر چه که ما آدم روشنفکر، و دلسوز به جامعه، و با استعداد و باهوش داشتیم رو، چه با ترور و چه با جذب آنها به جامعه خودشون، از ما گرفتند (دانشمندان علوم رو جذب کردند که از آنها به نفع خودشون استفاده کند و دنشمندان سیاسی و جامعه شناس رو کشتند که باعث بیداری جامعه خودشون نشن) و جامعه شرقی رو از کسانی که میتونستن جامعه ما رو بسازند خالی کردند.( بزرگترین و معروفترین این ترورها و دور کردنها رو میشه ، ترور گاندی و جمال عبدالا ناصر، و از کار انداختن آتا ترک و در مورد ایران هم امیر کبیر، کسروی، و جریان مصدق و و و، را نام برد، و ترور دکتر سامی و شاپور بختیار در اوایل انقلاب و کشتن و سر به نیست کردن هزاران آزادیخواه و روشنفکر ایرانی در زندانهای جمهوری فاشیست اسلامی، از دیگر نمونهها است
یک جامعه رو رشنفکران و استعدادهایش به پیش میبرند و اصولاً و در مجموع الیت جامعه هست که جامعه رو به مدنیت میرسونه نه ملت و مردم عادی که بیشتر دغدغه نان دارند تا دیگر مسائل
دوست عزیز در هر جامعه ای، ۸۰ تا ۸۵ در صد مردم، از اقشار معمولی و عادی و عامی تشکیل شده اند، و این نسبت در تمامی دنیا و در بارهٔ تمامی جوامع بشری صدق میکنه و مخصوص ایران و آمریکا و بولیوی نیست. منتها این تناسب با توجه به شرایط حاکم بر جامعه تا ۵ در صد بالا و پایین میشه ولی در کلّ این نسبت همیشه برقرار است. و ۸۰ تا ۸۵ در صد تشکیل دهندهٔ جامعه، اصلا به سیاست کاری ندارند، و در هر جامعهای فقط ۱۵ تا ۲۰ در صد، روشنفکر، کار شناس و الیت جامعه هست که سرنوشت اون جامعه رو مشخص میکنه
شما فکر میکنید، همهٔ مردم اروپا و آمریکا ، چرچیل، مارگارت تاچر یا روزولت هستن، که تونستند به اینجا برساند؟؟؟ اگر اینطور فکر میکنید و توقع دارید که مردم ایران هم همه شون تاچر بشند تا جامعه ما درست بشه بهتر است که دوباره فکر کنید
من این چند ویدئو کلیپ رو که از جامعه غربی، آمریکا، انگلیس و آلمان تهیه شده اینجا میذارم، لطفا توجه کنید، من نمیگم همهٔ مردم جامعه آمریکا و انگلیس و آلمان احمقند، ولی این ویدئو کلیپ نشون میده که همونطوری که ما مردم بی سواد و ناآگاه در جامعه خودمون داریم، غربیها هم استثنا نیستن
هدف فقط اینه که ببینید سطح سواد و آگاهی مردم کوچه و بازار در تمام دنیا تا چه حد شبیه همدیگه هست و مردم عامی در کدوم جایگاه قرار دارند، مثلا در آمریکا این مردم فکر میکنن اسرایلیها مسلمون هستند و باز مثلا در انگلیس مردم عامی حتی واحد پول کشور خودشون رو هم نمیدونن
و اونوقت آیا این انصاف هست که ما به مردم ایران ایراد بگیریم و بگیم تقصیر خودشونه که به این وضع دچارند
نتیجه اینکه وقتی ملت رو انداختی تو یه زندان بزرگ و یک گله سگ وحشی و زنجیری رو هم دورشون بستی، و این سگان رو مامور این کردی که تو سر ملت بزنن، بکشن، تو جهل و نادانی، دین و خرافات، فقر معنوی و مادی، گرسنگی و بی خانه مان ای، نگهشون دارند، دیگه نمیتونی از این ملت این انتظار رو داشته باشی که بهتر از این عمل کنه، و نمیتونی آنها رو شماتت کنی، به اینکه احمقند، و نمیتونی از آنها انتظار داشته باشی که به خودیه خود متمدن رفتار کنه. و نتیجه منطقی دو دو تا ش اینه که دیگه نمیتونی از مسئولیت پذیری، انسجام و بیداری برای این ملت دم بزنی
نتیجه اینکه ابتدا باید کسی رو که این سگ زنجیری رو بسته پیدا کنی(یعنی سیاستهای غرب) و دستش رو کوتاه کنی، چرا که اگه فقط به نابود کردن این سگ زنجیری قنات کنی، دوباره یه سگ زنجیر دیگه برات میبندن.
adresse1
adresse2
adresse3