مهر ۲۱، ۱۳۸۸

شرحی بر داستان هوشنگ

فردوسی‌ با داستان هوشنگ، سیر تکامل اجتماعی بشر اولیه را نشان داده و نشان میدهد که انسان نخستین در فلات قاره ایران، با دیدن ناگهانی و نا‌ آشنای شعلهای آتش، از آن نترسیده و فرار نمیکند، و برعکس می‌‌ایستاد و آتش را مطالعه و بر رسی‌ کرده، آنرا زنده نگاه میدارد و از روشنایی و گرما آن استفاده می‌کند. و گذشته از آن در میابد که بکمک آتش میتوان، آهن را از سنگ جدا کرد، و ابزاری ساخت که گذران زندگی‌ را برای او آسانتر میسازد. و بروایت فردوسی‌ همهٔ این هوش و کارایی را پادشاه هوشنگ، از خود نشان داده که بقول فردوسی‌ نیروی کاویانی دارد .

ایرانی‌ها معتقد بودند که شاهان دارای قدرت و توانایی ویژه‌ای هستند که دیگر مردم از آن بهره‌ای ندارند. این نیرو یا قدرت را امروز کاریسما مینامند ، یعنی‌ شخصیتی‌ که قابلیت جذب مردم را در شکل انبوه و متحد دارد. از نمونه های آن در قرن حاضر، میتوان هیتلر، موسیلینی، مارتین لوتر کینگ و ملکوم اکس را نام برد. و این ویژگی‌ در افراد کمی‌ وجود دارد و هر گاه کسی‌ با این ویژگی‌ بدنیا آید، میتواند محیط اطرافش آرا تحت تاثیر خود قرار دهد. در شاهنامه فردوسی‌، تمام شاهان تقریبا دارای چنین ویژه گی‌ که فردوسی‌ آنرا فر کاویانی مینامد، هستند.

این دوره، یعنی‌ کشف آتش و بهره برداری از آنرا ، شاهنامه دوره تبدیل شدن انسان کوه نشین به انسان کشاورز و دامدار مینامند . در اینجا حتی فردوسی‌ از کشاورزی تخصصی، یعنی‌ کشیدن زه و رساندن آب بوسیلهٔ شبکه آبرسانی به مزارع و در نهایت کنترل آن صحبت می‌کند . همچنین تهیهٔ لباس از پشم و پوست حیوانات گام دیگری از تمدن اولیه انسان نخستین است که در منطقه‌ای که امروزه ایران نامیده میشود، رخ میدهد.