طبقهٔ اول برزخ، خاص کیفر یا کفارهٔ مغروران است. این ارواح که در زندگی، اهل غرور و خود خواهی مفرط بودهاند، ولی پشیمانی و توبه آنان را به جای دوزخ به برزخ آورده است، در اینجا کفارهٔ گناه خود را بدین صورت پس میدهند که، هر یک از آنان باری بسیار سنگین بر پشت دارد که در زیر آن سر تا زمین خم کردهاند و باید دیر زمانی تا منتهای سرافکندگی باقی بمانند تا از آلایش غرور و گردن فرازی پاک شوند.
دیواره و کفّ این طبقه پوشیده از تصاویر و حجاریهای است که، در آنها شواهد و مثالهای مذهبی و تاریخیِ مربوط به گناه خاصِ افراد هر طبقه، به صورتهای مختلف ارائه میشود و تقریبا در همه جا به تناوب، یک نمونه از تورات یا انجیل و یک نمونه از تاریخ یا متالوژی یونان و روم در کنار هم آورده شده اند. در توجیه این دستهٔ شواهد اخیر، یکی از دانته شناسان بزرگِ قرن گذشته، به نام ، فردریک ازانا، مینویسد: دانته عمدا برزخ خود را وسیلهٔ حفظ و بقای خاطراتِ آن رنسانس و هنر شعری قرار داده که مایهٔ افتخار ایتالیای قرن سیزدهم است.
پس از آن که دانته و ویرژیل از دروازهٔ برزخ وارد میشوند، با مشقّت فراوان به نخستین طبقهٔ صعود میکنند، و در آنجا میبینند که بر دیوار مرمرین کوه، تصاویری برجسته که نمودارهای تواضع و خضوع بود، نقش بسته است.
گروهی از ارواح، به نزد آنان میایند و دو شاعر مسیرشان را از آنان میپرسند، موقعیتهای مختلفی که دانته و ویرژیل در آنها قرار میگیرند، با دقت و وسواس تمام، یاداشت شده است.
روز دوشنبه عید پاک روز یازدهم آوریل ۱۳۰۰، بین ساعت نه تا ده بامداد است.
در لحظهٔ ورودشان به آن مکان، همه جا خالی است و تا مدتی که مشغول تماشای تصاویر سنگی بر روی دیوارهای کوه هستند، گروهی ارواح که متهم به خود ستای و غرور بودهاند، از راه میرسند در حالی که هر یک از حمل وزن سنگین سنگی بسیار بزرگ و حجیم خمیده شدهاند. ارواحی که در این طبقه پالایش میشوند، مجبورند، پیوسته راه بروند و نگاهشان بر زمین بدوزند و سر به گریبان داشته باشند.
با این سرود خواننده وارد برزخ حقیقی میشود، که در واقع جایگاه اصلی، برای پالایش روح از آلایش گناه است. در دوزخ، گناه کارن پاسخِ گناهان و توبه نکردن خود را میگیرند، و در برزخ، گناهکار توبه کرده، به کمک قدرت و رحمت الهی، به معنا و زشتی کاری که کرده، آگاه میشود و این آگاهی خود نوعی مجازات برای روح گناهکارِ توبه کرده است. هر قدر در دوزخ، گناهکاران را برای تاثیراتی که به بار آورده اند ، مورد مجازات قرار میدادند، در برزخ سعی شده است به علل بروز این گناهان توجه نشان داده شود.
در این سرود این فرضیه فلسفی شرح داده میشود که، عاملی که اساس کارهای خوب و بد بشر است، عشق میباشد و این عشق به دو صورت عشق خوب و عشق بد، تقسیم میشود. در همین رابطه، فیلسوف فرانسوی، سن فرنسوا دسیز میگوید: عشق و دلبستگیهایتان را منظم کنید،ای شمایی که دوستار من هستید.
راه پر پیچ و خام را راست جلوه میدهد، یعنی گناه را در نظر ما دلپذیر مینماید. قبلا فرشته دربان برزخ، به دانته گفته بود که وقتی از این در وارد شدی، نباید به پشت سر نگاه کنی، چرا که رنجهای که تا به اینجا کشیدی بیهوده خواهد شد.
دانته از شکافی تنگ در دیوارهٔ صخرهای کوه، به آهستگی و کندی، صعود میکند، و این به عنوان نخستین پالایش روحی برای دانته در راه توبه محسوب میشود، و هنگامی که از آن شکاف " که چون سوراخ سوزن تنگ است" ، بیرون میاد، ابتدا از خلوت بودن آن طبقه به شگفتی میافتد، در واقع آنجا خلوتر از یک مسیر بیابانی و صحرایٔی که در آن رفت و آمدی انجام نمیگیرد، است، و معنای تمثیلیِ آن این است که ، توبه کارانِ کمی پیدا میشوند که سعی کرده باشند خود را از گناه غرور ، رهایی بخشیده باشند، این قسمت یادآور جمله عیسی مسیح است که میفرماید: "دروازهای باریک، و مسیری که به حیات ابدی منتهی میشود، بس تنگ است و معدود بندگانی از خدا، میتوانند از آن درِ تنگ عبور کنند ... "
Polyclete مجسمه ساز و حجار بزرگ یونانی که در اوایل قرن پنجم پیش از مسیح متولد شده بود و در قرون وسطی از روی نوشته های سیسرون و سایر بزرگان ادبیات لاتین میتوان دریافت که وی دارای مقام بلندی بوده است. معروفترین مجسمه او که آنرا شاهکار وی و مجسمه سازی یونان نیز مینامند، مربوط به مجسمه یک سرباز گارد جاویدان هخامنشی است که پاسدار شاه نامیده میشد.
طبق عقاید مسیحی از وقتی که آدم با گناه خود از بهشت رانده شده بود، درهای بهشت بر روی مردمان بسته شده بود تا آنکه عیسی مسیح به شهادت رسید و گناهان بشر را با شهادتش پاک کرد.
اندیشه ات را در یک جا نگاه ندار.
آنکس که چیز تازه ندید، اشاره به خداوند میباشد که چون خود همه چیز را آفریده است، بنابر این برایش چیزی تازگی ندارد.
از تاسف و پشیمانی بر سینه گفتن.
واقف نیستید که هیچ نیستیم، مگر کرمهایی که برای تشکیل پروانهٔ آسمان زاده شدهایم، پروانهای که بی دفاع سوی عدالت در پرواز است، و یا مگر نمیبینید که ما حشراتی هستیم که زاده شدهایم تا خود زایندهٔ آن پروانهٔ ملکونی باشیم که بی مهابا، و یا بدون هیچ دفاع و یا مقاومتی به سوی آسمان ( خداوند)، پرواز میکند. در اینجا کرم نمایانگر جسم خاکی و پروانه نشان روح است که بدون پرده پوشی ( بدون وسیله دفاع) یا وسیله یا راهی که بتواند خطاها را بپوشاند، در برابر خداوند ظاهر میشود، معنای این اشعار این است که ما آدمیان در حقیقت، حال و یا حکم آن کرم ابریشمی را داریم که باید در درون خویش آن پروانهای را که حاصل وجود و هستی ما است، یعنی روح را رشد دهیم تا او را روانهی درگاه خداوند کنیم. ما در واقع کرمهای تکامل نیافته ایم.
دیواره و کفّ این طبقه پوشیده از تصاویر و حجاریهای است که، در آنها شواهد و مثالهای مذهبی و تاریخیِ مربوط به گناه خاصِ افراد هر طبقه، به صورتهای مختلف ارائه میشود و تقریبا در همه جا به تناوب، یک نمونه از تورات یا انجیل و یک نمونه از تاریخ یا متالوژی یونان و روم در کنار هم آورده شده اند. در توجیه این دستهٔ شواهد اخیر، یکی از دانته شناسان بزرگِ قرن گذشته، به نام ، فردریک ازانا، مینویسد: دانته عمدا برزخ خود را وسیلهٔ حفظ و بقای خاطراتِ آن رنسانس و هنر شعری قرار داده که مایهٔ افتخار ایتالیای قرن سیزدهم است.
پس از آن که دانته و ویرژیل از دروازهٔ برزخ وارد میشوند، با مشقّت فراوان به نخستین طبقهٔ صعود میکنند، و در آنجا میبینند که بر دیوار مرمرین کوه، تصاویری برجسته که نمودارهای تواضع و خضوع بود، نقش بسته است.
گروهی از ارواح، به نزد آنان میایند و دو شاعر مسیرشان را از آنان میپرسند، موقعیتهای مختلفی که دانته و ویرژیل در آنها قرار میگیرند، با دقت و وسواس تمام، یاداشت شده است.
روز دوشنبه عید پاک روز یازدهم آوریل ۱۳۰۰، بین ساعت نه تا ده بامداد است.
در لحظهٔ ورودشان به آن مکان، همه جا خالی است و تا مدتی که مشغول تماشای تصاویر سنگی بر روی دیوارهای کوه هستند، گروهی ارواح که متهم به خود ستای و غرور بودهاند، از راه میرسند در حالی که هر یک از حمل وزن سنگین سنگی بسیار بزرگ و حجیم خمیده شدهاند. ارواحی که در این طبقه پالایش میشوند، مجبورند، پیوسته راه بروند و نگاهشان بر زمین بدوزند و سر به گریبان داشته باشند.
با این سرود خواننده وارد برزخ حقیقی میشود، که در واقع جایگاه اصلی، برای پالایش روح از آلایش گناه است. در دوزخ، گناه کارن پاسخِ گناهان و توبه نکردن خود را میگیرند، و در برزخ، گناهکار توبه کرده، به کمک قدرت و رحمت الهی، به معنا و زشتی کاری که کرده، آگاه میشود و این آگاهی خود نوعی مجازات برای روح گناهکارِ توبه کرده است. هر قدر در دوزخ، گناهکاران را برای تاثیراتی که به بار آورده اند ، مورد مجازات قرار میدادند، در برزخ سعی شده است به علل بروز این گناهان توجه نشان داده شود.
در این سرود این فرضیه فلسفی شرح داده میشود که، عاملی که اساس کارهای خوب و بد بشر است، عشق میباشد و این عشق به دو صورت عشق خوب و عشق بد، تقسیم میشود. در همین رابطه، فیلسوف فرانسوی، سن فرنسوا دسیز میگوید: عشق و دلبستگیهایتان را منظم کنید،ای شمایی که دوستار من هستید.
راه پر پیچ و خام را راست جلوه میدهد، یعنی گناه را در نظر ما دلپذیر مینماید. قبلا فرشته دربان برزخ، به دانته گفته بود که وقتی از این در وارد شدی، نباید به پشت سر نگاه کنی، چرا که رنجهای که تا به اینجا کشیدی بیهوده خواهد شد.
دانته از شکافی تنگ در دیوارهٔ صخرهای کوه، به آهستگی و کندی، صعود میکند، و این به عنوان نخستین پالایش روحی برای دانته در راه توبه محسوب میشود، و هنگامی که از آن شکاف " که چون سوراخ سوزن تنگ است" ، بیرون میاد، ابتدا از خلوت بودن آن طبقه به شگفتی میافتد، در واقع آنجا خلوتر از یک مسیر بیابانی و صحرایٔی که در آن رفت و آمدی انجام نمیگیرد، است، و معنای تمثیلیِ آن این است که ، توبه کارانِ کمی پیدا میشوند که سعی کرده باشند خود را از گناه غرور ، رهایی بخشیده باشند، این قسمت یادآور جمله عیسی مسیح است که میفرماید: "دروازهای باریک، و مسیری که به حیات ابدی منتهی میشود، بس تنگ است و معدود بندگانی از خدا، میتوانند از آن درِ تنگ عبور کنند ... "
Polyclete مجسمه ساز و حجار بزرگ یونانی که در اوایل قرن پنجم پیش از مسیح متولد شده بود و در قرون وسطی از روی نوشته های سیسرون و سایر بزرگان ادبیات لاتین میتوان دریافت که وی دارای مقام بلندی بوده است. معروفترین مجسمه او که آنرا شاهکار وی و مجسمه سازی یونان نیز مینامند، مربوط به مجسمه یک سرباز گارد جاویدان هخامنشی است که پاسدار شاه نامیده میشد.
طبق عقاید مسیحی از وقتی که آدم با گناه خود از بهشت رانده شده بود، درهای بهشت بر روی مردمان بسته شده بود تا آنکه عیسی مسیح به شهادت رسید و گناهان بشر را با شهادتش پاک کرد.
اندیشه ات را در یک جا نگاه ندار.
آنکس که چیز تازه ندید، اشاره به خداوند میباشد که چون خود همه چیز را آفریده است، بنابر این برایش چیزی تازگی ندارد.
از تاسف و پشیمانی بر سینه گفتن.
واقف نیستید که هیچ نیستیم، مگر کرمهایی که برای تشکیل پروانهٔ آسمان زاده شدهایم، پروانهای که بی دفاع سوی عدالت در پرواز است، و یا مگر نمیبینید که ما حشراتی هستیم که زاده شدهایم تا خود زایندهٔ آن پروانهٔ ملکونی باشیم که بی مهابا، و یا بدون هیچ دفاع و یا مقاومتی به سوی آسمان ( خداوند)، پرواز میکند. در اینجا کرم نمایانگر جسم خاکی و پروانه نشان روح است که بدون پرده پوشی ( بدون وسیله دفاع) یا وسیله یا راهی که بتواند خطاها را بپوشاند، در برابر خداوند ظاهر میشود، معنای این اشعار این است که ما آدمیان در حقیقت، حال و یا حکم آن کرم ابریشمی را داریم که باید در درون خویش آن پروانهای را که حاصل وجود و هستی ما است، یعنی روح را رشد دهیم تا او را روانهی درگاه خداوند کنیم. ما در واقع کرمهای تکامل نیافته ایم.
سرود یازدهم برزخ
طبقه اول برزخ: مغروران، غرور و خود ستایی
در این سرود دانته و ویرژیل همچنان در طبقه مغروران بسر میبرند و با عدهای دیگر از آنان گفتگو میکنند. این ارواح سرود مذهبی خاصی را میخوانند که مظهر حقارت و تواضع در مقابل خداوند است. قسمتی از سرود صرف بحث از نقاشان و هنرمندان ایتالیایی معاصر دانته یا اندکی پیش از زمان او شده است که در آن، وی در عینِ آنکه، در باره ارزش کار آنان قضاوت میکند، بی ارزشی شهرتهای این جهانی را متذکر میشود.
طبقه اول برزخ: مغروران، غرور و خود ستایی
در این سرود دانته و ویرژیل همچنان در طبقه مغروران بسر میبرند و با عدهای دیگر از آنان گفتگو میکنند. این ارواح سرود مذهبی خاصی را میخوانند که مظهر حقارت و تواضع در مقابل خداوند است. قسمتی از سرود صرف بحث از نقاشان و هنرمندان ایتالیایی معاصر دانته یا اندکی پیش از زمان او شده است که در آن، وی در عینِ آنکه، در باره ارزش کار آنان قضاوت میکند، بی ارزشی شهرتهای این جهانی را متذکر میشود.
روز دوشنبه عید پاک روز یازدهم آوریل ۱۳۰۰، ساعت یازده بامداد است، ارواح توبه کار ، به نزدیک آنان میرسند و دعای پاتر را میخوانند. روح امبرتو آلدوبراندسکو، مسیر درست صعود را به آنان نشان میدهد و سپس داستان خود را تعریف میکند و التماس دعا دارد. دانته متوجه میشود که شبحی دیگر صدایش میزند و دانته بیدرنگ دوست نقاش خود ، آدریزی را میشناسد که در باره خود ستایی و غرور ناشی از شهرت و آوازه دنیوی لب به سخن میگشاید. او سپس یکی از همراهانش به نام پرونزانو سالوانی را معرفی میکند. روحی که به نام عشق و با رفتاری سرشار از تواضع و خضوع موفق میشود از آن مکان انتظار رهایی پیدا کند و بیدرنگ به داخل برزخ راه یابد.
در بند اول سرود، مغروران که در اینجا روحشان از گناه غرور پالایش مییابد، سرود مذهبی مسیحیان به نام "ای پدر ما"، خوانده میشود و تا هشت بنده اول این سرود، از این سرود مذهبی جملاتی گفته میشود.
هر کس که بیش از روزیه مقرر بخواهد، روزی مقرر شده را نیز از دست میدهد.
دانته خود میباید کیفر غرور را که گناه اصلی اوست در برزخ ببیند، در این باره دانته در سرود سیزدهم به تفصیل سخن خواهد گفت.
هیاهوی عالم، هیچ جز باد نیست، که گاه به این سؤ، و گاه سوی دیگر رود و هر بار با تغییر جا، نامش تغییر دهد. و یا نام و ننگ جهان وزش بادی بیش نیست، که گاه روی به یک جهت و گاه به جهت دیگر دارد، و با تغییر سمت، تغییر نام میدهد.
GIOTTO DI BONDONE ، جیو یو (۱۲۶۶ - ۱۳۳۷ میلادی )، نقاش معروف و پدره نقاشی مدرن ایتالیا، میباشد که دوست دانته بود و شهرت وی از استادش بالاتر رفت، وی تابلویی از دانته بر دیوار کاخ دادگستری فلورانس کشید، و این تابلو در سال ۱۸۴۰ از پشت یک روکش گچ به دست آمد و اصلاح شد، و اکنون نیز باقی است و اکثر تصاویر دانته از روی این تصویر کشیده شده است.
سر و پای خویش را لرزاندن یعنی گدائی کردن
در بند اول سرود، مغروران که در اینجا روحشان از گناه غرور پالایش مییابد، سرود مذهبی مسیحیان به نام "ای پدر ما"، خوانده میشود و تا هشت بنده اول این سرود، از این سرود مذهبی جملاتی گفته میشود.
هر کس که بیش از روزیه مقرر بخواهد، روزی مقرر شده را نیز از دست میدهد.
دانته خود میباید کیفر غرور را که گناه اصلی اوست در برزخ ببیند، در این باره دانته در سرود سیزدهم به تفصیل سخن خواهد گفت.
هیاهوی عالم، هیچ جز باد نیست، که گاه به این سؤ، و گاه سوی دیگر رود و هر بار با تغییر جا، نامش تغییر دهد. و یا نام و ننگ جهان وزش بادی بیش نیست، که گاه روی به یک جهت و گاه به جهت دیگر دارد، و با تغییر سمت، تغییر نام میدهد.
GIOTTO DI BONDONE ، جیو یو (۱۲۶۶ - ۱۳۳۷ میلادی )، نقاش معروف و پدره نقاشی مدرن ایتالیا، میباشد که دوست دانته بود و شهرت وی از استادش بالاتر رفت، وی تابلویی از دانته بر دیوار کاخ دادگستری فلورانس کشید، و این تابلو در سال ۱۸۴۰ از پشت یک روکش گچ به دست آمد و اصلاح شد، و اکنون نیز باقی است و اکثر تصاویر دانته از روی این تصویر کشیده شده است.
سر و پای خویش را لرزاندن یعنی گدائی کردن
سرود دوازدهم
طبقهٔ اول: مغروران
دانته و ویرژیل، دستهٔ مغروران را که مشغول کفاره دادن هستند و بیش از آن حد که حوصلهٔ این دو نفر اجازه میدهد، آهسته میروند، ترک میگویند و به پلّکانی میرسند که روندگان را از طبقهٔ اول به طبقهٔ دوم برزخ بالا میبرد. این پلکانها در فواصل طبقات هفت گانهٔ برزخ، حکم فرو ریختگیها و سراشیبیهای را دارند که هفت طبقهٔ اول دوزخ را به یکدیگر متصل میکند و این دو در سفر دوزخ از آنها پایین رفتند. در کنار پله کان فرشته نگهبان طبقهٔ اول یکی از هفت نشان گناه را که مظهر گناه غرور است، از پیشانی دانته پاک میکند. در قسمت آخر این طبقه بر خلاف قسمت اول آن، تصاویر و حجاریهای دیواره و کفّ حلقه مظاهر تاریخی و مذهبی غرورهای مجازات شده را مجسم میکند. سایر طبقات نیز همیشه با ارائه نمونههای بخشش شروع و با نمونههای مجازات ختم میشوند.
روز دوشنبه عید پاک یازدهم آوریل ۱۳۰۰، و ساعت نزدیک به دوازده ظهر است. در مدتی که دانته به جلو گام برمیدارد، بادقت به تصاویری که نمایشی از گناه خودستایی و غرور است، چشم میدوزد. فرشتهای که با آنان روبرو میشود، فرشته تواضع و فروتنی است. او نخستین پی (یا گناه کبیره)، را از روی پیشانی دانته پاک میکند و دعایی مناسب با حال شاعر قرائت میکند و آنان را از گذرگاه بخشش و عفو عبور میدهد. از حالا و پس از زدوده شدن گناه غرور از روح او، گامهای توبه کار سبکتر شده است.
فرشته در این قسمت دعای BEATI PAUPERES SPIRTTU را میخواند.
طبقهٔ اول: مغروران
دانته و ویرژیل، دستهٔ مغروران را که مشغول کفاره دادن هستند و بیش از آن حد که حوصلهٔ این دو نفر اجازه میدهد، آهسته میروند، ترک میگویند و به پلّکانی میرسند که روندگان را از طبقهٔ اول به طبقهٔ دوم برزخ بالا میبرد. این پلکانها در فواصل طبقات هفت گانهٔ برزخ، حکم فرو ریختگیها و سراشیبیهای را دارند که هفت طبقهٔ اول دوزخ را به یکدیگر متصل میکند و این دو در سفر دوزخ از آنها پایین رفتند. در کنار پله کان فرشته نگهبان طبقهٔ اول یکی از هفت نشان گناه را که مظهر گناه غرور است، از پیشانی دانته پاک میکند. در قسمت آخر این طبقه بر خلاف قسمت اول آن، تصاویر و حجاریهای دیواره و کفّ حلقه مظاهر تاریخی و مذهبی غرورهای مجازات شده را مجسم میکند. سایر طبقات نیز همیشه با ارائه نمونههای بخشش شروع و با نمونههای مجازات ختم میشوند.
روز دوشنبه عید پاک یازدهم آوریل ۱۳۰۰، و ساعت نزدیک به دوازده ظهر است. در مدتی که دانته به جلو گام برمیدارد، بادقت به تصاویری که نمایشی از گناه خودستایی و غرور است، چشم میدوزد. فرشتهای که با آنان روبرو میشود، فرشته تواضع و فروتنی است. او نخستین پی (یا گناه کبیره)، را از روی پیشانی دانته پاک میکند و دعایی مناسب با حال شاعر قرائت میکند و آنان را از گذرگاه بخشش و عفو عبور میدهد. از حالا و پس از زدوده شدن گناه غرور از روح او، گامهای توبه کار سبکتر شده است.
فرشته در این قسمت دعای BEATI PAUPERES SPIRTTU را میخواند.
آه ای آراکنه دیوانه، تو را گریان دیدم که اینک نیمه عنکبوت، در باقیمانده شاهکاری که برای سیه روزیت تنیده بودی، اسیری...!
در این سرود دوازده داستان مختلف از مغروران کیفر یافته نقل میشود که شش تای آن مربوط به تورات و انجیل و شش تای دیگر مربوط به اساطیر یونان و روم باستان میباشد.
در برزخ پا به میان سرود خوانان میگذارند و در دوزخ پا به میان ضجه و ناله کنندگان.
از هر طبقه برزخ که بگذری، یک نشانِ گناه از گناهان کبیره از روی پیشانیت زدوده میشود و به همان نسبت خود را سبکتر مییابی تا آن وقت که هر هفت نشان گناه از روی پیشانیت محو شود.
گناهانی چون غرور و حسادت و خشم، به گناهان نفس تعلق دارند، به مراتب جدیتر و عمیقتر از گناهانی هستند که مربوط به تن میباشند و عبارتند از خست، شکم بارگی و شهوت.
غرور گناه اصلی و اولیه بشر و تنها علت سقوط او از بهشت بوده است و همچنین شیطان بر اثر غرور از آسمان رانده شد. حقیقت این است که تا زمانی که روح قادر نشده باشد خود را از غرور نجات دهد، هیچ نوع رهایی و هیچ نوع پیشرفت و صعودی به سوی نور الهی وجود نخواهد داشت.
این توبه کاران باید درست مانند کودکانی کوچک و معصوم شوند، و دعاهای مخصوص، رسیدن به تواضع و خشوع را از نو بیاموزند. از همین رو است که پیوسته در حین راه رفتن، "دعای ای پدر مهربان که در آسمانها به سر میبری" را تکرار میکنند. آنها ناگزیر هستند که عدم کمال و نقص و نیاز و فرجام بد خود را پیوسته اعتراف کنند ( کاری که برای هر موجود مغروری، بی اندازه دشوار است.)
TAMYRIS نام شهبانوی سیتیا SCYTHIA ، از قبایل ایرانی سیت که در ادوار قدیم در شمال ایران میزیستند، که بنا به گفته هرودوت مورخ معروف یونانی که نظر خوبی هم با ایرانیها نداشت، این ملکه ( وحشیان ) طی جنگی شدید و خونین با کوروش پادشاه هخامنشی ، نیمی از قوای ایران را از بین برد و کوروش نیز در همین جنگ کشته شد. (تاریخ هرودوت کتاب اول صفحه ۲۱۴ ). هرودوت مینویسد که به فرمان ملکه بجستجوی جسد کوروش برآمدند و چون پیکر بیجان کوروش را پیدا کردند این ملکه مشکی را پر از خون آدمی کرد و سر کوروش را در آن افکند و دشنام گویان بدو گفت: من زنده ام و تو را شکست دادم و با این وصف به دست تو از پای درآمدم، زیرا تو پسر منو کشتی و من به تو آنقدر خون میدهم که سیراب شوی . سپس هرودوت توضیح میدهد که میان تمام روایتی که از مرگ کوروش شنیدهام، این روایتی است که به نظر من بی اساس تر از بقیه میاید ، دانته این داستان را از کتاب معرفی به نام " وقایع تاریخی کفار" نقل میکند و در اینجارفتار این ملکه رو با نظری نامساعد شرح میدهد .
در این سرود دوازده داستان مختلف از مغروران کیفر یافته نقل میشود که شش تای آن مربوط به تورات و انجیل و شش تای دیگر مربوط به اساطیر یونان و روم باستان میباشد.
در برزخ پا به میان سرود خوانان میگذارند و در دوزخ پا به میان ضجه و ناله کنندگان.
از هر طبقه برزخ که بگذری، یک نشانِ گناه از گناهان کبیره از روی پیشانیت زدوده میشود و به همان نسبت خود را سبکتر مییابی تا آن وقت که هر هفت نشان گناه از روی پیشانیت محو شود.
گناهانی چون غرور و حسادت و خشم، به گناهان نفس تعلق دارند، به مراتب جدیتر و عمیقتر از گناهانی هستند که مربوط به تن میباشند و عبارتند از خست، شکم بارگی و شهوت.
غرور گناه اصلی و اولیه بشر و تنها علت سقوط او از بهشت بوده است و همچنین شیطان بر اثر غرور از آسمان رانده شد. حقیقت این است که تا زمانی که روح قادر نشده باشد خود را از غرور نجات دهد، هیچ نوع رهایی و هیچ نوع پیشرفت و صعودی به سوی نور الهی وجود نخواهد داشت.
این توبه کاران باید درست مانند کودکانی کوچک و معصوم شوند، و دعاهای مخصوص، رسیدن به تواضع و خشوع را از نو بیاموزند. از همین رو است که پیوسته در حین راه رفتن، "دعای ای پدر مهربان که در آسمانها به سر میبری" را تکرار میکنند. آنها ناگزیر هستند که عدم کمال و نقص و نیاز و فرجام بد خود را پیوسته اعتراف کنند ( کاری که برای هر موجود مغروری، بی اندازه دشوار است.)
TAMYRIS نام شهبانوی سیتیا SCYTHIA ، از قبایل ایرانی سیت که در ادوار قدیم در شمال ایران میزیستند، که بنا به گفته هرودوت مورخ معروف یونانی که نظر خوبی هم با ایرانیها نداشت، این ملکه ( وحشیان ) طی جنگی شدید و خونین با کوروش پادشاه هخامنشی ، نیمی از قوای ایران را از بین برد و کوروش نیز در همین جنگ کشته شد. (تاریخ هرودوت کتاب اول صفحه ۲۱۴ ). هرودوت مینویسد که به فرمان ملکه بجستجوی جسد کوروش برآمدند و چون پیکر بیجان کوروش را پیدا کردند این ملکه مشکی را پر از خون آدمی کرد و سر کوروش را در آن افکند و دشنام گویان بدو گفت: من زنده ام و تو را شکست دادم و با این وصف به دست تو از پای درآمدم، زیرا تو پسر منو کشتی و من به تو آنقدر خون میدهم که سیراب شوی . سپس هرودوت توضیح میدهد که میان تمام روایتی که از مرگ کوروش شنیدهام، این روایتی است که به نظر من بی اساس تر از بقیه میاید ، دانته این داستان را از کتاب معرفی به نام " وقایع تاریخی کفار" نقل میکند و در اینجارفتار این ملکه رو با نظری نامساعد شرح میدهد .
سرود سیزدهم
طبقه دوم: اهل حسد
طبقه دوم: اهل حسد
در این طبقه یا حلقهٔ دوم برزخ، ارواحی جای دارند که باید دیر زمانی گناه حسد را کفاره دهند. این ارواح جامههایی به رنگ کبود که مظهر حسادت است به تن دارند، و چون در زندگی با چشم غبطه و بدخواهی به دارایی و یا مقام و یا آراستگی دیگران نگریسته اند، در اینجا پلکهای دیده گانشان برای تمام مدتی که کیفر میبینند به هم دوخته شده است تا قدرت نگاه از ایشان ستانده شود، و در این ضمن صداهای از جانب فرشتگان.... نمونههای عشق و گذشت و احسان را برای ایشان نقل میکنند، دانته به پیروی از گفته سنت آگوستین که " حسد بود که دنیا را به سقوط معنوی کشاند و عیسی را به دست مرگ سپرد " ، از این دسته از برزخیان با سختگیری بسیار، سخن میگوید، و در یک جای این سرود تذکر میدهد که او اگر بعد از مرگ به برزخ آید به این طبقه نخواهد آمد، بلکه به طبقه اول خواهد رفت که مخصوص مغروران است ، و این به منزلهٔ اعتراف صریح دانته به خودخواهی و غروری است که از توجه به مقام بلند علمی و هنری او به وی دست داده بود.
پس از رسیدن به بالای پلکان، که به دومین حلقه منتهی میشود، دانته و ویرژیل، به سمت راست میپیچیند، و به شمال میروند، روز دوشنبه عید پاک یازدهم آوریل سال ۱۳۰۰، حدود ساعت یک بعد از ظهر است. در این حلقه، گناه حسد از روح آدمی، پاک میشود. جملگی این ارواح جامهای زمخت و موین در بر داشتند و هر یک از آنان بر شانهٔ آن دیگری تکیه داده بود، و همه پشت به جدار صخره داده بودند، حال آن کورانی را داشتند تهیدست و بی معأش که از شدت نیاز و برای رفع احتیاجات خویش صدقه میطلبند، که چهرهٔ دردمند و سر در گریبانشان نشان میداد و هر یک سر به سوی آن دیگری خم میکند که نه تنها با گفتار خویش بلکه از راه چشم که کمتر از گوش اثر نمیبخشد، در دیگران حس ترحم برانگیزد، و یا پوشیده در پارچهای زمخت و خشن بودند، سرشان تکیه به شانههای یکدیگر ، و همه به دیوارهٔ کوه سنگی ، تکیه داشتند.
پس از رسیدن به بالای پلکان، که به دومین حلقه منتهی میشود، دانته و ویرژیل، به سمت راست میپیچیند، و به شمال میروند، روز دوشنبه عید پاک یازدهم آوریل سال ۱۳۰۰، حدود ساعت یک بعد از ظهر است. در این حلقه، گناه حسد از روح آدمی، پاک میشود. جملگی این ارواح جامهای زمخت و موین در بر داشتند و هر یک از آنان بر شانهٔ آن دیگری تکیه داده بود، و همه پشت به جدار صخره داده بودند، حال آن کورانی را داشتند تهیدست و بی معأش که از شدت نیاز و برای رفع احتیاجات خویش صدقه میطلبند، که چهرهٔ دردمند و سر در گریبانشان نشان میداد و هر یک سر به سوی آن دیگری خم میکند که نه تنها با گفتار خویش بلکه از راه چشم که کمتر از گوش اثر نمیبخشد، در دیگران حس ترحم برانگیزد، و یا پوشیده در پارچهای زمخت و خشن بودند، سرشان تکیه به شانههای یکدیگر ، و همه به دیوارهٔ کوه سنگی ، تکیه داشتند.
دانته با سایپا، که زنی از اهالی سیه نا میباشد به گفت و گوی میپردازد، روح این زن، داستان زندگیش را برای شاعر نقل میکند. ساپیا نام زنی است و در ایتالیا به زن عاقل ساویا میگویند (هم ردیفِ فرزانه به پارسی) به طوری که این دو کلمه به جز یک حرف با هم اختلاف ندارند و در لاتین همین یک اختلاف هم بین این دو کلمه نیست، این روح که با دانته سخن میگوید روح زن اشرافی ایتالیای است که در سال ۱۲۷۴ در شهر سیه نا مرد، این زن به شدت حسود بود، بطوری که وقتی اهالی سیه نا در کله از فلورانسیها شکست خوردند، وی از آنجا که با قالب همشهریان خود دشمن بود، از این شکست علناً اظهار شادمانی کرد.
برای رام کردن شاهین وحشی، نخست لازم است که چشمان پرنده را بسته نگاه داشت. در سرزمینهای شرق، این کار معمولا با قرار دادن یک پارچه بر سر پرنده انجام میشود، اما شیوهٔ بستن چشمهای پرنده به وسیله دوختن دو پلک پرنده، در زمان دانته هنوز متداول و رایج بوده است. این کار با کمک یک سوزن تیز و نخ ابریشمی موم اندود انجام میشد، شاهین باز بایستی با دقت هر چه تمامتر، و بدون آن که چشمان پرنده را کور کند، نخ ابریشمی را از لبهٔ پایینی پلکها عبور میدهد و با کشیدن و سفت کردن نخ، پلکها را بسته نگاه میداشت، او سپس باید این نخ را دور سر حیوان میبست. این شیوه دردناک برای رام کردن شاهین وحشی در غرب صورت میگرفت، و در مدتی که از ترس پرنده به تدریج کاسته میشد، شاهین باز نیز کم کم اجازه میداد نور بیرون، به زیر پلکهای پرنده رخنه کند، تا آن که چشمان شاهین در نهایت دوباره کاملا باز میشد، و در آن هنگام بود که میتوانست شاهین باز میتواند، نخ را از پلکهای پرندهٔ رام شده، بیرون بکشد، دانته از این وضعیت الهم گرفته، آنجا که مینویسد، پلکهای حسودان را با سیم نازکی به هم دوخته بودند.
طبقه دوم: اهل حسد
این سرود نیز به وصف همان حاسدان، اختصاص دارد. دانته به گفت و گوی طولانی با دو روح دیگر میپردازد که شاهد گفتگویش با ساپیا بودهاند، و این گفتگو باز صورت انتقادی تند از وضع اجتماعی ایتالیای زمان دانته را دارد. پس از پایان این بحث، دو شاعر به طرف پلّکانی میروند که باید آنها را به طبقهٔ سوم، بالا برد. این زمان اندکی بالاتر از بعد از ظهره روز دوشنبه یعنی فردای عید پاک میباشد. شخصیتهای این داستان نیز، نابینایانی با پلکهای دوخته شده هستند. یکی از ارواح این سرود، به نام گوییدودل لوکا، به تلخی از شهرهای متعددی که در کنار رود آرنو واقع شدهاند، سخن میگوید. او از فساد اخلاقی خاندان اشرافی رومانیا، صحبت میکند، در حین عبور دو شاعر صداهایی میشنوند که نمونههایی از گناه حسادت را مورد توبیخ قرار میدهند.
از سرچشمهٔ رود آرنو تا مصب آن تمامی شهرهایی که در مجاورت این رود قرار دارند دچار فساد و تباهی هستند و پر از مردمان فاسد و ناپاکند (منظور شاعر بیشتر شهر فلورانس است)
گویی سیرسه آنها را به چراگاهشان آورده است ( سیرسه زن زیبای جادوگری بود که بنا به روایت هومر در کتاب ادیسه، ادیس و همراهانش در بازگشت از ترویا به جزیره که او در آن میزیست، افتادند و وی ایشان را بدل به خوکانی کرد و فقط ادیس را به صورت آدمی نگاه داشت تا با وی عشقبازی کند، شرح این ماجرا در کتاب دوم انیس ویرژیل که منبع الهام دانته بوده است به تفصیل آورده شده است، این جمله یعنی گویی این فلورانسیها ادمیانی هستند که به دست سیرسه جادوگر تبدیل به چهار پایانی شدهاند و خوی و رفتار حیوانی دارند ).
گویی با سگ بچه گانی ترش خوی تر از آنی که در خور توانایشان است مواجه میشود، و با بی اعتنایی پوزه برمیگرداند، این کلمه سگ بچگانه ترش خوی در ایتالیایی به سگانی اطلاق میشود که جارو جنجال بسیاری میکنند و مرتباً واق واق میکنند اما کاری انجام نمیدهند، اشارهٔ دانته در اینجا به یک گروه خاص از ایتالیایها است که در کشمکشهای سیاسی از خودشان خیلی حرارت نشان میدادند ولی قدرت آن را که ایجاد خطری برای مخالفین بکنند را نداشتند و در عمل کاری نمیکردند و دانته در اینجا تذکر میدهد که حتی رود آرنو هم در رابطه با اینها بی اعتنایی بخرج میدهد و پوزه برمیگرداند یعنی ناگهان تغییر مسیر میدهد تا آنان را تحقیر کرده باشد.
از خیلیها زندگی را میستاند و از خویشتن شرافت را (شرح حال امروز دولت ایران)
آن چه کاشتم، خرمنش را خواهم چید، یا این کاه را از آن تخمی که کاشتم میدروم(این جمله از انجیل است، رساله پولس رسول، باب ششم، زیرا هر که برای جسم خود کارد از جسم فساد را درو کند و هر که برای روح خود کارد از روح حیات جاودانی خواهد دروید، لیکن از نیکو کاری خسته نشویم، زیرا که به وقتش و در موسم آن درو خواهیم کرد، اگر ملول نشویم )، اصل این شعر دانته در ایتالیا ضرب المثل میباشد، مترادف آن در پارسی بسیار است، مثلِ : ای نور چشم من، به جز از کشته ندروی، یا از هر دست که بدی از همون دست خواهی گرفت، یا هر کسی هر بذری کاشت همونو برمیچینه.
ای آدامیزاده گان چرا دل به آن مال و منالی میسپارید که سهمی از آن به دیگران نمیتواند رسید، یعنی چرا دل به مال دنیا میدهید که بر خلاف نکویی و نیکو کاری که ثمرهٔ آن عاید همه میشود، فقط خود شما از آن سود میبرید و سهمی از آن به دیگران نخواهد رسید، و نتیجه این کار شما آن است که از این راه دیگران را به رشک و حسد وا میدارید (در سرود پانزدهم این نکته به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت)
هر آن که ملاقاتم کند، ناگزیر به کشتنم خواهد شد، و یا هر کس که با من برخورد، مرا خواهد کشت، این جملهای است که قابیل پسرِ برادر کش آدم ابوالبشر، خطاب به خداوند به زبان میاورد، (تورات سفر پیدایش باب چهارم ) یعنی در طبقات برزخ همه جا نمونههای بخشش با نمونههای مجازات دوشا دوش میروند، در آغازه این حلقه، صداهای به علامت بخشش در فضا طنین افکن شده بود، در اینجا صداهای که مظهر کیفرند به همان سان در فضا طنین میافکند.
آسمان بر گرد شما میچرخد و با نمودن زیبایهای جاودان خود به سوی خویشتان میخواند، و با این وصف، دیده گان شما جز به روی زمین، نمینگرند، و این همان گناهی است که آن کس که بر همه چیز آگاه است به خاطر آن کیفرتان میدهد. (اشاره به خداوند، در احادیث اسلامی این لقب به خداوند داده شده است)
از سرچشمهٔ رود آرنو تا مصب آن تمامی شهرهایی که در مجاورت این رود قرار دارند دچار فساد و تباهی هستند و پر از مردمان فاسد و ناپاکند (منظور شاعر بیشتر شهر فلورانس است)
گویی سیرسه آنها را به چراگاهشان آورده است ( سیرسه زن زیبای جادوگری بود که بنا به روایت هومر در کتاب ادیسه، ادیس و همراهانش در بازگشت از ترویا به جزیره که او در آن میزیست، افتادند و وی ایشان را بدل به خوکانی کرد و فقط ادیس را به صورت آدمی نگاه داشت تا با وی عشقبازی کند، شرح این ماجرا در کتاب دوم انیس ویرژیل که منبع الهام دانته بوده است به تفصیل آورده شده است، این جمله یعنی گویی این فلورانسیها ادمیانی هستند که به دست سیرسه جادوگر تبدیل به چهار پایانی شدهاند و خوی و رفتار حیوانی دارند ).
گویی با سگ بچه گانی ترش خوی تر از آنی که در خور توانایشان است مواجه میشود، و با بی اعتنایی پوزه برمیگرداند، این کلمه سگ بچگانه ترش خوی در ایتالیایی به سگانی اطلاق میشود که جارو جنجال بسیاری میکنند و مرتباً واق واق میکنند اما کاری انجام نمیدهند، اشارهٔ دانته در اینجا به یک گروه خاص از ایتالیایها است که در کشمکشهای سیاسی از خودشان خیلی حرارت نشان میدادند ولی قدرت آن را که ایجاد خطری برای مخالفین بکنند را نداشتند و در عمل کاری نمیکردند و دانته در اینجا تذکر میدهد که حتی رود آرنو هم در رابطه با اینها بی اعتنایی بخرج میدهد و پوزه برمیگرداند یعنی ناگهان تغییر مسیر میدهد تا آنان را تحقیر کرده باشد.
از خیلیها زندگی را میستاند و از خویشتن شرافت را (شرح حال امروز دولت ایران)
آن چه کاشتم، خرمنش را خواهم چید، یا این کاه را از آن تخمی که کاشتم میدروم(این جمله از انجیل است، رساله پولس رسول، باب ششم، زیرا هر که برای جسم خود کارد از جسم فساد را درو کند و هر که برای روح خود کارد از روح حیات جاودانی خواهد دروید، لیکن از نیکو کاری خسته نشویم، زیرا که به وقتش و در موسم آن درو خواهیم کرد، اگر ملول نشویم )، اصل این شعر دانته در ایتالیا ضرب المثل میباشد، مترادف آن در پارسی بسیار است، مثلِ : ای نور چشم من، به جز از کشته ندروی، یا از هر دست که بدی از همون دست خواهی گرفت، یا هر کسی هر بذری کاشت همونو برمیچینه.
ای آدامیزاده گان چرا دل به آن مال و منالی میسپارید که سهمی از آن به دیگران نمیتواند رسید، یعنی چرا دل به مال دنیا میدهید که بر خلاف نکویی و نیکو کاری که ثمرهٔ آن عاید همه میشود، فقط خود شما از آن سود میبرید و سهمی از آن به دیگران نخواهد رسید، و نتیجه این کار شما آن است که از این راه دیگران را به رشک و حسد وا میدارید (در سرود پانزدهم این نکته به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت)
هر آن که ملاقاتم کند، ناگزیر به کشتنم خواهد شد، و یا هر کس که با من برخورد، مرا خواهد کشت، این جملهای است که قابیل پسرِ برادر کش آدم ابوالبشر، خطاب به خداوند به زبان میاورد، (تورات سفر پیدایش باب چهارم ) یعنی در طبقات برزخ همه جا نمونههای بخشش با نمونههای مجازات دوشا دوش میروند، در آغازه این حلقه، صداهای به علامت بخشش در فضا طنین افکن شده بود، در اینجا صداهای که مظهر کیفرند به همان سان در فضا طنین میافکند.
آسمان بر گرد شما میچرخد و با نمودن زیبایهای جاودان خود به سوی خویشتان میخواند، و با این وصف، دیده گان شما جز به روی زمین، نمینگرند، و این همان گناهی است که آن کس که بر همه چیز آگاه است به خاطر آن کیفرتان میدهد. (اشاره به خداوند، در احادیث اسلامی این لقب به خداوند داده شده است)
سرود پانزدهم
طبقه دوم: اهل حسد
طبقه سوم: اهل خشم
قسمت مهمی از این سرود به توضیحات فلسفی ویرژیل به دانته، و قسمت مهم دیگری از آن به ارائه نمونههای مهربانی و صمیمیت اختصاص یافته است.
دانته مجذوب دیدار این شواهد میشود، زیرا به طبقه رسیده است که ارباب غضب مجازات میبینند. در این سرود دانته و ویرژیل با هیچ روحی از ارواح برزخی برخورد نمیکنند، و طرف گفتگوی دانته فقط فرشتهای است که نگهبان طبقهٔ سوم است.
دانته و ویرژیل از پلکان صعود و از دومین حلقه به حلقهٔ سومین میروند، و شروع به راه رفتن در این ایوان جدید میکنند. روز دوشنبه عید پاک یازدهم آوریل ۱۳۰۰، در حدود ساعت شانزده است، دو شاعر با فرشته نورانی بخشش و کرم مواجه میشوند که دومین پی را از روی پیشانی دانته پاک میکند، و آنان را به گذرگاهی که به سومین طبقه یا ایوان منتهی میشود، هدایت میکند. در حین صعود از پلکان، ویرژیل نخستین سخنرانی فلسفی خود را در باره عشق ایراد میکند. در کنار درِ ورودی حلقه سوم، دانتهِ در حال مکاشفه درمیابد که این حلقه، مظاهری از صفت نیکوی فروتنی ارائه میدهد.
پس از کمی راه پیمایی، آنها با ابری رو به رو میشوند که چون دودی غلیظ است و در امتداد ایوان به جلو میغلتد.
فرشته دومین حلقه یا طبقه، دعای BEATI MISERICORDES ( خوشا به حال رحیمان، (نقل از انجیل متا باب پنجم)) را میخواند.
دانته از مکاشفهٔ شیرینش، به راستی لذت میبرد و سرانجام به جایی میرسند که صفت ناپسند خشم، کیفر میبیند. هیچ روحی ظاهر نمیشود و این قسمت بیشتر به گفتههای ویرژیل، اختصاص دارد.
دو بند اول این سرود پیچیده و معنای آن مبهم میباشد:
ساعت سوم یعنی سه ساعت از روز برآمده، ساعت آغاز روز یعنی هنگام طلووع آفتاب، کرهای که پیوسته چون کودکی سرگرم بازی است، اشاره به مدار خورشید در آسمان که، همواره با گردش خورشید به دور خویش میچرخد، همان قدر راه در پیش روی خورشید بود، یعنی خورشید میبایست چنین مسافتی را طی کند، تا روز به پایان برسد. بنابراین معنای این دو بند این است که سه ساعت به غروب آفتاب باقی است.
بر طبق کتاب برزخ دانته افق برزخ با روم ۹ ساعت اختلاف دارد.
تو از آنجهت که اندیشه را جز به چیزهای زمینی ندادهای از فروغ حقیقت بغیر از تاریکی بر نمیستانی.
در حلقهٔ اول برزخ آنچه دانته دیده به صورت آثار حجاری شده بر زمین و دیوارهٔ حلقه مجسم بوده است، در حلقهٔ دوم این نمونهها فقط به صورت صدا بدو گفته شده و در حلقهٔ سوم صورت رویا را دارد و دانته در رؤیا بانوی بزرگواری را میبیند که با لحن مهربان ِ مادری دلسوز میگوید: پسرم چه شد با ما چنین کردی....(منظور مریم است که خطاب به عیسی گفته است، نقل از انجیل لقا باب سوم)
اگر آنکس را که دوستمان میدارد محکوم کنیم، با آن کس که بدخواه ماست چه خواهیم کرد؟
مردمان غضبناکی که نوجوانی را سنگسار میکردند و بانگ میزدند بکش، بکش (در زمان عیسی این اتفاق افتاده و امروز تو کشور ما بعد از ۲۰۰۰ سال تکرار شد)
طبقه دوم: اهل حسد
طبقه سوم: اهل خشم
قسمت مهمی از این سرود به توضیحات فلسفی ویرژیل به دانته، و قسمت مهم دیگری از آن به ارائه نمونههای مهربانی و صمیمیت اختصاص یافته است.
دانته مجذوب دیدار این شواهد میشود، زیرا به طبقه رسیده است که ارباب غضب مجازات میبینند. در این سرود دانته و ویرژیل با هیچ روحی از ارواح برزخی برخورد نمیکنند، و طرف گفتگوی دانته فقط فرشتهای است که نگهبان طبقهٔ سوم است.
دانته و ویرژیل از پلکان صعود و از دومین حلقه به حلقهٔ سومین میروند، و شروع به راه رفتن در این ایوان جدید میکنند. روز دوشنبه عید پاک یازدهم آوریل ۱۳۰۰، در حدود ساعت شانزده است، دو شاعر با فرشته نورانی بخشش و کرم مواجه میشوند که دومین پی را از روی پیشانی دانته پاک میکند، و آنان را به گذرگاهی که به سومین طبقه یا ایوان منتهی میشود، هدایت میکند. در حین صعود از پلکان، ویرژیل نخستین سخنرانی فلسفی خود را در باره عشق ایراد میکند. در کنار درِ ورودی حلقه سوم، دانتهِ در حال مکاشفه درمیابد که این حلقه، مظاهری از صفت نیکوی فروتنی ارائه میدهد.
پس از کمی راه پیمایی، آنها با ابری رو به رو میشوند که چون دودی غلیظ است و در امتداد ایوان به جلو میغلتد.
فرشته دومین حلقه یا طبقه، دعای BEATI MISERICORDES ( خوشا به حال رحیمان، (نقل از انجیل متا باب پنجم)) را میخواند.
دانته از مکاشفهٔ شیرینش، به راستی لذت میبرد و سرانجام به جایی میرسند که صفت ناپسند خشم، کیفر میبیند. هیچ روحی ظاهر نمیشود و این قسمت بیشتر به گفتههای ویرژیل، اختصاص دارد.
دو بند اول این سرود پیچیده و معنای آن مبهم میباشد:
ساعت سوم یعنی سه ساعت از روز برآمده، ساعت آغاز روز یعنی هنگام طلووع آفتاب، کرهای که پیوسته چون کودکی سرگرم بازی است، اشاره به مدار خورشید در آسمان که، همواره با گردش خورشید به دور خویش میچرخد، همان قدر راه در پیش روی خورشید بود، یعنی خورشید میبایست چنین مسافتی را طی کند، تا روز به پایان برسد. بنابراین معنای این دو بند این است که سه ساعت به غروب آفتاب باقی است.
بر طبق کتاب برزخ دانته افق برزخ با روم ۹ ساعت اختلاف دارد.
تو از آنجهت که اندیشه را جز به چیزهای زمینی ندادهای از فروغ حقیقت بغیر از تاریکی بر نمیستانی.
در حلقهٔ اول برزخ آنچه دانته دیده به صورت آثار حجاری شده بر زمین و دیوارهٔ حلقه مجسم بوده است، در حلقهٔ دوم این نمونهها فقط به صورت صدا بدو گفته شده و در حلقهٔ سوم صورت رویا را دارد و دانته در رؤیا بانوی بزرگواری را میبیند که با لحن مهربان ِ مادری دلسوز میگوید: پسرم چه شد با ما چنین کردی....(منظور مریم است که خطاب به عیسی گفته است، نقل از انجیل لقا باب سوم)
اگر آنکس را که دوستمان میدارد محکوم کنیم، با آن کس که بدخواه ماست چه خواهیم کرد؟
مردمان غضبناکی که نوجوانی را سنگسار میکردند و بانگ میزدند بکش، بکش (در زمان عیسی این اتفاق افتاده و امروز تو کشور ما بعد از ۲۰۰۰ سال تکرار شد)