مهر ۲۲، ۱۳۸۷
دوزخ - سرود ۶ تا ۱۱
سرود ششم
طبقه سوم دوزخ : شکم پرستان
پس از طبقه شهوترانان و نفس پرستان، ویرژیل و دانته بطبقه دیگر میروند که خاص شکمخوارگان است. شاید این شکم پرستی در ذات خود جرم نباشد، ولی وقتی بصورت اساس زندگی درآید، جرم میشود. زیرا آدمی را از توجه بمعنویات باز میدارد و ازاستفاده از سایر استعداد هایی که خداوند در وی بودیعت نهاده است محروم میکند. تا فقط متوجه شکم خود باشد، بهمین خاطر آنانکه لذت زندگی را فقط در خوردن و آشامیدن جسته اند در حقیقت دستگاهی برای تولید فضولات بیش نبوده اند. در این طبقه دوزخ، بموجب قانون کلی" تاوان و معارضه بمثل" محکوم بدانند که جاودانه در معرض برف و بارانی آلوده باشند و در درون منجلابی متعفن که مظهر این فضولات است بسر برند و سگ درنده و حریصی که مظهر طبعهای اکول است، شکمهای ایشان را که در زندگی همه معنویات وقف آنها شده با چنگ و دندان بدرد.
در این سرود ، دانته برای اولین باردر دوزخ با یکی از دوزخیان طرف گفتگو میشود، و او برای آینده فلورانس برای دانته غیبگویی خاصی میکند که معروفترین "غیبگویی" کمدی الهی است.
دانته در این سرود شرح نمیدهد که چگونه از طبقه دوم بطبقه سوم جهنم میرود و این تنها مورد در دوزخ است که دانته شرح چگونگی رفتن از یک طبقه به طبقه دیگر را با جزئیات نمیدهد. تنها در آخر سرود پنجم اشاره دارد که بیهوش شده و در آغاز سرود ششم خود را در طبقه سوم مییابد .
در این سرود دانته میگوید که بارانی ابدی معلون و سرد و سنگین که هرگز کیفیت و کمیت آنرا تغییری پدید نمییاد، در فضای ظلمانی میبارد.
منظور دانته از یکنواختی، و تغییر نیافتن ابدی، در واقع اساس شکنجه این گونه گناهکاران میباشد. یعنی این باران تا ابد بهمان صورت یکدست و یکنواخت میبارد و حتی شدید تر هم نمیشود تا تغییر حاصل از آن، وسیلهای برای رضایت دوزخیان این طبقه نشده باشد. تکرار و یکنواختی بعنوان شکنجه گناهکاران، همان که امروزه مردم بدست و رضایت خود بدان تن دادهاند.
"عذابی چنین گران که اگر هم دردی فزونتر از آن بتوان یافت، ناخوشایند تر از آن نمیتوان یافت."
"ترا پیش از آن ساختند، که مرا خراب کرده باشند"
prima ch io disfatto fatto TU FOSTI
مانند درختی که پیش از اینکه آنرا قطع کنند، ازش میز بسازند! این جمله یکی از استادانهترین ادبیات کمدی الهی است که گفته میشود ریزه کاری اصلی آن قابل نقل نیست.
غرور، حسد و خست سه اخگری هستند که در دلهای مردم این شهر افتاده اند. اینجا اشاره دانته بهمان سه طبقه گناهی است که در سرود اول دوزخ، بشکل شیر و پلنگ و ماده گرگ ، بدانها اشاره شده و طبقه بندی گناهکاران در جهنم نیز طبق آنها صورت گرفته است.
در همه قسمت های دوزخ، جز در طبقه آخر جهنم، دوزخیان از دانته تقاضا میکنند که هنگام مراجعت بدنیای زندگان از آنها یاد کند و ایشان را بخاطر دیگران نیز بیاورد. بدین ترتیب، دانته نشان میدهد که مردگان برای فراموش نشدن چشم بدنیای زندگان دوخته اند. زیرا هیچ رنجی برایشان بدتر از رنج آنکه خود را بکلی فراموش شده دانند نیست. فقط دوزخیان طبقه آخر جهنم هستن که از فرط گناهکاری، اصرار دارند که زندگان آنها را فراموش کنند.
"و من گفتم:ای استاد ، آیا این عذابها پس از روز رستاخیز فزون خواهند شد یا کاهش خواهند یافت، یا بهمین تلخی باقی خواهند ماند ؟ و او بمن گفت: به دانش خویش رجوع کن، که بر طبق آن هرقدر چیزی کاملتر باشد، باید هم نیکی و هم رنج را بیشتر احساس کند. و این معلونان، هر چند که هرگز بکمال واقعی نخواهند رسید، در انتظار آنند که بعد از آنروز، بیش از آن دوران بدین کمال نزدیک شوند" (مقصود آن است که با فرا رسیدن روز رستاخیز برای صدور رای قطعی درباره گناهکاران از طرف محکمه عدل الهی، این ارواح دوباره در قالب زمینی خود جای خواهند گرفت و بدین ترتیب صورتی کاملتر پیدا خواهند کرد و در نتیجه بر اساس نظر دانته رنجشان نیز بیشتر میشود.)
سرود هفتم
طبقه چهارم دوزخ، خسیسان و مسرفین
دانته و ویرژیل بعد از دیدار شهوت پرستان و شکمخوران ، بدیدار دسته دیگر از آنهایی که در زندگی اسیر هوای نفسانی بوده اند، یعنی بطبقه چهارم که خاص بندگان دینار و درم است میروند. در این حلقه، دو دسته از دوزخیان جای دارند که گناهان هر دو مربوط به پول و دارای است، منتها در دو قطب مخالف جای داره، که دسته از اینان خسیسان و لئامت پیشگان و دسته دیگر مبذرین و اسراف کارانند، که هردو در زندگی از حد تعادل دور افتادند و بسراغ افراط و تفریط رفته اند، و هر دو بخاطر پول، از توجه به عوالم معنوی یعنی توجه بدانچه باید آدمی را بسوی کمال واقعی برد غافل مانده اند.
طبقه چهارم دوزخ به دو قسمت تقسیم میشود. نیمی از این طبقه مخصوص خسیسان و نیمی دیگر مخصوص ولخرج هاست. دزخیان این طبقه وزنهٔ سنگینی را با سینههای خود حرکت میدهند (زیرا در زندگی دلهایشان و سینههایشان همواره فکر مادیات بودها و تمام حواسشان را مصروف آن کرده اند و در نتیجه پول حکم "بندی بر سینه" را برای آنها داشته است). و همانند امواج دریا که با امواج دیگر میخورد این ارواح سخت به یکدیگر برخورد میکنند و آنگاه در این نقطه هر کدام نیم چرخی بعقب میزند و باز میگردد، در حالی که دستهای فریاد میکشند، چرا خرج نمیکنی؟ و دستهای دیگر میگفتند چرا تفریط میکنی؟
هر کدام از این گناه کاران، در یک نیم دایرهای که خاص خود آنهاست بسرعت از یکسؤ بسوئ دیگر میروند و در دو نقطهای که این دو نیمدایره با هم تلاقی میکنند، سخت بهم میخورند و بعد ناسزا گویان جدا میشوند تا در نقطهٔ دیگر دوباره با هم برخورد کنند. این اصطحکاک و ناسزا، نشان اختلاف نظری است که در دوران زندگی همیشه میان این دو طبقه وجود داشته است.
این تنها طبقه جهنم است که در آن دانته هیچ یک از دوزخیان مقیم آنرا شخصاً نمیشناسد. در تمام طبقات دیگر، وی با آشنایانی روبرو میشود و از آنها احوال میپرسد.
در روز رستاخیز، دستهای با مشتهای فرو بسته و دستهای دیگر با سرهای بی مو از گور برخواهند آمد. (مشتهای فرو بسته، نشان خسیسان است که هیچوقت دست خود را باز نمیکنند، سرهای طاس نشان اسراف کنندگان است که بنا به یک ضربالمثل ایتالیایی " تا موی سرشان را هم خرج کرده اند")
"آن خوشی که به اقبال ناپایدار وابسته است، و مردمان جهان را چنین برنج و تلاش وامیدارد، وهمی و خیالی بیش نیست."
رودخانهای که تشکیل مردابی را میدهد، حد فاصل قسمت اول و دوم از قسمتهای سه گانهٔ اساسی دوزخ است، بدین ترتیب که این رود چهار طبقه اول جهنم را که اختصاص بمجازت گناهان ناپرهیز کاری و بی عفتی (گناهان گرگ)، از طبقات بعدی آن که اختصاص به گناهان خشونت و حیله (شیر و پلنگ) دارد، جدا میکند. سمبولیسم دانته در اینجا نشان میدهد که چگونه وی در عبور از طبقهای به طبقهای ، بتدریج خوی ترّحم و نازکدلی خویش را از دست میدهد و در مقابل گناه بی اعتنا و سنگدل میشود، زیرا خداوند هر گونه توجه و علاقه را نسبت بگناه منع کرده است، مفهوم واقعی این بی اعتنائی دانته اینست که قلب آدمی، هر قدر بیشتر در گناه خود غوطه ور شود، بیشتر با گناهکاری خو میگیرد.
"ما در فضای تابناکی که آفتاب بدان نشاط میبخشید، افسرده دل بودیم و پیوسته درون خویش را با دودی تلخ انباشتیم."
سرود هشتم
طبقه پنجم دوزخ، ارباب غضب
شهر شیطان
در این سرود دانته و ویرژیل وارد طبقه پنجم دوزخ میشوند که مخصوص اهل خشم و غضب میباشد. این طبقه آخرین قسمت از گناهان مربوط به ماده گرگ یعنی حرص و طمع، شهوت و افراط کاری میباشد. این اربابان خشم و غضب هم مانند دیگر گناهکارن، مقام معنوی آدمی را تا سرحد چهار پایان تنزل داده و خود را در سطح دد و دام قرار دادهاند و نه از عقل استفاده کرده اند و نه از کمال الهی(سعدی کبیر در همین باب به خور و خواب و خشم و شهوت اشاره دارد)
از سرود هشتم به بعد، دانته از ۵ طبقه اول دوزخ که به نام قسمت علیای دوزخ نامیده میشه، وارد قسمت دوم و سوم دوزخ یعنی دوزخ سفلی که مخصوص دو نوع دیگر گناهان است، میشود. این دو نوع گناهان عبارتند از گناهان شیر(زور گویی، ستمگری، خشونت پیشگی) و گناهان پلنگ (حیله گری، خیانت کاری، ناجوانمردی)، کسانی که مرتکب این گناهان شدهاند در طبقات پأینتر جهنم جای دارند و عذابهای سنگینتری را میبینند.
از نظر دانته، گناه حیله و خیانت از گناه زورگویان و متجاوزین بیشتر است بهمین خاطر هم آنها را در طبقات پائینتر دوزخ جای میدهد.
در این قسمت دانته و ویرژیل، با مقاومت غیر منتظره و عجیبی از طرف شیاطین و مدافعین دژ مستحکم "دیته" (دیته نامی است که در دوزخ هم به شیطان و هم به دژ مستحکم او که چهار طبقه آخر دوزخ در داخل آن قرار دارد اطلاق شده است)، رو برو میشوند. و این برای اولین بار در سفر دانته در دوزخ است که این اتفاق میافتد. زیرا قبلا هر یک از پاسداران بخاطر انجام وظیفه از عبور آنها جلوگیری میکردن و بعد از اینکه مطلع میشدن که اینان را خداوند فرستاده است، راه را برایشان میگشودند ولی در اینجا نه فقط شیاطین به اینکه آنها از طرف خداوند فرستاده شدهاند، اعتنایی نمیکنند و برعکس، دروازهای قلعه را میبندند و سنگر بندی میکنند و آماده پیکار میشوند.
اینجا ویرژیل مجبور میشود برای خروج از این مهلکه از خداوند کمک بگیرد و قاصدی در آخرین سطور سرود پا به میدان میگذارد. از نظر تمثیلی، این مقاومت شیاطین، و عجز ویرژیل و کمک غیبی، نشان آنست که عقل و منطق انسانی، آنجا که پای ماهیت و جوهر شرّ در میان باشد، قادر بکاری نیست، زیرا استدلال و تعقل آدمی بر اساس منطق تکیه دارد که شرّ و شیطان از آن بیخبرند و بنا برین اینان زرهی بر تن دارند که این سلاح بر آن کارگر نمیافتد. در این مورد تنها راه نجات اینست که کمک الهی، بصورتی غیر از منطق و استدلال بشری، یعنی بشکل ایمان و خلوص، برسد و امید را که اساس این پیکار است را از تاریکی نجات دهد.
۷ سرود اول که مربوط به چهار طبقه نخستین دوزخ است خیلی سادهتر و کلی تر از بقیه سرودها که مربوط به پنج طبقه بعدی است سروده شده است. تا اینجا هر سرود به یک طبقه از دوزخ اختصاص یافت، به طوریکه دوزخ دانته اگر بر همین زمینه ادامه میافت، شامل دوازده سرود بیشتر نمیشد، در صورتیکه قسمت دوزخ شامل ۳۴ سرود میشود، که تنها ۱۳ سرود آن مربوط به طبقه هشتم دوزخ میشود.
H. Hauvette یکی از دانته شناسان بزرگ معاصر، از تحقیقات خود بدین نتیجه رسیده است که هفت سرود اول را دانته پیش از تبعید خود از فلورانس سروده و نسخه ی خطی این سرودها پس از تبعید در خانه اش باقی مانده تا آنکه تصادفا زن او پنج سال بعد آنرا یافته و بی توجه به اهمیت این اوراق، آنها را همراه با سایر نامههای محرمانه خود برای شوهرش که در این هنگام در تبعید بسر میبرده و در فلورانس محکوم به مرگ بوده است فرستاده و دانته پس از دریافت آنها بقیه دوزخ را ساخته است.
دانته دشمنان خود را نسبت به نفرتی که از آنها داشته در یکی از این طبقات دوزخ قرار میدهد و به این طریق از آنها انتقام میگیرد. مثلا در سرود هشتم از Filippo Argenti که یکی از افراد سرشناس خانواده ادیماری فلورانس بود، و این خاندانی بود که بزرگترین دشمن سیاسی دانته بشمار میرفت، و دانته در این قطعه، او را در این جایگاه وحشتناک قرار میدهد و انتقام مفصلی از وی میگیرد. در سراسر دوزخ ، مثالهای از این دست میتوان دید. دانته همچنین از مسلمانان که در ان هنگام با مسیحیان در نبرد بودند نیز در قسمت دوزخ انتقام جانانه ی میگیرد و عبادت گاه های درون معبده شیطان را مسجد مینامد و به این ترتیب نفرت خود را نسبت به مسلمانان نشان میدهد همچنین با قرار دادن پیغمبر اسلام و حضرت علی در بدترین طبقه دوزخ کینه خود را هر چه بیشتر بنمایش میگذارد.(سرود ۲۸ از قسمت دوزخ )
سرود نهم
طبقه ششم دوزخ: اهل زندقه
با پا درمیانی و کمک پیک الهی، مقاومت واقعی و جدی شیاطین در مقابل ویرژیل و دانته بپایان میرسد، و این دو پا به طبقه ششم میگذارند و این طبقه اولین طبقه دوزخ سفلی میباشد. این طبقه مخصوص کسانی است که بجرم بدعت در دین و زندیق محکوم شدهاند. و مجازات آنها به این ترتیب است که در گورهای پهنی خوابیده اند و این گورها مرتباً در آتش میسوزند.
در این سرود دانته دوباره دچار تردید میشود و نسبت به این که آیا رهنمای او یعنی ویرژیل میتواند او را در این سفر بجلو ببرد، شک میکند. و غیر مستقیم از ویرژیل میپرسد که آیا کسی تا به کنون این راهی که ما میرویم را طی کرده است یا خیر. و ویرژیل بوی میگوید که تا بحال کسی این راه را نرفته است و آنها هم میبایستی منتظر کمک الهی باشند چرا که اگر از طرف خدا کمکی نیاید. و اینجا جملهاش را ناتمام میگذرد ( در اینجا منظور ایمان بخداست، چرا که تنها عقل آدمی نمیتواند در مقابل شیطان مقاومت کند و نیروی ایمان و امید برحمت الهی است که از اینجا به بعد میبایستی به بنده خدا کمک برساند.)
"شما کسانی که دیدهٔ بصیرت دارید، حقیقتی را که در زیر حجاب این اشعار اسرار آمیز نهفته است را دریابید" ... این یکی از اشعار معروف کمدی الهی است و منظور دانته از این شعر اینست که میخواهد با این سخنان مفهوم بزرگتر و حقیقتی را بخواننده برساند. یعنی همه این قهرمانان و شیاطین همگی جنبه استعاری دارند، و هر کدوم مفهوم خاصی را دارند که خواننده میبایستی به آن پی ببرد. مثلا دانته مظهر نوع انسان است که از گناه بسوئ بخشش و رحمت الهی میرود. ویرژیل مظهر عقل و استدلال بشری است که با همهٔ قدرت و دانی خود هنوز احتیاج بکمک الهی دارد. شیاطین سه گانه، مظهر وجدان معذّب گناهکاران، پیک غیبی که برای نجات ویرژیل و دانته میرسد مظهر لطف الهی است و و و.
در سراسر دوزخ، دانته و ویرژیل برای رفتن از یک طبقه به طبقه دیگر، و همچنین برای گذاشتن از قسمتهای فرعی هر طبقه از جهنم، بسمت چپ میچرخند( که راه خطا کاری و گناه است) و تنها دو استثنا در این قاعده کلی وجود دارد، یکی در اینجا که دانته تصریح میکند که درین قسمت از دوزخ برای برون رفت بسمت راست چرخیده اند و دیگر در سرود هفدهم دوزخ، هنگامی که میخواهند سوار بر دوش عفریتی بنام جریو (جری)شوند و به طبقه هشتم بروند.
سرود دهم
طبقه ششم دوزخ: زنادقه
اپیکور یا "ابیقور" Epicurus فیلسوف یونانی در ۳۴۱ پیش از میلاد در ساموس واقع در دریای اژه زاده شد. پدر و مادرش از خانوادههای فقیر و بینوای این شهر بودند. ولی اپیکور با اینهمه در زادگاه خود به تحصیل مشغول گشت.
در ۱۲ سالگی شیفته فلسفه شد و در شهر تئوس نزد نوزیفانوس شاگردی کرد و با حکمت دموکریت آشنا شد. در ۱۹ سالگی به آتن رفت و در آکادمی افلاطون بمدت یکسال بفراگرفتن فلسفه اشتغال داشت پس از آن در شهرهای کولوفن و موتیلنه و لامپساکوس بتدریس پرداخت. تا آن که خود مکتبی را پایهریزی کرد بنام "اپیکوریسم" یا طرفداران زیبایی و لذت.
او را از اولین فیلسوفان مادّی شمردهاند. بعد از چندی باغی را در حومه آتن مرکز نشر عقاید خود قرار داده و برای همیشه همانجا ماند و کم کم طرفداران زیاد پیدا نموده و خود شهرت فوقالعادهای کسب کرد و بعد از مرگش نیز مکتب فلسفی او مورد توجه عده زیادی قرار گرفت.
اپیکور رسالهها و طومارهای زیادی برشته تحریر درآورده که بجز چند نامه از آنها اثری باقی نمانده است.
اپیکور با سیاست چندان میانهای نداشت و نمیتوان او را مانند ارسطو یک فیلسوف قانون گذار خواند. اپیکور بسال ۲۷۱ پیش از میلاد قبل از میلاد در ۷۱ سالگی بدرود حیات گفت.
در زمان دانته به روشنفکران یا آنهایی که کلا با مذهب مخالف بودند، ابپیکوری میگفتند و پیرو اپیکوریسم. و این هم بدلیل طبقه بندی خاصی بود که یک روحانی معروف قرون وسطی بنام سن تماس دنکن Saimt Thomas d'Aquin ، اپیکیوریها رو بدو دسته تقسیم کرده بود. دستهٔ اول: خوشگذرانها. و دستهٔ دوم: ضد دین و روح و یا زندیقان و ملحدین. قسمتی از زندیقان که در این طبقه از دوزخ قرار دارند، اپیکوریها میباشند.